البته نامگذاری چیز خوبی است در سنت اسلامی هم هست که نام نیکو بگذارید و یکی از حقوق فرزندان بر پدر و مادر آن است که نام نیکو برایشان انتخاب کنند. و یا دستور است که به فال نیک بگیرید تا شاید آن را دریابید (تفألوا تجدوه). از نظر روانی و روانشاختی هم نامگذاریِ خوب امری مستحسن است. در نامگذاری سالها که شاید از سال ۱۳۸۰ توسط رهبر انقلاب نامگذاری میشود و بهویژه در امسال باید دید که با توجه به روندی که در کشور وجود دارد آیا این نامگذاریها مؤثرند، مشوقاند و یا مخدر؟ و البته هر کس میتواند نامی برای هر چیزی بگذارد اما وقتی از زبان رهبر مملکت گفته میشود حتما بار و معنای دیگری دارد.
وقتی این نامگذاری مؤثر است که چیزی مطلوب نبوده و این نامگذاری آنچنان تأثیر میگذارد که همه اثر آن را به خوبی میتوانند ببینند، همچنین میتوان پرسید که آیا مشوق است به این معنا که عدهای دارند کار میکنند و با این نامگذاری آنها خوشحال میشوند و بر فعالیتشان میافزایند. اما با توجه به انتظاری که از این نامگذاریها در سطح کشور هست و نتایجی که به بار میآورد چه بسا بتوان از آن به مخدر تعبیر کرد.
بخش کوچکی از دلائل این تردید به این شرح است:
پس از نامگذاری امسال به نام تولید کالاهای داخلی، دولت بخشنامه صادر میکند که دستگاههای دولتی نباید جنس خارجی بخرند. در عین حال که اقدام خوبی است اما آدم به این فکر میافتد که مگر در این چهل سال دولتها و به ویژه این دولت، این را نمیدانستهاند که باید چنین کاری را بکنند؟ آیا آنها برای انجام چنین کاری منتظر این نامگذاری بودهاند و یا قبلا هم گفتهاند و کسی گوش نکرده است؟
وقتی مسئولان درجه اول میگویند که این به این معنا نیست که جنس بیکیفیت داخلی خریداری شود درعین حالی که سخن به حقی می گویند و حتما تولید کنندگان داخلی باید به فکر افزایش کیفیت و کاهش قیمت باشند، ولی با این گفته ها راه فراری را هم تعبیه می کنند که ما می خواستیم جنس ایرانی بخریم ولی چه کنیم کیفیت نداشت.
وقتی اطلاعات کشور در همه زمینهها ناهماهنگ است به طوری که از معاون تجارت و بازرگانی وزارت صمت سؤال میشود که چقدر آمار واردات دارید و نمیتواند پاسخگو باشد و همینطور در زمینههای دیگر، چه توقعی از دستاورد بهینه از این نامگذاری میتوان داشت؟ وقتی که قاچاق کار خودش را انجام میدهد و هیچکس جلودارش نیست، میشود باور کرد که با نامگذاری مسائل حل شود؟ وقتی بازار داخلی سرگرم کار خویش است و نه تنها مغازههای آنها مملو از اجناس خارجی است بلکه حتی از فروشندگانی که سهمی در فروشگاه هم ندارند میپرسی جنس ایرانی بخرم و یا خارجی، میگوید خارجی بخر! چه انتظاری از بهبود تولید داخلی ایران دارید؟
وقتی شبکههای اجتماعی خارجی بستری برای هر نوع تعرض به حیثیت عمومی میشود و تبلیغات گوناگون برخلاف مشی عمومی میشود و دولت لیت و لعل میکند که آیا آن را ببندد و یا باز بگذارد، آیا انتظار دارید تولید داخلی رونق بگیرد؟ آیا وقتی نظام تعرفهای آنچنان ناهماهنگ است که جز به ورود کالاهای خارجی نمیانجامد و چه بسا شرکتهای تابع نهاد رهبری هم خود به این روند دامن میزنند و گفتههای مردم، درست و یا غلط، این را نشان میدهد انتظاری بیش از این میتوان داشت.
وقتی نه تنها جنس خارجی ارزانتر است بلکه مسافرت خارجی هم ارزان تر و بهصرفهتر است آیا تولید داخلی بهتر از این خواهد شد؟
آنوقت این نامگذاری هم میشود مخدر و خوراکی برای دستگاههای تبلیغاتی که تا میتوانند شعار دهند، پوستر و پلاکارد تهیه کنند و در سخنرانیها داد سخن بدهند و برای صداوسیما خوراک مصاحبه درست شود که گرچه خوب است، ولی به قول معروف جوجه را آخر پاییز میشمارند.
