گرچه پیامدهای داخلی این انتخاب جنجالی به دلیل موضعگیریهای وی در عرصه رقابتهای تبلیغاتی و طرح موضوعات نژادپرستانه در قالب تروریسیم خواندن مسلمان آمریکایی تبار و نیز بیرغبتی به لاتینتبارهای مهاجر واکنشهای جدی را به دنبال داشته و به گونهای اجنتابناپذیر برشکاف اجتماعی و سیاسی جامعه آمریکا دامن زده، به طوری که تبلوار عینی آن را در ادامه اعتراضات گسترده خیابانی و واگرایی درون حزبی و جدال نخبگان فکری و ابزاری برسر چگونی تقسیم مناسبات قدرت و تصمیمگیریهای کلان حکومتی میتوان مشاهده کرد.
از دیگر سو، ترامپ در در کارزای انتخاباتی و مناظرات خویش با رقیب سنتی خویش هیلاری کلینتون با لحن تند سیاستهای خارجی دولت اوباما را به باد انتقاد میگرفت و با ادبیات ساختارشکنانه از لزوم بهگارگیری قدرت برتر نظامی برای از بین بردن دشمنان ملت آمریکا صحبت میکرد. گرچه نطقهای تند و آتشین برای سرکوب داعش و برقراری ا منیت پایدار در منطقه خاورمیانه از طریق بهکارگیری قدرت نظامی بیشتر برای اجماعسازی درون حزبی و کسب آرای بیشتر مردم ارزیابی شده و کارکرد انتخاباتی داشت، ولی با این وجود، با پذیرش قانونی وی ازسوی نهادهای حاکمیتی و حزب رقیب به عنوان رئیس جمهور منتخب و تلاش سازمان یافته برای انتقال قدرت باید گفت: مشاوران و کارگزاران اجرایی ترا مپ در عرصه سیاست خارجی و نیز امنیتی در شناخت و درک بهتر وی نسبت به قواعد نظام بینالملل نقش موثرتری برعهده خواهند داشت.
آنچه مهم است تغییر الگوی رفتار درعرصه سیاست خارجی و تدوین راهبردهای جدید نیازمند بهکارگیری هزینههای امنیتی و اقتصادی زیادی است. و باید دید آمریکایی که با مشکلات عمیق ا قتصادی و بحرانهای اجتماعی متعددی روبروست آیا توانایی لازمه را برای پیریزی سیاستهای جدید و البته رادیکالتر را در منطقه دارد ؟
با این وجود مهمترین سوالی که برای کنشگران منطقهای مطرح شده، این است که ترامپ و تیم تصمیمسازی وی درکاخ سفید چه نگرش جدید ی را درمورد عمدهترین مسایل منطقه خاورمیانه اتخاذ خواهند کرد ؟ و تبعات این تغییر ات محتمل چه تاثیراتی بر تغییرمناسبات قدرت در منطقه خاورمیانه خواهد داشت.
در پاسخ به این سوالات با ید گفت: ترامپ مجبور به پذیرش قوانین حاکمیتی و کاهش کنش تهاجمی خویش در عرصه خارجی خواهد بود. اولین اصلاح وی بایستی تلاش برای آشتی مجدد با مخالفین داخلی و به رسیمیت شناختن حقوق اقلیت مختلف دینی و قومی و زبانی است. چرا که هرگونه اصرار بر نژادپرستی و نفی ساختار چندقومی و جامعه چندفرهنگی آمریکا با اصول و قوا نین اساسی آمریکا به ویژه اصل آزادی بیان و مذهب در تضاد هست.
بنابراین ترامپ بعداز انتخابات رویکرد آشتیجویانه و مصالحه را برای کاهش تنشها و هیجانهای ناشی از مخالفتهای موجود در آمریکا پیش خواهد گرفت. و نیز ساختارهای پیچیده بورکراتیک و سازمانهای مختلف تاثیرگذار در تصمیمگیریهای داخلی و خارجی اجازه اتخاذ مواضع فردی و تند را نخواهد داد.
اما در مورد سمت و سوی سیاست خارجی جدید آمریکا به ویژه در خاورمیانه هم باید گفت: گرچه ممکن است بر اساس نظریه پنجگانه جمیز روزنا در تحلیل سیاست خارجی قدرتهای بزرگ نقش فردی ترامپ در فرایند بازی قدرت و تصمیمسازی نسبت به اوبامای دمکرات پررنگتر باشد، البته این نقش فردی وی را نباید خارج از چارچوب ساختار سیاسی جامعه و نقش حزبی آن دید هرگونه تک روی و عدم پایبندی به قواعد درون حزبی بیشک با واکنش جدیتر اعضای کنگره و سنا میشود و همان طوری که بیشتر سناتورهای حزب جمهوریخواه حاضر به حمایت از وی در مقابل هیلاری کلینتون در دوره رقابتهای پرتنش انتخاباتی نشدند و همچنین نقش نهادها و بورکراسی پیچیده حاکم برشکلگیری و اجرایی تصمیمات در آمریکا نباید نادیده گرفت و نیز پنتاگون و سازمان جاسوسی آمریکا معروف به سی.آی.ای در کنار مولفههای جمعیتی و اقتصادی از اهمیت بالای برخودارند و نیز حضور کنشگران قدرتمند بینالمللی و ساختار حاکم بر نظام بینالملل در روند تصمیمگیریها مهم خواهند بود.
با این پیش فرض، باید اضافه نمود خاورمیانه و شمال آفریقا در دوره جدید بعد از انتخابات اخیر آمریکا و به قدرت رسیدن ترامپ همچنان مرکز توجهات جهانی خواهد بود. برای تبیین جایگاه خاورمیانه و شمال آفریقا کافی است به تبلیغات گسترده انتخاباتی دو رقیب سنتی انتخابات اخیر ریا ست جمهوری اشاره کنیم. ترامپ به عنوان نماد عصیان علیه وضع موجود، بارها در گفتگوهای تلویزونی خود از انفعال دولت اوباما در اتخاذ سیاستهای تهاجمیتر برای حفظ سیادت آمریکا در منطقه به ویژه موضوع سوریه-عراق و نفس مبارزه با داعش حرف به میان آورد.
از نظر ترامپ ا ئتلافسازیهای شکست خورده آمریکا با کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای عربی برای ریشهکن نمودن داعش و دیگر گروههای تروریستی نه تنها منافع ملی آمریکا را تامین نکرده، بلکه اصرار بر حفظ شرایط موجود و عدم مشارکت جدی با روسیه به عنوان بازیگر اصلی بحران سوریه خطرات جدی را به دنبال داشته است. در واقع میراث سیاست خارجی اوباما برای شخص ترامپ و تیم همراه وی در حوزه بحرانهای منطقهای هزینهای سنگینی را درپی داشته است.
لذا ترامپ اولویت سیاست خارجی خود را در سوریه بر منطق مشارکت و گفتگو با روسیه و ایجاد فرصتهای جدید برای اتخاذ مواضع مشترک علیه گروههای تندرو سلفی و تکفیری اعلام کرده است. این درحالی بود که مذاکرات واشنگتن-مسکو برای هرگونه اقدام مشترک علیه گروههای تروریستی به دلیل تناقضهای موجود در اتخاذ سیاست روشن از سوی دولت اوباما از جمله تقسیم مخالفین بشار اسد به میانهرو وتندرو و تأکید بر رفتن بشار اسد مانع هرگونه همکاری راهبردی گردیده است. لذا اگر شعارهای انتخاباتی ترامپ در مورد سوریه عملیاتی شود شاهد شکلگیری اقدامات مشترک و کاهش تنشهای موجود میان دو کشور (روسیه- آمریکا) خواهیم بود . از دیگر سو روسها با پیمان ناتو و اعضای موثر آن نظیر فرانسه و انگلیس بر سر چگونگی حل بحران سوریه دچار تضاد منافع بودند. از آنجا برخی از کشورهای اروپایی با ارسال کمکهای اقتصادی و حمایتهای سیاسی از گروههای مخالف بشار اسد در کنار دو همپیمان خود عربستان و ترکیه ایستاده بودند بیتردید هرگونه فاصله گرفتن آمریکا از محور عربی و ترکی ضد بشار اسد میتواند پیام مثبتی برای مسکو قلمداد گردد.
از سوی دیگر، مناسبات ایران و روسیه در مسایل منطقهای درحمایت از بشار اسد بسیار نزدیک است. ایران یکی از اولویتهای سیاست خارجی خویش را دفاع از نظام سوریه تعیین و آن را در راستای تقویت محور مقاومت ارزیابی میکند. بیشک سیاستهای اعلانی ترامپ درمورد سوریه و آشتی با روسیه برای مبارزه با گروههای تروریستی میتواند برای عربستان سعودی و برخی از کشورهای عربی ناخوشایند قلمداد گردد.
از نظر ریاض و دوحه عدم برکناری بشار اسد به منزله تقویت قدرت منطقهای ایران قلمداد شده و برای همین از همه ظرفیتهای موجود منطقهای و نیز همکاریهای بینالمللی در قالب اتخاذ مواضع یکسان برای سرنگونی دولت سوریه و تحمیل ساختار جدید باید بهره جست. در این مسیر دولت اوباما به سیاست عدم آشتی با بشار اسد پایدار ماند. و فلذا هرگونه سخن از ماندن بشار اسد و حتی همکاری راهبردی با روسیه شریک استراتژیک سوریه برای اعراب مانند کابوس میماند. البته بایستی در این عرصه منتظر ا قدامات عملی ترامپ بود و فاصله جدال آمال و ارزشها و منافع را مشاهده کرد.
باید اضافه نمود: آشفتگیها در سیاستهای اعلانی ترامپ محدود به سوریه نیست . ترامپ گرچه در گرماگرم کارزار انتخاباتی روی خوشی به عربستان نشان نداده ولی گویا در سفرخاورمیانهای خودقراراست از قاهره و ریاض بازدید کنند. گرچه مناسبات واشنگتن-قاهره در دوره پس از کودتای نهاد نظامی علیه محمد المرسی و اخوانیها با ابهاماتی روبرو گشت و کمکهای سالانه به مصر کمتر شد و این سفر میتواند فرصت مجدد برای بازسازی روابط راهبردی دو کشور قلمداد گردد.
در هرصورت برای حاکمان سعودی حضور ترامپ در کاخ سفید ملغمهای از فرصت و تهدید هست. اصل بر پافشاری مبارزه جدی با گروههای تکفیری و سلفی مورد حمایت ریاض در منطقه میتواند ایده خطرناکی قلمداد گردد و ریاض همچنان در پی استفاده ابزاری از گروههای مخالف بشار اسد و حفظ جای پای نفوذ خویش هست و هرگونه تغییر در سیاست خارجی آمریکا را در ارتباط گرووهای عمده مخالف دولت سوریه در قالب جندالشام و جبههالنصره به ضرر خود میداند .
ازسوی دیگر حرفهای ترامپ درمورد برهم زدن برجام و اتخاذ رویکرد غیرمنعطف درقبال ایران میتواند برای ریاض نویدبخش باشد. چرا که عربستان سعودی در کنار اسراییل از مخالفین عمده توافق ایران با گروه 1+5 بوده و دستگاه دیپلماسی آمریکا را به انعطاف بیشتر و نیز امتیازات اقتصادی و سیاسی به ایران متهم میساخت. بنابراین این بخش از موضعگیریهای انتخاباتی ترامپ عدم پایبندی به مفاد برجام و تقابل سخت با ایران مورد حمایت ریاض هم هست. بنابراین عربستان تلاش خواهد از طریق لابیگری بیشتر مقامات جدید کاخ سفید را با اتخاذ سیاستهای رادیکالتر در ارتباط با ایران به ویژه موضوع مهم برجام سوق دهد.
آنچه مسلم است مقدورات دولت جدید آمریکا برای به چالش کشاندن برجام و بازگشت به نقطقه آغاز قبل از توافق نهایی به حدی نیست که بتواند مطا بق میل سعودیها رفتار کند.چرا که ایران با پایبندی به اصول توافق هستهای و حفظ روابط با قدرت اروپایی و روسیه میتواند سد بزرگی در قبال هر اقدام جاهطلبانه باشد.
در هرصورت به قدرت رسیدن ترامپ برای کشورهای منطقه خاورمیانه غالبا به شکل فرصت و تهدید نمایان شده است. و در این میان هرکشوری بتواند از فرصتهای موجود بهنحومطلوبتری استفاده کند میتواند با کاهش تهدیدها ضمن تقویت جایگاه منطقهای خویش در پیریزی مناسبات جدید قدرت، منافع بیشتری را بهدست آورد.
نظر شما