۰ نفر
۱۰ دی ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۹

زندگی همین یک غروب نیست... صبح که بیدار می‌شوی، بخواهی، نخواهی کوله‌بار شب روی دوشت است... مرزهایی در زندگی هست که نباید از آن رد شد، مرز را که رد کنی، راه برگشت نداری...

یک‌سری کارها تاوان دارد، قبل از انجام هر کاری اول ببین می‌توانی تاوانش را بدهی؟ زنده‌‌یاد فریدون گله، با دنیای ذهنی نیچه‌‌وارش، مانیفست خود را به اسم دیالوگ و مونولوگ درون دهان کاراکترهای سینمایی‌اش می‌گذاشت...
دیالوگ‌ها و مونولوگ‌هایی که در زندگی روزمره ما کاربرد دارد. کنار هم چیدن این دیالوگ‌ها ما را به شرح حال امروز علیرضا منصوریان می‌رساند... او وقتی سرمربی استقلال شد، مرزهایی که باید میان سرمربی و بازیکن باشد را برداشت و حالا تاوان عبور از مرز را می‌دهد و می‌خواهد خودش را از تمام قید و بند‌هایی که به خاطر عبور از مرز و محدوده به دست و پایش وصل شده، رها کند. سرمربی فیلم‌‌بین و سینمادوست استقلال یا این فیلم‌ها را ندیده و یا دیالوگ‌هایش را جدی نگرفته بود اما خارج از شوخی، منصوریان حالا می‌خواهد از راهی که رفته، برگردد و همانی باشد که باید... آیا او می‌تواند جایگاهش را به عنوان سرمربی استقلال پس بگیرد؟ آیا او می‌تواند اصول تازه‌ای برای خودش تعریف کند و پای این اصول بایستد؟ در مورد پرونده سیدمهدی رحمتی، با وجود تمام حرف‌های غیررسمی که از گوشه و کنار به گوش می‌رسد، پیش‌بینی اهالی فوتبال این است که منصوریان به همین تلنگر بسنده می‌کند اما استقلال فقط سیدمهدی رحمتی نیست... استقلال مجموعه‌ای از بازیکنانی است که علیرضا منصوریان باید از بالا آن ها را هدایت کند، نه از کنارشان وسط شوخی‌های تنیس فوتبال، لابه‌لای کری‌های لایی انداختن و تونل باز کردن و دریبل و آقاوسط! منصوریان الان، در فاصله‌ بازی با سپاهان تا امروز که برای استراحت به ترکیه رفته، در روابط با شاگردانش دست‌بالا را گرفته است، آیا او خودش را در این موقعیت ممتاز حفظ می‌کند؟ مجموعه رفتارهای سرمربی استقلال به این پرسش پاسخ می‌دهد...

* این یادداشت در سرمقاله پنج‌شنبه ۹ دی روزنامه خبرورزشی چاپ شده است.

کد خبر 617707

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =