۰ نفر
۶ شهریور ۱۳۹۶ - ۰۵:۳۰
۳۹ سال از ربودن و نبودنش گذشت

موسی شاید سمبل و الگو شده باشد؛ اما اسطوره، نه. حتی طرح و بیان این واژه این بیم را ایجاد می‌کند که «واقعاً نمی تواند وجود داشته باشد». موسی هست. نه که هست، چون اندیشه‌اش هست. آن به جای خود. هست؛ چون هیچ سندی دال بر نبودنش نیست.

موسی اسطوره نیست
اسطورة مقاومت، اسطورة هم‌زیستی، اسطورة گفت‌و‌گو و یا اسطورة هر چیز دیگر، هیچ‌کدام، نه شوقی را بر‌می‌انگیزانند و نه ذوقی را در من شکوفا می‌کنند. اسطوره‌ها هستند و نیستند.

اسطوره واژه ای عربی است؛ از فعل «سَطَرَ». برخی نیز گفته‌اند اسطوره معرب واژه یونانی «ایستوریا» (Istoria) است یا همین هیستوری در زبان انگلیسی (History) و یا شاید استوری (Story) به معنای تاریخ و داستان و خبر و چه بسا به معنای افسانه یا همان Myth. میتوس (Mythos) در کلام یونانیان همان افسانه است و قصه. ولی نهایتاً به چیزی می‌گفته‌اند که «واقعاً نمی تواند وجود داشته باشد».

موسی اسطوره نیست. اسطوره را عرب به معنای گفتاری به کار می‌برد که پایه و اساسی ندارد. در ادبیات فارسی نیز اسطوره افسانه است. قصه است. سخن بیهوده و پریشان است؛ گرچه در محاوره به معنای سمبل و الگو نیز هست.

موسی شاید سمبل و الگو شده باشد؛ اما اسطوره، نه. حتی طرح و بیان این واژه این بیم را ایجاد می‌کند که «واقعاً نمی تواند وجود داشته باشد». موسی هست. نه که هست، چون اندیشه‌اش هست. آن به جای خود. هست؛ چون هیچ سندی دال بر نبودنش نیست.

موسی مستأصل نیست
موسی صدر در زندان است؛ یا جایی شبیه آن؛ اما حق نداری او را مستأصل فرض کنی. در واژه‌نامه برای مستأصل نوشته‌اند: «ریشه کن شدن، ازبیخ برکنده شدن، فقیرشدن، تهی دست شدن: «ومی‌ترسم که اگر مال مواضعت امسال را طلب کنند بعضی مستأصل شوند»؛ و نیز به معنای بدبخت شدن، پریشان شدن.» موسی صدر اسیر است؛ دقیقا مثل اسارت خورشید در پدیدة کسوف. آیا در کسوف نشانی از استیصال دیده می‌شود؟ بله. دیده می‌شود. اما نه در خورشید؛ بلکه در اهالی زمین.

موسی مستأصل نیست؛ ما، چرا. هم از نبود او مستأصل شده‌ایم و هم از بود بعضی بی‌تفاوت‌ها. جان به لب شده‌ایم از دست آن‌ها که دهان باز میکنند و در قضیة ربودن او بانگِ «لاناقتی فیها و لاجملی» سر مي‌دهند؛ حتی اگر در ظاهر او را اسطوره بنامند و بدانند. «لا ناقتی فیها و لاجملی» همان «به من چه»ی خودمان است؛ کمی مؤدبانه‌تر.

مسالة موسی صدر مطلقا يك مسالة روشن‌فكرانه نيست؛ هم‌چنان‌که مسالة حوزه نیست، فقط. مسالة ایران نیست، هم‌چنان‌که مسالة لبنان نیست، فقط. حتی مسالة خاورمیانه هم نیست فقط. مسالة جنس انسان است. هر‌گونه فروکاستن این مساله به مرزهای جغرافیایی و یا فکری و یا حتی مذهبی، يعني خارج كردنِ ساکنان آن سوی مرزبندی مذکور؛ و این دقیقا یعنی خیانت به کسی که برای وظیفه‌اش مرز نمی‌شناسد؛ حتی بین اسلام و مسحیت، یا شیعه و سنی و غیره و ذلک. مسالة موسی صدر مسالة جنسِ انسان است. و آیا هیچ نسبتی بین چنین فردی با استیصال می‌توان برقرار کرد؟ استیصال وصف حال ناظران یک خورشیدگرفتگی است.

موسی، امید محرومان
رضا امیرخانی در وصف لبنان نوشت: «محيطِ لبنان چيزي در حدودِ پانصد كيلومتر است. يعني در يك روز مي‌توان همه مرزهاي لبنان را ديد. با همه اين اوصاف در اين كشور هجده فرقه مذهبي به رسميت شناخته شده‌اند! روستا به روستا مي‌بيني از تمدني به تمدني ديگر وارد مي‌شوي. يعني مثلا از كفركولا تا مرجعيون فقط هفت كيلومتر راه هست. اما از يك تمدنِ اسلاميِ غيرِ عربي اگر چه با زبانِ عربي مي‌رسي به يك تمدنِ مسيحيِ اروپايي. و اين فقط عرصه‌ي جغرافياي انساني است... به خلافِ وضعيتِ كشورِ ما، لبنان كشوري است كه سياست در آن به شدت پيچيده است. و همين پيچيده‌گي به علاوه‌ مقداري مسائلِ استراتژيك و سوق‌الجيشي و تاريخي، باعث شده است كه مردم در يك كشورِ چندفرهنگي و چندتمدني داراي تربيتِ سياسيِ پيچيده‌تري باشند و نخبگانِ سياسي‌شان نيز معدلِ فهمِ سياسي‌شان بسيار بالاتر باشد از معدلِ فهمِ سياسي در جوامعِ ديگر مثلِ كشورِ ما. و همين است كه مي‌نويسم در لبنان معادلاتِ سياسي چندمجهولي‌اند و صاحبِ درجاتِ بالا.»

محرومان، متغیرهای بی‌جواب معادلات دیوفانتی لبنان بودند. موسی صدر به متغیرهای بی‌مقدار هویت داد. شد امید محرومان؛ امیدِ متغیرهایِ سیالِ بی‌مقدار.

محرومان، امید موسی
آمدم بگویم او حق دارد اگر در راهروی زندانش، دست‌ها را از پشت گره کند و ذکر تسبیح بگیرد که: «ربّ السّجنّ احبّ الیّ ممّا یدعوننی الیه»؛ زبانم را گاز گرفتم. دیدم او خود نیز به بازگشتش امیدوار است. امید‌های او هنوز در کوچه‌پس‌کوچه‌ها هستند؛ از فردو و کرمجگان و وشنوة قم تا صور و شحور لبنان؛ از نیاوران تهران، تا شارع حمراء لبنان؛ از محرومان در وطن، تا محرومان از وطن. موسی، برای آن‌ها هم که شده، در این سال‌ها امید خود را از دست نداده است.

موسی عصا ندارد؛ اما عبایی دارد که زیر آن برای هر محرومی جا هست.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 701577

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۰:۳۶ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۷
    1 1
    امام موسی صدر ، چشم خورد از بس خوب بود . کسی که اگر می ذاشتند زنده بمونه جایی برای تندروهای سلفی ها و... داعشی صفت نمونده بود .