روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت: سیزدهم سپتامبر در تقویم روزشمار مناسبت‌های بین‌المللی، روز جهانی مثبت‌اندیشی بود؛ روزی که طبق تعریف قرار است به آنچه پیرامونتان می‌گذرد، با دیدی مثبت نگاه کنید.

تحلیلگرانی که زندگی و نحوه شکل‌گیری کنش‌های اجتماعی را به شناخت عوامل فردی و تأثیر آنها در نوع نگرش فرد به محیط پیرامونش می‌شناسند و عمدتا شامل روان‌شناسان و روانکاوان می‌شوند، معتقد هستند، این شما هستید که انتخاب می‌کنید، مثبت‌اندیش باشید یا منفی‌نگر اما گروهی دیگر که عمدتا فرد را جزئی از یک کل بزرگ‌تر یعنی جامعه می‌دانند و جامعه‌شناس خوانده می‌شوند، معتقد هستند تقلیل این نوع نگرش به تحلیل‌های فردگرایانه‌ و تقسیم‌بندی افراد به منفی‌نگر یا مثبت‌اندیش به‌دلیل اینکه عمدتا به دنبال شناسایی ریشه مشکلات اجتماعی در درون هر فرد هستند تا حدی دچار اشکال است؛ اشکالی که آنها به شیوه تحلیل فردگرایانه وارد می‌کنند، ناظر بر این موضوع است که اولا، عمدتا در فراسوی تحلیل‌هایی از این نوع نمی‌توان احساسات جمعی را به‌عنوان برایند کنش هماهنگ جمعی که می‌تواند مبنای شناخت یک جامعه و نوع نگرش افراد و تمایل آنها به مثبت‌اندیشی یا منفی‌گری باشد، در نظر گرفت.

ثانیا تحلیل‌های صرفا فردگرایانه از موقعیت افراد می‌تواند ما را از تأثیر مستقیم عوامل اجتماعی بر گستره مثبت‌اندیشی یا منفی‌نگرشدن افراد یک جامعه بازدارد.

به نظر می‌رسد ادعای گروه اخیر حداقل درزمینه کشورهای درحال‌توسعه قابل بررسی است. توجه به عواملی چون توزیع ثروت و درآمد، برقراری عدالت شغلی و جنسیتی و میزان برخورداری از حقوق اولیه شهروندی و حمایت‌های اجتماعی، تأثیر این عوامل بر نوع نگرش افراد به خود، کنش‌های اجتماعی و عوامل ساختاری پیرامونی‌شان از جمله مواردی است که در تحلیل گستره مثبت‌اندیشی در جامعه می‌تواند مورد توجه قرار گیرد.

در گیرودار مثبت‌اندیشی و منفی‌نگری

اگرچه برای اینکه بدانیم ایرانیان تا چه حد مثبت‌اندیش یا منفی‌نگر هستند، نیاز به آمارها و تحقیقات رسمی داریم اما نوع نگرش آدم‌ها به مسائل و محیط پیرامونشان را معمولا می‌توان از گفت‌وگوهای روزمره هم فهمید. از تاکسی، مترو و وسایل نقلیه عمومی که بگذریم این روزها همین گفت‌وشنود‌های روزمره، پای ثابت شبکه‌های مجازی و کانال‌های تلگرامی است. سر صحبت که در یکی از این گروه‌ها باز می‌شود هر فردی با توجه به شرایطی که در آن زندگی می‌کند، نظر خاص خود را دارد.

هدی 28 ساله ودانشجوی رشته مطالعات خاورمیانه درباره میزان شیوع مثبت‌اندیشی در بین ایرانیان می‌گوید: «این مسئله کاملا به شرایطی برمی‌گردد که ما در آن زندگی می‌کنیم. نمیشه هر روز صبح از خواب بیدار شد و اخبار بد و منفی رو دید و بعد به دنیا لبخند زد. چطور میتونی صبح رو با شنیدن خبر خودکشی دو دختر نوجوون در جنت‌آباد شروع کنی و بعد یادت نیفته که مثلا چند وقت پیش هم این اتفاق برای پسر نوجوون دیگه‌ای تو یه گوشه دیگه این شهر افتاده. خب ناخودآگاه آدم به این فکر میکنه که چرا آمار خودکشی در حال افزایشه و این خودش نگاهتو به مسائل عوض میکنه.»

