۰ نفر
۱۵ تیر ۱۳۸۸ - ۰۹:۱۶

تماشای برنامه‌های تلویزیون برای کودکان به اختلالات رفتاری، جسمی و حتی بیش‌فعالی منجر می‌شود.

یکی از روزهای سال 1377 / 1998 که دیمیتری کریستاکیس در خانه با نوزاد دو ماهه‌اش تنها بود، مشغول تماشای تلویزیون بود که ناگهان متوجه شد نوزاد نیز مشغول تماشای تلویزیون است. گویا برنامه خبری سی‌ان‌ان برای این کودک نیز جذاب بود. کریستاکیس اکنون استاد طب اطفال در دانشگاه واشینگتن در سیاتل است.

او فهمید که تصاویر روی صفحه که هر لحظه عوض می‌شدند، "بازتاب سوگیری" کودک را تحریک می‌کنند؛ این پاسخی است که حواس را به سوی تغییر ناگهانی در محیط جلب می‌کند. ولی تاثیر بلند مدت این کار روی مغز، آن هم در چنین مرحله حساسی که کودک در حال یادگیری و تطابق خود با دنیای خارج است، چه خواهد بود؟ آیا ممکن است که این امر مغز را طوری تغییر دهد تا در هر لحظه، تحریک جدیدی را انتظار کشد و به این ترتیب واقعیت معمولی دیگر برایش جذاب نباشد؟ آیا چنین مکانیزمی نمی‌تواند سونامی رو به رشد بیش‌فعالی را توجیه کند، اختلالی که در جوامع غربی وابسته به رسانه‌ها هر روز بیشتر می‌شود؟

تلوزیون = بیش‌فعالی؟
کریستاکیس و همکارانش تصمیم گرفتند در این زمینه به تحقیق بپردازند. آنها بعد از بررسی 1300 کودک که اطلاعات مربوط به آنها در پایگاه داده‌های پیمایش جغرافیایی ملی کودکان وجود داشت، دریافتند که به طور میانگین، کودکانی که تا قبل از سه سالگی در روز بیش از 2 ساعت به تماشای تلویزیون بنشینند، 20% بیش از دیگر کودکان احتمال دارد که تا قبل از سن 7 سالگی به عارضه بیش‌فعالی و بی‌توجهی دچار شوند. نتیجه این تحقیق در سال 1383 / 2004 منتشر شد.

نوزاد پای تلویزیون

پس از آن کریستاکیس به همراه فرد زیمرمن، کارشناس بهداشت عمومی و عضو هیات‌علمی دانشگاه کالیفرنیا، پژوهشی بلندمدت را بر روی کودکانی از مناطق جغرافیایی مختلف انجام داد تا نشان دهد ارتباط بین تماشای کارتون‌ها و دیگر برنامه‌های سرگرمی در سنین قبل از سه سال و ابتلا به اختلالات توجهی در سنین بالاتر، بسیار قوی است. آنها چنین ارتباطی را برای برنامه‌های آموزشی مشاهده نکردند.

تحقیق این دو نفر از بزرگ‌ترین و جامع‌ترین تحقیقاتی است که تاکنون در زمینه ارتباط بین تلویزیون و کاهش توجه انجام شده؛ ولی به عنوان یک تحقیق نظارتی، این پژوهش محدودیت‌های خود را داشت. ارتباط بین تماشای تلویزیون و کاهش سطح توجه در سنین بالاتر، ثابت نمی‌کند که یکی سبب‌ساز دیگری است. عوامل دیگری مانند وضعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده نیز می‌تواند چنین تاثیری داشته باشد، و به رغم این‌که پژوهشگران معمولا سعی می‌کنند چنین عواملی را در نظر بگیرند، همیشه نمی‌توانند آنها را به طور کامل لحاظ کنند. در نتیجه، زیمرمن و کریستاکیس نیز در پایان تحقیقات خود نتیجه گرفتند که تحقیقات بیشتری باید انجام شود.

چرا کسی نگران نیست؟
کریستاکیس در سال 1385 / 2006 طرحی را ارائه کرد که به موجب آن، 900 کودک تا سن دو سالگی به طور مستقیم مورد مطالعه قرار می‌گرفتند. در این طرح نیمی از این کودکان فقط به تماشای برنامه‌های آموزشی، آن‌هم به مدت محدود می‌پرداختند و گروه دیگر، هر چه را که والدین آنها می‌خواستند، می‌دیدند. در مرحله بعد، وضعیت این کودکان تا سنین بالاتر مطالعه می‌شد. البته این طرح در مرحله بازبینی توسط سازمان ملی بهداشت ایالات متحده،ان.آی.اچ رد شد و به مرحله اجرا در نیامد. تا همین امروز هم ان.آی.اچ طرحی برای انجام چنین تحقیقاتی در دست ندارد.

البته مسئله این قدر هم ساده نیست. از سویی ثابت شده که بعضی از برنامه‌های آموزشی تلویزیون در سنین خاصی کاملا سودمندند و از سوی دیگر، پژوهش‌هایی از این دست نشان می‌دهند که برخی دیگر از برنامه‌ها تا چه حد می‌توانند مضر باشند.

مایکل ریچ متخصص کودکان و پژوهشگر تاثیر رسانه در دانشگاه پزشکی هاروارد، اعتقاد دارد: «بیشترین تاثیر محیطی روی سلامتی و رشد کودکان از رسانه‌ها ناشی می‌شود. مشکل اینجا است که نگرانی‌ها در مورد تاثیر آن بر سلامتی آن قدر نبود که به سرمایه‌گذاری روی این تحقیقات منجر شود». آمار دقیقی از چنین سرمایه‌گذاری‌هایی در دست نیست، ولی به گفته کریستاکیس سالانه کمتر از 10 میلیون دلار برای آن در سطح جهان خرج می‌شود.

الن وارتلا، روانشناس تربیتی از دانشگاه کالیفرنیا اعتقاد دارد: «برخی از نهادهای حمایتی عمده فکر نمی‌کنند که رسانه به اندازه دیگر عوامل بر سلامتی کودکان تاثیر بگذارد». او به آخرین همایش انجمن تحقیقات رشد کودکان اشاره می‌کند که مربوط به آکادمی ملی علوم امریکا است و می‌گوید: «از صدها جلسه تخصصی در مورد کودکان، تنها سه جلسه به تاثیر رسانه‌ها بر سلامتی آنها پرداخت».

مشکل که یکی دوتا نیست
ولی مشکل دیگری نیز وجود دارد و آن، این‌که حتی وقتی پژوهش‌هایی در این رابطه به نتیجه قطعی می‌رسند نیز اقدام موثری صورت نمی‌گیرد. مثلا تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که برنامه‌های آموزشی مربوط به کودکان زیر هفت سال تاثیر مثبتی ندارند و در برخی موارد تاثیر معکوس نیز می‌گذارند. ولی به جز فرانسه که پخش چنین برنامه‌هایی را از شبکه‌های سراسری ممنوع کرده، در هیچ کشور دیگری اقدامی صورت نگرفته است. آکادمی پزشکان اطفال امریکا نیز به والدین توصیه می‌کند کودکان خود را در معرض چنین برنامه‌هایی نگذارند، ولی معمولا مادران به چنین توصیه‌هایی توجه نمی‌کنند.

البته تحقیقات بر روی تاثیر رسانه‌ها محدود به تاثیر آنها روی اطفال نیست. مثلا در دو دهه گذشته پژوهشگران دریافتند که تماشای برخی برنامه‌های بخصوص با چاقی، اختلالات گوارشی، پرخاش‌گری، حساسیت‌زدایی به خشونت، تمایل به الکل و سیگار و برخی اختلالات دیگر در ارتباط است.

پژوهش‌های دیگر بر روی نوجوانان نشان می‌دهد که آنها به طور رو به رشدی در معرض تماشای رسانه‌ها قرار می‌گیرند و این، منجر به پدیده‌ای شده که محققین به آن کودکی دیجیتال می‌گویند. البته تنها مقصر در این میان تلویزیون نیست، بلکه مجموعه‌ای از عوامل علمی و اجتماعی مسئول آن هستند.

