۰ نفر
۲۵ آبان ۱۳۸۹ - ۰۷:۰۸

ارکون تفکر انتقادی رادیکالی داشت. در مواجهه با مخاطبانش استوار و با حرارتی بسیار سخن می گفت

محمد ارکون، متفکر و اسلام شناس برجسته الجزائری الأصل مقیم فرانسه هفته پیش درگذشت. من در مدت مسئولیت سفارت ایران در فرانسه در طول حدود سه سال با او مراوده و معاشرت داشتم و گاه می شد که چندین ساعت با یکدیگر درباره مسائل جهان اسلام و مناسبات با غرب و مسائل اصلی تفکر مدرن و نسبت میان تجدد و سنت گفتگو می کردیم. محمد ارکون در خانواده ای نسبتا تهیدست در الجزائر دیده به جهان گشود و همانجا تحصیلات خود را آغاز کرد و بعد برای تکمیل تحصیلاتش راهی فرانسه شد. در فرانسه وی مطالعات اسلامی و فلسفه را در دانشگاه سوربن پی گرفت و بعد از اخذ درجه دکتری، به مقام استادی دانشگاه سورن جدید (پاریس 3) نائل آمد. وی در مقام یک استاد دانشگاه حضوری جدی در محافل آکادمیک داشت و خاصه چند کتاب او و از جمله رساله دکتریش که درباره انسانگرایی نزد ابو علی مسکویه و ابو حیان توحیدی بود بسیار مورد توجه قرار گرفت.

او علاوه بر تدریس در دانشگاه سالانه در کنفرانسهای علمی متعددی در فرانسه و خارج آن و به ویژه در یکی دو دهه اخیر عمر بلندش در کشورهای عربی شرکت می کرد و به ایراد سخنرانی می پرداخت. او گاهی نیز در تلویزیون و رادیوی فرانسه و یا الجزایر حضور می یافت و افکار خود را مطرح می کرد. علاوه بر همه اینها او سالها سردبیر مجله وزین علمی آرابیکا بود و به همت او مقالات علمی بسیاری در حوزه اسلام و تاریخ و ادبیات عربی و اسلامی منتشر شد. در دو دهه اخیر ارکون به موازات بازنشستگی و خارج شدن از دایره محافل آکادمیک فرانسه، عزمش را در جلب مخاطبان عرب و مسلمان جزم کرد و به تدریج کتابهای او و یا مجموعه مقالات و سخنرانیهایش به زبان عربی ترجمه شد. ترجمه آثار او به عربی و برخی دیگر از زبانهای کشورهای اسلامی، ارکون را به یکی از متفکران و اندیشمندان و روشنفکران نوگرای جهان عرب تبدیل کرد و به تدریج موجی از هواداران و خوانندگان آثارش تحت تأثیر اندیشه انتقادی او قرار گرفتند.

در ایران هم دست کم از یک دهه پیش برخی از آثار و اندیشه های ارکون به فارسی ترجمه شده و مورد اقبال طبقه روشنفکر دینی قرار گرفته است و حتی یکی دو مجله فکری در قم در این زمینه فعال بوده اند. ارکون با وجود اینکه در اصل متخصص حوزه اسلام شناسی به سبک مدارس آکادمیک شرقشناسی مغرب زمین بود، اما از همان آغاز و شاید به دلیل فضای فلسفی و روشنفکری دهه شصت میلادی در فرانسه، علاوه بر حوزه تخصصی خود به فلسفه و علوم انسانی و خاصه علوم اجتماعی دلبستگی یافت و از کتابها و مقالات و گفتارهای او پیداست که به ویژه نوشته های فلسفی قاره ای را به خوبی دنبال می کرده و به ویژه به فلسفه های مضاف دلبسته بوده است. اما بیشترین توجه او در این میان علوم اجتماعی و جامعه شناسی تاریخی و جامعه شناسی دین بود. او از این خاستگاه، یعنی آشنایی با علوم اجتماعی نوین در طی چند دهه اخیر، نسبت به شرق شناسی تاریخی و کلاسیک انتقاداتی را وارد می کرد و در پی آشتی دادن حوزه شرق شناسی با شیوه های پذیرفته شده در علوم اجتماعی بود. بخشی از مطالعات او را مسئله انسانگرایی و بن مایه های تجدد در تفکر کلاسیک اسلامی تشکیل می داد، کما اینکه رساله دکتری او درباره دو تن از مهمترین نمایندگان این تفکر در اسلام کلاسیک بود؛ یعنی توحیدی و مسکویه.

او در سالهای اخیر نیز باز به این مباحث بازگشت و یکی از دلائل توجه او به تشیع و اسلام ایرانی نیز در همین امر نهفته بود. بخشی از گفتگوهای منظم من با ارکون در همین حوزه بود و او آخرین نظرات و آرای خود را در این باره بیان می کرد. او معتقد بود که اسلام کلاسیک عصر اجتهاد و نوآوری و توجه به مقوله عقل بوده است. او اوج این دوران را عصر آل بویه می دانست که آن را دوران انسانگرایی و نوزایش اسلامی می شناخت. پس از او کرمر هم در کتاب دو گانه خود در این باره همان اندیشه ارکون را البته با شیوه ای دیگر پی گرفت. او ظهور سلاجقه در بغداد و پایان یافتن دولت آل بویه را آغاز ظهور جزمیت گرایی و اندیشه تقلیدی و افول اجتهاد و خردباوری در تمدن اسلامی می دانست و تحلیل تاریخی دقیقی از این موضوع به دست می داد. ارکون بخشی دیگر از مطالعات خود را به قرآن و قرائتی انتقادی درباره تاریخ قرآن و تفسیر اختصاص داده بود. دیگر کتابهای او که به ویژه در دنیای عرب پژواک گسترده ای یافت، به نقد اندیشه اسلامی و باستانشناسی و تبارشناسی انتقادی تفکر اسلامی اختصاص یافته بود. او در این راستا مسئله نا اندیشیده ها را در تفکر اسلامی مورد توجه قرار داد و از این زاویه به نقد عقلانیت اسلامی می پرداخت. کار او از برخی جهات بی شباهت با کتاب چهارگانه محمد عابد الجابری در نقد عقل عربی نبود، با این تفاوت که شیوه جابری بیشتر متکی بر بحثهای تاریخی و فلسفی بود، در حالی که ارکون از نقطه نظر علوم اجتماعی و توأم با شیوه نقد تاریخی این موضوع را بر می رسید.

ارکون تفکر انتقادی رادیکالی داشت. در مواجهه با مخاطبانش استوار و با حرارتی بسیار سخن می گفت و به آنچه می گفت اعتقادی عمیق داشت و در بیان افکارش ولو اگر کار به تکرار می کشید، خستگی نداشت. به اسلام گرایی و تفکر احیایی انتقاد داشت، اما در عین حال هیچگاه به ناسیونالیزم عربی و یا گرایشات سوسیالیستی دل نبست. او یک لیبرال تمام عیار بود. در سالهای اخیر در برخی مناقشات مربوط به جامعه مسلمانان فرانسه سهمی داشت، و عضو کمیته استازی که همان کمیته بررسی لایسیته فرانوس بود، شد. اما با این وصف هیچگاه داخل سیاست نشد.
سلسله ای از گفتگوهایی که میان من و ارکون در مدت اقامت در پاریس انجام شد، همینک در دست تدوین و انتشار است. او خود علاقمند بود تا به دور از هیاهوی سیاست و گاه اتهاماتی که در دنیای عرب متوجه او می شد، بن مایه تفکر انتقادی خود را به دست مخاطبان مسلمان در کشورهای مختلف برساند. بر افکار او البته انتقاد بسیار هست و بر او نقدهایی هم نوشته شده است؛ با این وصف نمی توان منکر آن شد که محمد ارکون مرحله ای از نضج و ظهور نو اندیشی اسلامی را نمایندگی می کرد که از این پس نمی توان آن را نادیده گرفت. اگرچه محمد ارکون فارغ از برداشت های اعتقادی یک روشنفکر و سکولار رشد یافته در بستر لایسیته فرانسوی بود ولی باید به سخنان او گوش فرا داد و البته با رویکردی انتقادی آموزه های او را با عیار نقد سنجید.

منبع: منتشر شده در ماهنامه آیین

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 108794

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 1 =