از روز اولی که وارد این آپارتمان 12 واحدی شدیم کمی بیشتر از سه سال می گذرد؛نگهبان آپارتمان ما یک زوج جوان افغانستانی هستند؛فکر نمی کنم جمع سن هردویشان به 50 سال برسد!

وقتی که ما یکی از واحدهای این آپارتمان را رهن کردیم آنها سه فرزند داشتند؛ یکی فکر کنم 8 ساله بود ، دیگری 5 ساله، و آخری سه ساله؛ از آن سال تا کنون-که عرض کردم کمی بیشتر از سه سال می گذرد-آنها صاحب دو فرزند دیگر نیز شده اند.

یعنی سه فرزند در بدو ورود ما، و حالا دو فرزند دیگر هم به جمع شان اضافه شده است.

سه پسر و دو دختر قد و نیم قد؛ بخش نگهبانی هم یک «شبه سوییت» است با دو اتاق که لابد جواب جمعیتشان را می داده که به 5 فرزند رضایت داده اند تا یک خانواده هفت نفره را تشکیل دهند؛ من اما یقین دارم با این سطح پیشرفت و شوق «فرزند آوری» باز هم بچه های بیشتری به این خانواده جوان افغانستانی اضافه خواهند شد.

این در حالی است که من و عیالم که جمع سنمان به 65 سال می رسد-یعنی 15 سال ازبرادر مهاجر و همسرش بزرگتریم- به یک فرزند رضایت داده ایم.

امروز به این نکته فکر می کردم که این برادر عزیز و بانو، چه شهامت و چه توکلی دارند که در اوضاع و احوال خراب اقتصادی این سالها این همه در امر «فرزند آوری» فعال و صد البته که موفق هستند.

با کمی تامل اما پاسخ پرسشم را یافتم؛بخوانید:

*اجاره خانه نمی دهد.

*حقوق ماهیانه برای نگهبانی هم می گیرد.

* روی بیل مکانیکی کار می کند -البته یک شیفت- که لابد پول خوبی هم می گیرد.

*بخش عمده ای از مخارج و نیازهای بچه های این خانواده مانند-لباس،کفش،کیف،وسایل منزل،حتی ست کامل سیسمونی نوزاد و... را ساکنین دلسوز آپارتمان می پردازند با این استدلال که این ها مهاجرند و گناه دارند، عیالوارند و...

*در اعیاد مختلف : فطر،غدیر،نوروز،ولادت ها و... به بهانه های مختلف خانم مسن همسایه دور می افتد و در بین همسایه ها برای آقا و بانوی مهاجر عیدی جمع آوری و دو دستی به آنها تقدیم می کند.

پی نوشت دلایل بالا:

*حتی یک روز تعطیل که من منزل بودم همان خانم مسن همسایه آمد و گفت که بانوی نگهبان منزل «ویار» توت فرنگی کرده و از ما برای مادر بچه توت فرنگی می خواست که متاسفانه ما نداشتیم؛ (خواستم سطح کمک هایمان را این خانواده نشان دهم!)

*ضمنا بنده و حتما همسایگان دیگر هم اینطور است هر وقت مثلا برای دخترم قصد خرید کوچکنرین خوردنی ها مثل بستنی دارم یا باید به صورت پلیسی و مخفیانه وارد آپارتمان شوم و یا به مقدار لازم خانواده نگهبان هم از آن خوردنی ها بخرم زیرا از بین 5 فرزند آقا و بانوی نگهبان سه تای آنها همیشه دم در نگهبانی نشسته، پسر که از دوتای دیگر بزرگتر است فقط نگاه می کند اما آن دو تای کوچکتر به سرعت می دوند و به استقبال می آیند و طلب خوردنی می کنند. من اما یقین دارم خوردنی هایی که آنها می خورند از خوردنی های دختر کوچک من بیشتر و متنوع تر است که خوب نوش جانشان کسی که ما را مجبور به بذل و بخشش زورکی نکرده که حالا گلایه داشته باشیم!

*اموال آقا و بانو:یک دستگاه موتور سیکلت، یک دستگاه پراید، یک دستگاه سه تار که آقای نگهبان در تعطیلی عصرها سه تار هم می نوازد و اگر اشتباه نکنم حتی کلاس سه تار هم می رود!

خوب با این اوصاف چرا باید در امر «فرزند آوری» دغدغه داشته باشند؟!. خوراک و پوشاک که تامین است الحمدالله؛ اندک نیازهای باقی مانده هم که با حقوق نگهبانی حل می شود؛ می ماند حقوق بیل مکانیکی که لابد می رود در صندوق ذخیره ارزی شان و مثلا می شود خودرو و موتور سیکلت و... که البته و صد البته چشم حسود و بخیل از بیخ کور.

****

نمی دانم فردا و فرداها این بچه ها و بچه های بعدی آقا «عارف» که احتمالا در راه هستند چگونه تربیت می شوند؟

چگونه زندگی می کنند؟ اوقات فراغتشان چگونه می گذرد؟ از ماجرای ستایش قریشی آیا زمان زیادی می گذرد؟

اصلا با این روند «فرزند آوری» ایرانیان و افاغنه در آینده ترکیب جمعیت مثلا شهری به بزرگی شیراز چه می شود؟

پی نوشت یک:رییس اداره سیاسی فرمانداری شهرستان شیراز: زاد و ولد زیاد افغانی ها،ترکیب جمعیتی شیراز را در آینده بر هم می زند،چنانچه در حال حاضر نیز بخش گسترده ای از مدارس مناطق سه و چهار شیراز به مدارس افاغنه تبدیل شده است.

پی نوشت دو:به راحتی می شود این مشکل را به سراسر ایران تعمیم داد.

****

تحلیل کوتاه دکتر اکرم حمیدیان استاد جامعه شناسی دانشگاه درباره این یادداشت:

1- اين گروهها مثل ساير گروههاي فقير ايراني بيشتر از فقر مادي اسير فقر فرهنگي هستند كه فكر مي كنند هركه دندان دهد نان دهد و اساسا نيازها را فقط در حد خوراك و پوشاك مي بینند.

2- اين گروهها فرزندان را مدت زيادي حمايت نمي كنند و معمولا دختران را در 10-12 سالگي شوهر مي دهند و پسرها هم از 8 سال به بعد نيروي كارهستند و نه مانند فرزندان خانواده هاي متوسط كه بچه ها نيروي مصرف كننده و هزينه دارند.

3- افغاني ها از خدمات بهداشتي نظير وسايل و كمك هاي بهداشتي جلوگيري از بارداري محرومند و زنان آنها در فقر عدم تامين هزينه اين وسايل در امروز به آمدن بچه اي در فردا رضا مي دهند كه خدا خودش بزرگ است.

4- در مورد افغاني ها همچون بلوچ ها كه مورد بي مهري قرار دارند، عدم توجه سبب ناديده گرفتن و غفلت از روند تغييرات جمعيتي اين گروهها شده و وقتي متوجه بحران مي شويم كه خيلي دير شده مثل همه مسايل محيط زيستي كه حالا پديد آمده و در آخر توجه داشته باشيد كه درصد خيلي كمي از فقرا چه ايراني و چه افغاني مي توانند به موقعيت سرايه داري و كسب درآمد و كمك از سوي افراد خير برسند و بيشتر آنها در فقر مطلق به سر مي برند . فقراي ايراني حداقل يارانه هاي دولتي را دارند ولي اتباع خير. با اين حال خانواده هاي فقير همچنان رشد جمعيت بالايي دارند چون در جهان فرهنگي فقر زندگي مي كنند.

نکته:

این نهایت لطفتان است که وقت بگذارید و نظرات خود را برای مترونامه ارسال کنید. نظرات، خصوصا انتقادات،موضوع های پیشنهادی و... را پیوسته از طریق این آی دی(metro_nameh@) ارسال کنید و مطمئن باشید مورد استفاده قرار می گیرد و تاثیرگذار خواهد بود.

نکته دو:

درباره مترونامه اینجا را بخوانید.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 758349

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۰۹:۳۴ - ۱۳۹۶/۱۲/۰۸
    4 4
    اگر کسی خلافی کند، مهاجر یا غیر مهاجر بودنش فرقی نمی‌کند و باید با او برخورد شود در غیر این صورت ما همه انسانیم؛ چه ایرانی مهاجر در خارج از کشور، چه افغانی مهاجر در ایران و چه ایرانی ساکن ایران. کسی مجبور به کمک اجباری نیست؛ ما باید روی عزت نفسمان کار کنیم تا برای خوشایند دیگری و یا از روی چشم و همچشمی کاری انجام ندهیم و یا کمکی نکنیم. زندگی خصوصی، میزان دارایی تا زمانی که از راه خلاف و ناصواب حاصل نشده باشد و تعداد فرزندان یک خانواده به کسی مربوط نمی‌شود. موفق باشید.
  • بی نام A1 ۱۷:۵۶ - ۱۳۹۶/۱۲/۰۸
    5 1
    خیلی خوب بود . در لواسان که نزدیکه تهرانه افغانها فراوان ساکن شدند . بچه پشت بچه به دنیا میارن. روستای خوش آب و هوای ما حالا شده شهر افاغنه. بچه افغانی ها دنبال محلی ها میدون و تقاضای پول میکنن. ما محلی ها کلی عاصی شدیم. این چه وضعیه آخه. تا کجا این روند ادامه داره. هیشکی به فکر نیست.