آنهایی که این روزها روی صندلیهای تصمیمگیری و مربیگری مجموعه آبی نشستهاند و یا پیراهن آبی استقلال را به تن دارند و پنجشنبه به مراسم زندهیاد غلامحسین مظلومی نرفتند و یک همدردی ساده را از بازماندگان سرطلایی تاریخ استقلال دریغ کردند، خودشان هم یک روز پیر میشوند و به جبر زندگی و حکم تقدیر میمیرند و آن وقت قطعاً همین حضور و همین همدردی به ظاهر ساده از سوی مدیران، مربیان و بازیکنان وقت استقلال از آنها و خانوادهشان دریغ خواهد شد! این که از هر دست بدهی، از همان دست میگیری، قانون نانوشته زندگی و رسم طبیعت است و نمیدانیم چرا بعضیها وقتی در اوج هستند، فراموش میکنند مرگ و میر و ناراحتی و غم برای خودشان هم هست و هیچ بشری را از این سرانجام راه گریز نیست. آنهایی که پنجشنبه به بهانه تمرین، در مراسم غلامحسین مظلومی شرکت نکردند، در حالی که خیلی راحت میتوانستند برنامه تمرینی استقلال را به گونهای تنظیم کنند که بازیکنان ابتدا به قطعه نامآوران بروند و به سرطلایی تاریخ استقلال ادای احترام کنند و بعد برای آخرین تمرین قبل از بازی حذفی مقابل صبا به محل تمرین تیم بروند، چه تصور و تصویری درباره آینده خودشان دارند؟ آیا قرار است خداوند به آنها عمر جاودان بدهد؟ آیا خودشان هیچوقت پیر نمیشوند؟ آیا به ایستگاه پایانی زندگی نمیرسند؟! احتمال میدهیم استقلالیهای فعلی یادشان رفته بود پنجشنبه مراسم سالگرد غلامحسین مظلومی است وگرنه مگر میشود مدیر، مربی و بازیکن فعلی استقلال نداند اگر این باشگاه در تاریخ فوتبال ایران «پا» گرفت و «پایدار» ماند، محصول زحمات غلامحسینها و منصورها و ناصرها و... است؟! مگر میشود ندانند نانی که امروز از سر سفره استقلال به خانه میبرند، حاصل دسترنج همین پیشکسوتان است؟! اگر امروز به پیشکسوتان دیروز احترام نگذاریم، فردا که خودمان هم پیشکسوت شدیم، نمیتوانیم از نسلهای بعدی توقع احترام داشته باشیم...
ما هم یک روز میمیریم... نمیمیریم؟!
* این یادداشت در سرمقاله شنبه ۲۹ آبان روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.
نظر شما