وی در این مطلب نوشته است: عنایت الله رضا هم به جهان باقی شتافت. او بیش از نود سال عمر خود را به ساحت علم وتحقیق تقدیم داشت تا آگاهی و دانایی را به مردم خود اهدا نمایند. او دوران تلخیها و سختیهای معاصر را در گذار از سرمای سرد کمونیسم و سوسیالیسم در سرزمین سوگوارانی که در فراغ آزادی اندیشه و در عصر حصر آزادی علم ودین میسوختند هم چون مغضوبین زمین تجربه کرد. از میان آن دلسوختگان نام زنده یاد دکتر عنایت الله رضا در خزانه ذهنم بیش از همه طنازی میکند.
وی در ادامه به خاطرات خود با مرحوم رضا اشاره کرده و نوشته است: به هنگام گپ زدنهای دوران مهجوری و مشتاقی از همه جا سخن میگفتیم از جمله جناب پرفسور رضا از دکتر عنایت الله رضا و روزهای پر مشقت خود تبعیدی و گرفتاری برادر در روسیه و سیبری و ایام تیره و سیاه حاکمیت کمونیسم و تلاشهای خود در رهائی از ان روزگار سخت برادر و وساطت و ضمانت و ریش گرو گذاردنها خاطره نقل میکرد.
به هنگام بازگشت از ینگه دنیا و به هنگام مسئولیت معاونت در وزارت امور خارجه با دکتر عنایت الله رضا و آثار و ماثرش بیشتر آشنا و چند سفری هم با هم به مسکو، سن پترزبورگ و ساروتف و آسیای میانه داشتیم. شبها و روزهای دلنشین و همنشینی با مردی که از دردها وحوادث ایام و زمانـه سخن میگفت و با تاسف از آن دورانها سفره دل میگشود. مهمتر این بود که او مردی بود بی اندازه دانا و آگاه نسبت به تئوری سوسیالیسم، و دانشش در این زمینهها با کمتر کسی در میان چپها قابل مقایسه بود، دانشی که با محک تجربه نیز آمیخته و اموخته شد بود- چندان موثر وکارساز بود که نمیشد با آن مقابله کرد. علاوه بر آن چندان زیرک دوراندیش شده بود و متاداب به آداب که روشنفکران چپ نمیتوانستند او را تخطئه کنند.
کمتر کسی را میتوان در ایران سراغ داشت که به اندازه عنایت الله رضا تبحر و دانش وسیعی نسبت به ادبیات کمونیسم و سوسیالسیم داشته باشد. وقتی ازاصلاحات گورباچف سخن میگفت گوئی خود از واضعان اندیشه و ادبیات سیاسی و ایدئولوژی و ترمینولژیک گورباچف در پروسترویکا و گلاسنوست بوده که فضای شوروی آنروز را پر کرده بود. واژگانی که تا آن زمان به گوش کسی نرسیده بود.
متن کامل را اینجا بخوانید
نظر شما