سحر32 ساله و کارمند داروخانه معتقد است طرح سؤال درباره مثبت‌اندیشی یا منفی‌نگری ایرانی‌ها از اساس اشتباه است و این مسئله کاملا به خود شخصیت فرد مرتبط است. او می‌گوید: «من بیشتر درباره خودم حرف می‌زنم، سعی می‌کنم همه اتفاقات رو خاکستری ببینم؛ البته تا حدودی شرایط اجتماعی تو نوع نگاه آدم بی‌تأثیر نیست ولی به نظرم هرکسی مسئول خودشه، بهتره خاکستری ببینیم تا سیاه و سفید. اینجوری راحت‌تر میشه زندگی کرد. مثلا منم هر روز درگیری‌های توی خیابونا رو می‌بینم، منم خیلی وقتا آمارهای وحشتناک آسیب‌های اجتماعی رو می‌شنوم و می‌خونم اما سعی می‌کنم روی خودم و زندگی اطرافیانم تأثیر نذاره.» پیمان 30 ساله که در یک کارگاه آبکاری قطعات کار می‌کند و دانشجوی مدیریت است با نظر سحر موافق نیست.

او می‌گوید: نمیشه خاکستری دید وقتی همه چیز سیاه و سفیده. وقتی قراره به این فکر کنی که پس‌فردا مهندس مملکت میشی اما چون پول و سرمایه و پارتی درست و حسابی نداری مجبوری تا بوق... گوشه این کارگاه جون بکنی، شاید بتونی شهریه دانشگاه آزاد رو بدی من فکر می‌کنم این حرفا واسه ماها بیشتر شبیه شوخیه.»

اعظم 43 ساله هم که سال‌هاست یک کارگاه خیاطی را اداره می‌کند و همسرش را در یک سانحه تصادف از دست داده است، می‌گوید: شرایط کاریم بد نیست. خدا رو شکر. با یه کارگاه کوچیک واسه 16-15 نفر مستقیم کار ایجاد کردم. همین بهم انرژی میده که حس خوبی داشته باشم. خدا روزی رسونه، بالاخره خوب ببینی، خوبم اتفاق می‌افته اما نمی‌تونم بگم همه چی ردیفه. نگرانی برای تأمین آینده بچه‌هام که پدرشون هم فوت کرده، این حس رو که به همه چیز مثبت نگاه کنم ازم گرفته.»

علی 61 ساله هم در جواب اعظم می‌گوید: با حرف شما موافقم. مثبت فکرکردن واسه کسایی خوبه که وضع زندگیشون روبه‌راه باشه. نه واسه ما که لنگ حقوق بازنشستگی و هزار جور درد و مرض دیگه‌ایم. حتی اگه بخوام به خبرهای هر روزه هم بی‌توجه باشم که کی چقدر برده و کی چقدر از بیت‌المال خورده، باز نمی‌تونم از وضع زندگی نابسامون خودم بگذرم که بعد از 35 سال کارکردن مجبورم با وجود بازنشستگی بازم کار کنم.»

قطعا هیچ‌کدام از موارد گفته‌شده در کامنت‌های بالا نمی‌تواند قابل تعمیم به کل جامعه باشد. به همین دلیل به سراغ یک جامعه‌شناس آشنا به نوع نگرش ایرانیان به مسائلی از جمله مثبت‌اندیشی و منفی‌نگری رفتیم. دکتر مصطفی مهرآیین، جامعه‌شناس و تحلیلگر اجتماعی، معتقد است: تقسیم‌بندی جامعه به دو سطح مثبت‌اندیش یا منفی‌نگر از بعد روان‌شناختی و سطح فردی ممکن است اما به لحاظ اجتماعی نمی‌توان به‌راحتی از کنار گزاره‌هایی که تعیین‌کننده این حالات در فرد هستند، گذشت.

مهرآیین دراین‌باره می‌گوید: اینکه بخواهیم این قضیه را به کل جامعه بسط دهیم؛ البته چندان با روح تقسیم‌بندی جامعه به دو قطب مثبت‌اندیش و منفی‌نگر مطابقت ندارد اما به لحاظ تبارشناسی تاریخی جامعه ایرانی، نشان می‌دهد که هردو حالت مثبت‌اندیشی و منفی‌نگری در جامعه ایرانی وجود دارد. بخشی از این مسئله که گرایش به مثبت‌اندیشی است در انگاره‌های مذهبی ریشه دارد مثل اعتقاد به فرهنگ انتظار، وجود بهشت، امکان توبه و مواردی از این نوع. از آن طرف هم شاهد انگاره‌های منفی هستیم، مثل شکایت و اعتراض از قحطی، جنگ، چپاول، حاکمان ظالم و اینها که همواره در جامعه ایرانی وجود داشته است.

به عقیده مهرآیین، اگر بنابر این باشد که مسائل و واقعیات اجتماعی را آن‌گونه که مثبت‌اندیشان به دنبال ترویج آن هستند، فردگرایانه و مبتنی بر نوع نگرش فرد به پیرامون خود ببینیم به همان نسبت که می‌توان به همه مسائل سیاه و سفید نگاه کرد، می‌توان به مشکلات و آسیب‌های اجتماعی هم که هر روز دامنه گسترده‌تری پیدا می‌کند، مثبت‌نگر و خوش‌بین بود.

او با اشاره به گسترش آمار برخی آسیب‌های اجتماعی در کشور از قبیل کاهش سن خودکشی در نوجوانان و مواردی مانند این، می‌گوید: واقعیت این است اگر مثبت‌اندیش باشیم، می‌توانیم تمام این مسائل را خوب ببینیم ولی اگر منفی‌نگر باشیم و سیاه و سفید ببینیم کلیه مسائل پیرامونی را به طور کلی منفی و سیاه می‌بینیم. یعنی برداشت ما از آسیب‌ها و پدیده‌هایی مثل طلاق و افزایش خودکشی‌ها فقط منحصر به نوع نگاه فرد به زندگی شده و تأثیر عوامل اجتماعی بر گسترش این آسیب‌ها نادیده گرفته می‌شود.

تئوری‌پردازی احساسات منفی در جامعه ایرانی

مهرآیین در ادامه می‌‌گوید: بر مبنای جامعه‌شناسی احساس، چهار احساس بنیادین در جامعه است که می‌توان در این بحث به آن پرداخت؛ سه مورد از این چهار مورد به نظم اجتماعی برمی‌گردد و از عوامل پیرامونی خود تأثیر می‌پذیرد و یک احساس هم درواقع پاسخی به آن سه مورد قبلی در فرایند ثبات نظم اجتماعی است. سه احساس منفی ترس، غم و خشم هستند و احساس مثبت، احساس شادی است که می‌تواند زمینه‌ساز مثبت‌اندیشی باشد.

این جامعه‌شناس می گوید: سه احساسی که به آن اشاره کردم یعنی ترس، غم و خشم که درواقع می‌تواند نظم اجتماعی را مختل کند در سال‌های اخیر نمود بیشتری در جامعه ایرانی پیدا کرده و دراین‌میان شادی که مبتنی‌بر روابط اجتماعی حیات‌بخش و تعاملات اجتماعی مثبت است، عمدتا در سایه مانده است.

به عقیده مهرآیین، آنچه در جامعه امروز ایرانی به وضوح مشخص است این است که قوام نظم اجتماعی درواقع مبتنی‌بر سه احساس ترس، غم و خشم شده است: «وقایع و رخدادهای اجتماعی ایران در سال‌های اخیر، جامعه و شهروندان را به سمت‌وسویی حرکت داده که متأسفانه قوام اجتماعی مبتنی‌بر غم، ترس و خشم شده است.»

آنچه به نظر این جامعه‌شناس قابل توجه است، تئوری‌پردازی درباره این احساسات است.

او تأکید می‌کند: مسئله‌ای که به آن اشاره کردم در سال‌های اخیر از سوی دو گروه حتی تئوریزه هم شده است. مذهبیون و گروهی از روشنفکران درواقع مبلغان این تئوری‌ها هستند. مثل اینکه زلزله اتفاق می‌افتد و بعد گروهی می‌گویند این ناشی از خشم الهی یا لطف الهی است یا هرچیزی شبیه به این. یا موارد دیگری مثل اینکه می‌شنویم آمار طلاق افزایش پیدا کرده و بعد گروهی از این نتیجه می‌گیرند که از خداوند دور شده‌اید و برگردید به سمت خدا و مسائلی از این‌دست؛ البته این مسئله فقط منحصر به مذهبیون نمی‌شود بلکه در آن سوی ماجرا طیفی از روشنفکران ما هم قرار دارند که ناامیدی و غم را به‌گونه‌ای ترویج می‌کنند و به نوعی تجلی این جمله معروف کی‌یرکگارد هستند که‌ «غم من دژ من است»؛ گویا پشت این غم می‌توانند هویتشان را بازتعریف کنند و این مسئله هم تبعات خودش را برای نسل جوان مخاطب آنها دارد.

تغییر پارادایم مثبت‌اندیشی در جامعه ایرانی

به عقیده مهرآیین، آنچه در سال‌های اخیر در جامعه ایرانی با استناد به تغییر و جایگزینی رویکردهای مثبت‌اندیشی اتفاق افتاده، حکایت از تغییر پارادایم مثبت‌اندیشی در جامعه ایرانی دارد. او با استناد به یک طرح تحقیقاتی که در‌این‌زمینه در حال انجام است، می‌گوید: اتفاقی در سال‌های اخیر در جامعه ما افتاده و آن تغییر پارادایم مثبت‌اندیشی در جامعه ایرانی است. یعنی گروهی از ما به‌گونه‌ای به‌دنبال جاانداختن شکلی از مثبت‌اندیشی سازمان‌یافته با تأکید بر متغیرهای فردگرایانه هستیم بدون اینکه عوامل اجتماعی را در این مسئله دخیل بدانیم.

این جامعه‌شناس خاطرنشان می‌کند: این نوع پارادایم روان‌شناختی که به‌طور خاص از نیمه دهه 70 به بعد شروع شد، از کاستاندای آمریکای‌لاتین تا تئوری‌های مثبت‌اندیشی آنتونی رابینز و مثنوی‌خوانی و عرفان حلقه‌ای را شامل می‌شود که همگی در ترویج شکل کاذبی از مثبت‌اندیشی مؤثر عمل کرده‌اند.

به عقیده او، گفتمان‌هایی که در سال‌های اخیر رشد کرده، عمدتا ناظر بر روان‌شناسی اخلاقی فرد است، درحالی‌که اساسا روان‌شناسی، نسبتی با اخلاق به معنای کلاسیک آن ندارد و این نوع گفتمان به ‌دلیل مکانیسم‌های کارکردی که در بطن خود دارد و عمدتا ناظر بر شناخت ویژگی‌های فردی و درگیرکردن فرد با خلأهای درونی خود هستند، یک گفتمان کاذب است. دیگر اینکه این گفتمان برخلاف اینکه ادعا می‌کند بسیار اخلاقی است بسیار ضداخلاقی است و از آنجایی که گفتمان‌های روان‌شناسی اصولا تکیه‌شان روی بحث اخلاق نیست، اخلاق عمدتا به معنای کلاسیک آن در گفتمان روان‌شناسی جایی ندارد بلکه اصولا قواعد و ساختار گفتمان‌های روان‌شناختی بر ساختار روان و شناخت ویژگی‌های شناختی او تأکید می‌کنند نه اخلاق به معنای کلاسیک یا مذهبی آن.

به عقیده او، دو نکته اصلی در این پارادایم بیشتر بروز داده می‌شود: «اول اینکه کلیه وقایع و رویدادهای زندگی اجتماعی را به فرد و ویژگی‌های فردگرایانه او نسبت می‌دهند یا به عبارت بهتر با بهره‌گیری از مکانیسم‌های تشویق و تحریک فرد به شناخت خود و دقیق‌شدن در ویژگی‌های شناختی‌اش مرتبا به او یادآور می‌شوند که کل وقایع پیرامونی، ریشه در خود فرد به مثابه سوژه اصلی دارد. او همچنین معتقد است خود این مسئله یک دروغ بزرگ است که بسیاری را درگیر خودشناسی به معنای جداشدن از یک کل بزرگ‌تر که جامعه است، می‌کند.

مهرآیین تأکید می‌کند: طبیعتا در ادامه این خودشناسی، فرد ریشه تمام مشکلات عالم را در خود و چالش‌های فردی‌اش می‌بیند. مثل اینکه می‌گویند اگر تلاش کردی و موفق نشدی باز هم به خودت برمی‌گردد نه جامعه و این نشان می‌دهد این پارادایم ضداجتماعی یک هدف کلی‌تر را در نظر دارد و آن دامن‌زدن به شکل کاذبی از تزریق مثبت‌اندیشی به مردم است. گاهی این مسئله شکل تجملی و پز طبقاتی هم به خود می‌گیرد؛ مانند اپیدمیک‌شدن مراجعه افراد به روان‌شناس و روانکاو که به عقیده او تاحدی به ‌دلیل درگیرکردن افراد در پیداکردن ریشه مشکلات در درون خود است.

مهرآیین می گوید: متأسفانه این شکل از پارادایم مثبت‌اندیشی که ریشه همه مسائل را در خود فرد جست‌وجو می‌کند، به‌شدت فردگرایانه است و در نهایت می‌تواند روح احساسات جمعی را دچار خدشه کند. تحلیل مسائل به صورت فردگرایانه موجب می‌شود روح جمعی از هم گسسته شود و ریشه همه مشکلات به خود فرد برگردد.

به گفته او، در این پروژه، نظام اجتماعی هم تا حدی شریک است و چندان بدش نمی‌آید مردم درگیر خود شوند و مسائل اجتماعی و عوامل اثرگذار ساختاری در این میانه نادیده گرفته شود. آنچه این تحلیلگر درباره تحلیل جامعه‌شناسانه احساسات جمعی به آن تأکید می‌کند، درواقع این مسئله است که شیوع مثبت‌اندیشی در جامعه ایرانی در صورتی که کاذب باشد و ریشه در ترویج نوع خاصی از گفتمان فردگرایانه داشته باشد می‌تواند در درازمدت موجب شود ما به‌عنوان فرد متوجه نشویم تا چه حد عوامل اجتماعی به مسائل مبتلا به فردی دامن می‌زند.

به عقیده مهرآیین، جامعه‌شناسی، ریشه مشکلات را در جامعه به‌عنوان یک کل از حاکمیت تا دولت‌ها و مردم و عوامل ساختاری می‌داند که در نهایت به بروز احساسات و کنش‌های جمعی منجر می‌شود، درحالی‌که اتفاقاتی که برای فرد می‌افتد مانند خودکشی، طلاق و... حاصل زندگی اجتماعی است و تقلیل این وقایع به فرد و ویژگی‌های شخصیتی و شناختی او، ما را تا حدود زیادی از شناخت عوامل اجتماعی اثرگذار بر زندگی اجتماعی ایرانیان بازمی‌دارد.

۴۷۴۷

کد خبر 578590

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =