چندی پیش اجلاسی در افغانستان به منظور یافتن راه حلی برای برون رفت این کشور از بحران کنونی برگزار شد که ایران هم در آن شرکت داشت. برخی تحلیل های غیر واقع بینانه ای از این حضور ایران داشتند. سکوت ایران در افغانستان یعنی راهکارهای ارائه شده برای حل بحران را موثر نمی‌داند و از طرفی نمی‌خواهد بر هم‌زننده شرایط باشد، از این رو سعی می‌کند صرفا نظاره‌گر باشد و مواضع‌اش را بیان کند.

نفس برگزاری اجلاس بین‌المللی کابل خوب بوده است و هرگونه تلاش برای خروج افغانستان از بحران اقدامی مثبت است. برای اولین‌بار چنین اجلاسی در این ابعاد در افغانستان برگزار می‌شود. شاید یکی از دلایل حضور ایران در این اجلاس این پیام باشد که امور باید به افغان‌ها واگذار شود.

در بیانیه پایانی این اجلاس از واگذاری امور به طور کامل به افغانستان حمایت و تاکید شد که جامعه بین‌الملل اولویت‌های افغانستان را مورد توجه قرار دهد و درباره افزایش نظارت دولت بر همکاری‌ها موافقت کردند.

در نتایج به دست آمده از اجلاس برخی ابهامات وجود دارد. از جمله تعیین سال 2014 برای خروج نیروهای نظامی از این کشور.  پس از حدود ده سال از اشغال افغانستان باید فرصت‌های مناسبی برای شکل‌گیری ارتش و نیروهای امنیتی به وجود آمده باشد و این نشان می‌دهد کشورهای کمک‌کننده در عراق که وظیفه تشکیل و آموزش نیروهای امنیتی و پلیس را داشته‌اند، نتوانستند به وظایف و تعهدات خود عمل کنند. هم‌چنین وقتی امنیت به افغان‌ها واگذار شود آنها هستند که متعهد به تامین امنیت می‌شوند و به این شکل ازکوتاهی و ناکارآمدی نیروهای نظامی برای تامین امنیت چشم‌پوشی می‌شود.

اظهارات دبیرکل ناتو مبنی بر این‌که واگذاری امنیت به افغان‌ها به معنی ترک افغانستان توسط ناتو نیست، به نوبه خود قابل توجه است. این در حالی است که دبیرکل ناتو در اسلام‌آباد بر حضور طولانی مدت ناتو در افغانستان تاکید کرد و مقامات نظامی ارشد آمریکا هم بر تعهد طولانی مدت نسبت به افغانستان تاکید دارند و این اولین تناقض در نتایجی است که پس از این اجلاس دیده می‌شود. از طرفی ناتو و آمریکایی‌ها هیچ تعریف روشنی از میزان باور و توانمندی افغان‌ها ارائه نمی‌کنند و نمی‌گویند که در چه شرایطی خروج کامل را انجام می‌دهند. این مساله ابهام و تردید کشورهای منطقه را نسبت به ماهیت واقعی حضور نیروهای خارجی در افغانستان افزایش می‌دهد و این حق برای آن‌ها باقی می‌ماند که نتوانند نسبت به تحولات در افغانستان با خوش‌بینی کامل برخورد کنند.

نیروهای شورشی ورودشان به پروسه سیاسی را منوط به خروج نیروهای نظامی کرده‌اند . بنابراین این ابهام، انگیزه نیروهای شورشی را برای ادامه مبارزه در محیط داخلی افغانستان تشدید می‌کند.

در شرایطی که نیروهای نظامی تمام توان خود را متوجه بازسازی پلیس و ارتش کرده‌اند، نباید نگران باشند که با حضور 17 هزار نفری ارتش که تا آخر سال آینده باید تکمیل شود، برای مقابله با یک نیروی شورشی محدود ناتوان باشند.

واگذاری نظارت 50 درصدی دولت افغانستان بر کمک‌های بین‌المللی اقدام خوبی است، اما این تصمیم در اجلاس لندن هم گرفته شده بود، اما ظرف شش ماه گذشته جامعه بین‌الملل به تعهدات خود برای اجرایی کردن آن عمل نکرد.

درباره نقش کشورهای منطقه در همراهی با قدرت‌های فرامنطقه‌ای حاضر در افغانستان برای مشروعیت بخشیدن به بحث مذاکرات دولت با طالبان باید بگویم که خیلی مطمئن نیستم فرآیندی که الان بر آن تاکید می‌شود و در مصوبات اجلاس هم بر آن تاکید شده است، نتیجه دهد. این که طالبان از القاعده جدا شود و قانون اساسی را بپذیرد و به دولت بپیوندند و در مقابل از مزیت‌های اقتصادی و غیره بهره‌مند شود، بعید است. از طرفی گرو‌ه‌های شورشی مشخصا طالبان حتی پس از اجلاس کابل هم مصوبات این اجلاس را رد کردند. بنابراین خیلی به نتیجه‌بخش بودن پروسه‌ای که در حال حاضر در افغانستان به لحاظ سیاسی در حال طی شدن است، امیدوار نیستم، مگر این‌که تغییراتی در نگاه طرفین ایجاد شود.

اساسا پیوستن گروه‌های شورشی به دولت پدیده محتملی نیست. بررسی‌های موسسات نظرسنجی غربی حتی موید این مساله است که انگیزه‌های اقتصادی در بیش از 80 درصد نیروهای شورشی تعیین‌کننده جذب این نیروها نبوده است. بر اساس نظرسنجی شورای بین‌المللی امنیت و توسعه، 55 درصد مردم افغانستان معتقدند نیروهای ناتو برای اهداف خود به افغانستان آمده‌اند، 72 درصد معتقدند نیروهای خارجی به مذهب و سنت افغان‌ها احترام نمی‌گذارند، 74 درصد معتقدند همکاری با نیروهای خارجی اشتباه است، 68 درصد معتقدند نیروهای ناتو از آن‌ها حمایت نمی‌کنند، 70 درصد اقدامات نظامی خارجی‌ها را به ضرر مردم می‌دانند و 59 درصد مخالف عملیات حتی در قندهار بودند. این نظرسنجی‌ها عمدتا در مناطقی صورت گرفته است که بحران‌خیز بوده و نیروهای خارجی حضور دارند و صحنه درگیری بوده است. در چنین فضایی صحبت از مشوق اقتصادی برای جذب نیروهای شورشی پاسخ نمی‌دهد.

موسسات مختلف نظرسنجی و تحقیقاتی بین‌المللی نیز به صراحت به نقش ارتش پاکستان (ISI) در تشویق و حمایت از مجموعه گروه‌های شورشی به ویژه طالبان اشاره می‌کند. بنابراین به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها سعی دارند با ایجاد یک تعامل تعریف شده با دولت پاکستان، عوامل ضعف در حمایت از گروه‌های شورشی را کم کنند.

ما تنها کشوری نیستیم که مخالف حضور نیروهای خارجی در افغانستان هستیم. به نظر می‌رسد این مخالفت به طور پیدا و پنهان در کشورهای منطقه خصوصا پاکستان هم وجود دارد. از این منظر امیدوار نیستم، مجموعه سیاست آمریکا در تشویق پاکستان به گسترش همکاری با ناتو برای هدایت بحران افغانستان در مسیری که آنها می‌خواهند جواب دهد، بنابراین بعید است بحران حاکم بر افغانستان خاتمه پیدا کند.

از نظر من هر چه افراد و گروه‌های شورشی بیشتر به دولت بپیوندند، پدیده بدی نیست. این‌که این راه‌حل، بحران افغانستان را حل می‌کند، بحثی دیگر است و راهکارهای خاص خودش را دارد؛ اما در حوزه‌های سیاسی و امنیت واگذاری امور به افغان‌ها عملا امکان‌پذیر نیست.

سکوت ایران به مفهوم حضور نداشتن و ضعف جایگاهش در منطقه نیست. سکوت ایران یعنی راهکارهای ارائه شده را موثر نمی‌داند و از طرفی نمی‌خواهد بر هم‌زننده شرایط باشد، از این رو سعی می‌کنیم صرفا نظاره‌گر باشیم و مواضع‌مان را بیان کنیم. ایران پتانسیل بالقوه‌ای دارد که ریشه در تاریخ، تمدن و فرهنگ و روابط گسترده بین طرفین دارد و هر وقت این پتانسیل را فعال کند در جایی قرار می‌گیرد که باید باشد.

  

کد مطلب 80455

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =