گفته بودند باید ماه را دو نیم کنی.
هر چند خودش باایمان و قوی بود و اصلا نگرانی نداشت اما خدیجه هراسان شده بود و آن را سنگی بزرگ میدانست.
با خودش نجوا میکرد که ای نامردمردمان! این چه خواستی است؟
در همین فکرها غرق بود که صدای زهرایش را شنید: مادر! نترس و محزون نباش خدا با پدر من است.
*به مناسبت وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها؛ با نگاهی به واقعه شقالقمر و سخن گفتن حضرت فاطمهزهرا سلام الله علیها با او (منقول از کتاب احقاق الحق)
5757
نظر شما