جهان قدیم جهان تحول نبوده و این در حالی است که آیندهنگری ضرورت جهان در حال تحول کنونی است.
آینده نگری کار کسانی است که در این رشته مهارت دارند. من نه آینده نگری می دانم و نه آینده نگر هستم. کار اهل فلسفه این است که بگویند چیزها چگونه ممکن می شود؛ یعنی از دلایل و امکان چیزها بگویم. بنابراین به حکم شغل علمی و معلمی فلسفه که دارم اگر بتوانم حرفی بزنم، چیزی که می توانم بگویم این است که؛ آینده نگری چیست؟ آینده نگری شرایطش چیست؟ و چگونه ممکن می شود؟
آینده چیست و کجاست؟ در قدیم موضوع "آینده" مانند امروز مطرح نبود؛ اما جهان جدید جهان متحول شونده است از این رو آینده نگری ضرورت این جهان است. به عنوان مثال ، 40 سال آینده به معنای فیزیکی و نجومی آینده است اما ممکن است هیچ تحولی در آن صورت نگیرد. دو کشور کره شمالی و جنوبی در چهل سال پیش تجزیه شدند. از نظر زمانی گرچه هر دو یک زمان را طی کردندهاند اما دو کره با هم قابل مقایسه نیستند.
اکنون حاصل ادغام گذشته و آینده است. ما آینده خودمانیم و در حقیقت آینده، آینده ماست. اگر آن را بسازیم آینده داریم، در غیر این صورت اکنون را تکرار میکنیم. از 70 سال پیش تاکنون به فکر منابع کشور نبودیم و از زمانی که به فکر آن افتادیم با دقت پیش نرفتیم چراکه آینده نگری نداشتیم. در زمینه آینده نگری مقالات و گزارشهای قابل تاملی چاپ شده است، اما مساله مهم به کار بردن آنها است.
مراد از آینده، آینده کشور و نقش سیاست در ساختن آینده نیز هست. سیاست میتواند برنامه ساز آینده باشد و در این مسیر بهترین راهها را باید تشخیص دهیم. سیاست در آینده نقشی مهم دارد چون مساله آینده یک کشور و ملت مطرح است.
لازمه تأمین آینده، اقدامات هماهانگ است. البته واژه پایدار در ترکیب "توسعه پایدار" ترجمه خوبی نیست. بنابراین توسعه پایدار، باید توسعه هماهنگ و دارای تناسب باشد؛ اورگانیسمی که دارای دست کوتاه، پای بلند و سر کوچک باشد، دارای تناسب نبوده و غیرقابل قبول است. متاسفانه تاکنون در هیچ زمانی برنامه هماهنگ توسعه کشور نداشتهایم.
این یادداشت به مناسبت روز جهانی آینده تهیه شده و برای انتشار در خبرآنلاین منقح و منتشر میشود.
واقعیت این است که در صورتی که آینده را نسازیم، اکنون را تکرار میکنیم. واقعیت دیگری هم هست که در گذشته آیندهنگری نداشتیم. آینده چیست و کجاست؟
کد خبر 759480
نظر شما