من قبلا در زنجیره تولید و زنجیره اقدام گفتهام که برای انجام هر کار موفقی باید همه چیز را با هم دید و با جدیت مشکلات را حل کرد ولی در نظام بخشینگر که فقط هر کسی کار خودش را انجام میدهد، (و البته اگر درست انجام بدهد)، و به دیگری کار ندارد حتما کار در یک جا گیر میکند و آنچه به عنوان نتیجه مورد نظر است محقق نمیشود. مثل یک اتومبیلی میماند که همه چیزش آماده است ولی مثلا سوئیچ ندارد و یا چرخهایش باد ندارد و لذا کار نمیکتد.
بنابراین از آنجا که این نامگذاریها از سر دلسوزی انجام میشود ولی باید دید مخاطبان اصلی که دولتیان و شرکتهای وابسته هستند تا چه اندازه به این نامگذاریها باور دارند و چقدر همکاری میکنند. چه خوب بود که اثرات این نامگذاریها را بررسی میکردیم. به نظر من به جای تکرار طرفداری از این نامگذاریها باید عملا نشان میدادیم که چقدر توانستهایم در این مسیرها گام برداریم. بعد از چهل سال هنوز در هر موردی وارد میشویم ابراز نارضایتی و اظهار ضعف و تأسف میکنیم. و همواره تقصیر را به گردن دولتهای قبلی میاندازیم. هنوز ما ظاهرا باور نداریم که در یک کشوریم و برای این مردم کار میکنیم. من فکر می کنم پس از چهل سال که باید همه چیز دارای قوت و قدرت باشد اگر بر سر عقل بیاییم و بدانیم که کی را کجا بگذاریم و چه چیزی را در چه راهی صرف کنیم همچنانکه برای زندگی شخصی خود میکنیم باز جای شکرش باقی است.
ما به چند زیرساخت جدی نیاز داریم که در باره هر یک باید جداگانه بحث کرد و باید تاکنون آماده میشد ولی اسفبار اینکه هر کس میآید و مصاحبه میکند از نبود آنها مینالد و سوگمندانه اینکه نمیگوییم چه کسی مقصر است و عبرتی هم برای کسی نیست. هر چند سال دیگر هم بیاییم همین حرفها را تکرار میکنیم. ایکاش از این مصاحبههای مکرر و ملالتآور آمار و تحلیل محتوایی انجام میشد تا بیشتر به وطندوستی خودمان پی ببریم.
از این من رو پیشنهادم این است که هر چه زودتر و با قاطعیت و نه با تعارف و مماشات به تهیه و اصلاح و تکمیل چند زیر ساخت باید اقدام کنیم:
زیرساخت اطلاعاتی، از جمله شفافیت اطلاعاتی و شبکهای شدن و عدم تعارض اطلاعات با یکدیگر
زیرساخت قانونی، از جمله حذف قوانین دست و پاگیر و صراحت در بیان به جای وضع قوانین جدید
زیرساخت فرهنگی، از جمله توجه به سبک زندگی و الگوی مصرف و هماهنگی در تعلیم و تربیت
زیرساخت اقتصادی، از جمله داشتن آمار و اطلاعات دقیق از وضعیت موجود و اصلاح تعرفهها با نگاهی کارشناسانه توسط خبرگان دلسوز
زیرساخت فناوری، از جمله فراهمآوری حداقل نیاز برای تولید و اشتغال و ایجاد مهارت استفاده از فناوری با نگاهی به آینده
زیر ساخت تولیدی، از جمله رفع موانع تولید از بخشنامهها و گمرک و بیمه و مالیات و سایر مقررات دست و پاگیر برای رقابت سالم
زیرساخت خدماتی و توزیع، از جمله داشتن آمار از نیروی آماده به کار و ایجاد آموزشها لازم برای حضور در عرصههای داخلی و خارجی به نحو مطلوب و جلوگیری از دوبارهکاریها
زیرساخت مدیریتی و اجرایی، از جمله حذف نیروهای مزاحم بدون مجامله و نصب افراد دلسوز و وطندوست و ایجاد قاطعیت در اجرا بدون مماشات با افراد متنفذ.

داستان اقتصاد ایران مضمون این بیت است: «علاجی بکن کز دلم خون نیاید». سالهاست همه و بهویژه رهبر انقلاب از اهمیت اقتصاد سخن میگویند ولی بسیاری همواره همان را میگویند که قبلا گفتهاند. در این بین رهبر انقلاب با نامگذاری سالها تلاش میکند تا حرکتی درخور در حوزه اقتصاد ایجاد کند. اما ناهماهنگیها آنچنان زیاد است که آدم را به یاد مضمون بیت فوق میاندازد.
کد خبر 768758
نظر شما