ولی مشکلی که باعث شده که روان‌شناسان تربیتی بهای زیادی به پژوهش‌های مرتبط با تاثیرات رسانه ندهند، این است که معمولا این پژوهش‌ها به لحاظ روش‌شناختی آشفته و به‌هم‌ریخته‌اند. در این گونه پژوهش‌ها مشکل این است که نمی‌توان گروه مورد آزمایش و گروه شاهد را به طور کلی یکسان در نظر گرفت و دیگر عوامل موثر در نتیجه را مانند مسائل فرهنگی، اقتصادی و نحوه زندگی والدین حذف کرد.

حتی در مورد خود آزمایش‌ها نیز نمی‌توان مطمئن بود، چرا که نتایج متکی به خود اظهاری داوطلبان است که خیلی قابل اعتماد نیست بعضی از والدین تمایل دارند که این زمان را کمتر از حد واقعی اعلام کنند و دسته دیگر، برعکس عمل می‌کنند. مشکل دیگر نیز این است که نمی‌توان کنترل جامعی روی محتوای آن‌چه کودکان در طول روزها و ماه‌های آزمایش می‌بینند، انجام داد و همین نیز می‌تواند بر نتیجه هر تحقیقی تاثیر منفی بگذارد.

اشباع اطلاعات
بررسی تاثیرات رسانه با توجه به رشد فناوری هر روز سخت‌تر می‌شود. به گفته ریچ، «رسانه دیگر یک جعبه سیاه در اتاق نشیمن نیست که همه دور آن جمع شوند. ما اکنون در همه جا با نمایشگر مواجهیم، حتی درون جیبمان. ولی رسانه دیگر محدود به این نمایشگرها نیست، بلکه هنگامی که در اینترنت در یک لحظه هم به موسیقی گوش می‌دهیم و هم مشغول نوشتن چیزی برای ارسال به دوستانمان هستیم و یا در هر دقیقه چندین صفحه محتوای اینترنتی را باز می‌کنیم نیز مغزمان در معرض بمباران شدید رسانه‌ای قرار می‌گیرد».

رسانه‌هایی مانند تلویزیون به روش‌های دیگر نیز بر سلامتی تاثیر می‌گذارند که دست‌کم در مورد این تاثیرات شک و تردیدی وجود ندارد، هر چند که اقدامی هم جهت رفع آنها انجام نمی‌شود. از جمله این مسائل می‌توان به بی‌حرکت نشستن روی مبل به‌جای ورزش، تنها نشستن به‌جای معاشرت با دیگران، و بیش از اندازه بیدار ماندن به‌جای خوابیدن را نام برد که هر یک از این تغییرات در رفتار طبیعی، تاثیرات نامطلوب خود را بر سلامتی می‌گذارد.

ولی حتی اگر بتوان در جامعه علمی و دانشگاهی همه را راضی کرد که باید تحقیقات گسترده و فوری بر روی تاثیرات رسانه‌ها بر روی مغزکودکان و نوزادان انجام شود، و حتی اگر هم چنین تحقیقاتی انجام شد و به نتیجه قطعی مطلوب این محققان رسید، این تازه اول مبارزه اصلی خواهد بود؛ چراکه از آن پس، این محققان خود را در مقابل یکی از اصول اولیه تفکر غربی می‌یابند و آن هم آزادی اطلاعات است. در جو غالب فرهنگی زمان حال، این اصلی پذیرفته شده است که هر فرد آزاد است به تمام اطلاعات دسترسی داشته باشد و بهترین تصمیم را برای خود بگیرد.

کریستاکیس مشکل را این‌گونه شرح می‌دهد: «در ایالات متحده، زیر سوال بردن هر یک از جنبه‌های تلویزیون به منزله حمله مستقیم به اولین متمم قانون اساسی تلقی می‌شود. لااقل در هنگام مقابله با تنباکو محققان چنین مشکلی نداشتند».

البته این مشکل فقط محدود به ایالات متحده نیست، در اکثر کشورها این‌که به تلویزیون‌ها بگوییم چه چیزی را پخش کند و یا این‌که به مردم بگوییم به کودکان خود چه چیزی را نشان بدهند، با استقبال آنها مواجه نخواهد شد.

نشریه نیچر، شماره 7248، ترجمه: مجید جویا

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 12114

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =