در این یادداشت آمده است: چند روزی بیشتر به شروع بازگشایی مدارس نمانده، باز هم خرید، باز هم فقر و باز هم نگاه معصومانه کودکانی که جیب های خالی پدر، رویاهایشان را به کابوس تبدیل کرده است.
هنوز شهر رنگ و بوی مهربانه را به خود نگرفته و جنب و جوش شورانگیز دانش آموزان در مراکز فروش و مغازه ها شکل نیافته است، شهری که با قدم زدن در خیابان ها و کوچه های فریبنده اش دچار تردید می شوید.
سیمای زیبا، گوشی های همراه مارک دار و تبلت های گرانقیمت، لباس های رنگارنگ، موهای ژل زده و شلوارهای چسبان جوانک های تازه به دوران رسیده، زرق و برق مغازه ها و تابلوهای چشمک زن، تردد ماشین های خارجی شاسی بلند، رشد ساختمان های چند طبقه با نماهای دل فریب همه نشان از یک شهر بی دغدغه دارد.
شاید هم ما خیلی بدبین هستیم اما واقعیت این است که زیر پوست شهر چیز دیگری است شهری که مردمانش خیلی نزدیک اما بسیار دورند.
نیک می دانیم که ظاهر آدم های این شهر چیزی را نمایان نمی کند اما با کمی دقت و اندکی تامل می شود فهمید که خیلی ها جیب خالی و کودکانی حسرت مند دارند، آنهایی که دردهای شان پنهانی و چند کوچه بالاتر بی صدا گریه می کنند.
مهر نزدیک است، می شود با اندکی صرفه جویی و با حذف هزینه های اضافی، مهربانی های مان را با خانواده های ندار تقسیم کنیم.
چه نیکوست در این روزهای باقی مانده تا شروع مدارس، برای شناسایی نیازمندها دست بکار شویم با هدیه چند جلد دفتر تحریر، خرید یک کیف نو، تهیه چند دسته مداد رنگی و حتی دادن مبلغی پول به پدری و مادری آبرومند تا خود دست در دست کودک شان، عطر مهربانی را در کوچه خیابان های بازار شهر منتشر کنند.
"مهر نزدیک است، مهربان باشیم"
46
نظر شما