معنای زلزله در این یادداشت، تنش و فعالیت در گسلهای زمین نیست و معنایی كه در اینجا مستفاد میشود تنشها و استرسهای حاد و مزمن و ناهماهنگی بین ارزشها و واقعیتها در شخصیت آدمیان است كه در نهایت آنها را به اختلالات روانی مبتلا میكند.
اما از هر منظری كه بنگریم این نوع زلزله برای انسان مهیبتر و نگرانكنندهتر از زلزلههای زمین است؛ طرفه آنكه عامل كشته و مصدومشدن تنی چند از مردمان ساكن استانهای تهران و البرز در پی وقوع زمینلرزه بیست و نهم آذر، همان زلزله روانی بود نه تخریب ناشی از لرزش زمین.
اما بهطور خاص، زلزلههای مهیب در روان
ساكنان ابرشهر تهران چه هستند؟
از وقایع تاریخی این شهر كه روان ساكنانش را بهكلی تخریب كرده
است، بهسبب فاصله زمانیشان با امروز باید گذشت، اما اگر نگاهی یونگی داشته و
معتقد به ناخودآگاه جمعی باشیم نباید به تأثیر این وقایع در روان مردمان این كلانشهر
بیتوجه بود؛ بهتوپبستن مجلس تازه تأسیس توسط ژنرال روس، كشتهشدن سران مشروطه،
تصرف تهران توسط ارتش متفقین و قحطی و تجاوز و دهها خسارت دیگر در پی این ماجرا و
وقایع دهههای بیست و سی بخشی از ماجراهای تلخی هستند كه ناخودآگاه جمعی تهرانیها
را بهشدت آزرده و آشفته ساخته است. اما از رویدادهای تاریخی و سیاسی كه بگذریم،
ساكنان كلانشهر تهران در دو دهه اخیر شاهد آسیبهایی بودهاند كه چونان زلزلههای
مهیب، روان آنها را مدام تكان داده است؛
- اعتیاد به مواد مخدر و محرك كه طبق آمارهای رسمی بیش از هر شهر دیگری امان اهالی تهران را بریده است.
- طلاق و زندگیهای مشترك آشفته كه طبق آمار سازمانهای ثبت احوال و ثبت اسناد از هر پنج زوج در تهران، دو زوج زندگیشان به طلاق ختم میشود و دو زوج نیز زندگی آشفتهای دارند كه میسوزند و میسازند.
- خشونت كه فقط بر اساس آمار پزشكی قانونی درباره نزاعهای منجر به آسیب جسمی میتوان دریافت كه با چه شهر خشنی مواجه هستیم و البته چه خشونتها كه زخمهایی عمیق بر روان اهالی تهران نشانده است و راهی به پزشكی قانونی ندارد.
- تهدیدات مكرر جانی نیز یكی از مهمترین زلزلههای مهیبی است كه روان ساكنان تهران را در دهههای اخیر، بهسختی لرزانده است؛ سالی نیست كه اهالی این ابرشهر با موج آلودگی هوا مواجه نشوند، سهم بیشتر تهرانیها نسبت به ساکنان سایر شهرها در حوادث رانندگی بهدلیل حضور نیمی از خودروهای كشور در این شهر، كه امری بدیهی است و خطر قریبالوقوع زمینلرزهای مهیب با برآورد احتمالی كشتههای میلیونی كه هر ازگاه بهبهانهای تیتر اخبار میشود، بخشی از این تهدیدات جانی هستند. با این حجم تهدیدات بیراه نیست كه اكنون مرگاندیشی روال جاری مردمان شهر تهران شده و سبك زندگیشان نیز آبشخور همین نوع اندیشه است.
اما گسل فعالی كه این زلزلههای مهیب را در تهران ایجاد میكند، خودمحوری روانرنجورانه است؛ نوعی خودمحوری مرضی كه ارزشهای فرد فقط به خویشتن و هر آنكه جزئی از خویشتن تلقی شود معطوف میشود و بیتوجه و حتی آسیبرسان به هر كسی است که دیگری نامیده میشود. البته این گسل فقط در تهران نیست و شهرهای دیگر نیز بینصیب از فعالیت آن نیستند، اما فعالیت بیشتر این گسل در تهران باعث وقوع زلزلههای مهیب فوقالذكر شده است که هرچه دیرتر به فکر چارهجویی برآییم، باید خطر زلزلههای مهیبتر را به جان بخریم كه در آنصورت نه از تاك نشان میماند و نه از تاكنشان!
نظر شما