محمد ولی علیئی

مشارکت سیاسی، یکی از پیچیده ترین مسائل جوامع جدید، و در عین حال پرطرفدارترین حوزه‏‏های مشارکت در عصر حاضر است، و عبارت است از رفتاری از سوی شهروندان که متوجه قلمرو سیاست است، و به منظور حضور داشتن، اثرگذاشتن بر نحوه تصمیم گیری و انتخاب مسئولین، کارگزاران و حاکمان صورت می‏گیرد. شرایط اجتماعی- فرهنگی و سیاسی هر جامعه ، و ویژگی گروه ها و طبقات اجتماعی مشارکت کننده بر مشارکت سیاسی مؤثر است.

مشارکت سیاسی و عوامل مؤثر بر آن از منظر های متنوع و متفاوتی مورد مطالعه قرار گرفته است، و هر صاحبنظری این پدیده را از نگاه خویش و متناسب با فضای اجتماعی جامعه خویش مورد مطالعه قرار داده است. دسته ای توسعه اقتصادی در هرکشوری را عامل مسلط در رشد و توسعه سیاسی می داند، که بواسطه توسعه اقتصادی، منزلت اجتماعی شهروندان توسعه می یابد. و در نتیجه، احساس توانمندی، و بویژه موثر بودن از نظر سیاسی در افراد جامعه بارور می شود. و نهایتاً موجب افزایش مشارکت اجتماعی و سیاسی می گردد. از این افراد، شاخص این وضعیت در سطح فردی، افزایش تحرک اجتماعی، و آگاهی سیاسی بیشتر است، و در نتیجه مشارکت سیاسی افراد افزایش می یابد. (هانتینگتون، 1375)

دسته ای دیگر حضور احزاب سیاسی، و شفافیت برنامه های آنها را عامل توسعه ی سیاسی و مشارکت بالای شهروندان می دانند. این افراد کنش سیاسی کنشگران را در عرصه مشارکت سیاسی تابعی از منافع کنشگران و حضور و فعالیت نهاد ها و احزاب سیاسی و دسته بندی آنها می دانند. به این صورت که: در جامعه ای که دسته بندی های سیاسی بیشتر، و شفافیت اهداف و برنامه های آنها مشخص تر باشد، مشارکت کنندگان، جریان های سیاسی را بهتر درک می کنند، و تکلیف خود را بهتر می دانند. در این صورت  حجم مشارکت سیاسی بیشتر خواهد بود. (لیپست، 1976)

اندیشمندان دیگری سطح مشارکت را بطور عام و مشارکت سیاسی را بطور خاص تابع ویژگی های فردی؛ مانند سطح سواد، امکان دسترسی به رسانه ها و نرخ شهرنشینی می دانند. اینان معتقدند، ویژگی های فردی تابعی است از نوسازی و رشد فرهنگی در هر جامعه، و اینکه هر چه مسیر جامعه از شکل سنتی بطرف جامعه مدرن، بیشتر تحول یافته تر باشد، زمینه مشارکت و بویژه مشارکت سیاسی بیشتر خواهد شد. (لرنر، 1958) 

عده ای دیگر مشارکت سیاسی را تابعی از ارزشهای اجتماعی افراد می دانند. به اینصورت که ارزشها بعنوان شکل دهنده پیامهای نظام رفتاری افراد دارای بیشترین تأثیر درکنشهای آنها می باشد. در بعد فردی و روانی، ارزش ها مهمترین منبع برای تحقق جهت گیری درک و شناخت فرد از خود می باشد و در بعد اجتماعی مجموعه­ای از عقاید و نگرش­هائی رافراهم می سازد که فرد در فرآیند جامعه پذیری آنها را کسب می کند. و خود را با قواعد و هنجار­های جامعه هماهنگ می کند و معمولا نوع ارزشهای اجتماعی موثر بر افراد، تابعی از پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد است. بنابراین، گرایش به مشارکت سیاسی در اقشار مرفه تر، به گروه­های سیاسی دارای اهداف فرهنگی می باشد، و متقابلاً گرایش سیاسی اقشار کم درآمد و طبقات پایین، بیشتر به گروههای سیاسی دارای اهداف اقتصادی می باشند.( اینگلهارت، 1385)

 صاحبنظران دیگری هستند که مشارکت سیاسی را از منظر سرمایه فرهنگی می نگرند. به نظر آنها سرمایه فرهنگی جریان مشارکت و سطح آنرا هدایت می کند. به این معنی که بلحاظ سرمایه فرهنگی و تفاوت در الگو های مشارکت اجتماعی و سیاسی طبقات بالای اجتماعی و فرهنگی با الگو های مشارکت اجتماعی و سیاسی طبقات پایین جامعه تفاوت دارد. ( بوردیو 1384) همگام با این افراد، عده ای دیگر مشارکت سیاسی را با سرمایه اجتماعی در ارتباط می دانند. به این صورت که؛ بالا بودن سرمایه اجتماعی باعث افزایش پیوندهای بین افراد (شبکه های اجتماعی)، و هنجارهای اعتماد و کنش- واکنش متقابل که از این پیوندها ناشی می شود، و از جمله عناصر مهم سرمایه اجتماعی اعتماد و مشارکت است. اعتماد مردم به یکدیگر، مردم به حکومت و نهادهای اصلی جامعه، اعتماد نهادهای مذکور به یکدیگر و اعتماد حکومت به مردم، وجوه مختلف اعتماد را شکل می دهند. و همین امر موجب افزایش مشارکت اجتماعی میشود.( پاتنام، 1384 )

اما در آثار همه این افراد، به نظر می آید نکته ای مغفول مانده باشد، یعنی اثر بخشی سیاسی. یعنی اعتماد به مشارکت سیاسی و تأثیر آن بر فرآیند تحولات و تغییرات سیاسی و اجتماعی. و به عبارت دقیق تر، اثر بخشی سیاسی عبارت است از اینکه فرد احساس ­کند، با مشارکت سیاسی خود، بر فرآیندهای سیاسی اثر گذاشته و می­تواند از این طریق بر مقدرات جامعه خویش مؤثر باشد. و در مقابل آن؛ افراد وقتی تصور کنند مشارکت سیاسی آنان اثر قابل توجهی بر نتایج سیاسی نخواهد گذاشت کمتر در امور سیاسی درگیر می­شوند.

 در میان اندیشمندان در موضوع مشارکت سیاسی تنها رابرت دال است که به این موضوع توجه می کند. او معتقد است؛ افراد وقتی تصور کنند آن چه انجام می­دهند اثر قابل توجهی بر نتایج سیاسی نخواهد گذاشت کمتر در امور سیاسی درگیر می­شوند. به طوری که می­توان گفت، هر چه احساس اثر بخشی سیاسی فردی کمتر باشد مشارکت سیاسی او کمتر خواهد بود. وی این احساس را «اعتماد به نفس سیاسی» نیز می­نامد و اظهار می­دارد که این قضاوت درباره عدم کارآیی سیاسی فرد، چه واقع بینانه باشد و چه نباشد، به شهروندان این را القا می­کند که مسئولان توجهی به افرادی مانند آنها ندارند و آنها نمی­توانند در فرایند سیاسی اثر بگذارند.

از سوی دیگر اثر بخشی سیاسی و کارآیی سیاسی علیرغم آنکه به عملکرد و کارآئی نظام سیاسی بستگی دارد، به باور و اعتماد مردم ( واقع بینانه یا غیر واقع بینانه ) به اثر بخشی سیاسی بستگی دارد. رابطه این احساس با مشارکت سیاسی یک طرفه نیست. شهروندی که دارای احساس اثربخشی سیاسی بالایی است، احتمال دارد بیشتر از شهروندی که به اثرگذاری خود در مسئولان سیاسی بدبین است در امور سیاسی مشارکت کند.

در این بحث، سئوال اساسی اینجاست. چگونه می توان اثر بخشی را در فضای سیاسی و اجتماعی افزایش داد. بالا بردن اثر بخشی سیاسی به عهده کیست؟ نظام سیاسی یا نهاد های سیاسی؟ احزاب یا گروه های سیاسی؟ نظام های سیاسی بلحاظ ماهیت وجودیشان معمولاً بدنبال بالا بردن و افزایش اثر بخشی سیاسی و جلب مشارکت سیاسی حداکثری هستند. در مقابل، آیا ممکن است احزاب و گروه های سیاسی بدنبال کاهش آن باشند؟ ( مستقل یا وابسته به جریان های خارجی ) اگر چنین وضعیتی اتفاق افتد چه پیامد هائی را بدنبال خواهد داشت. شاید بتوان این وضعیت را نوعی مشروعیت زدائی و زیر سئوال بردن سامان سیاسی دانست.

جریانی که احزاب و گروه های سیاسی شهروندان را تشویق به عدم مشارکت سیاسی و یا تحریم سیاسی و مشخصأ عدم مشارکت در انتخابات کنند. اگر چنین جریانی همسو با جریانات سیاسی خارجی باشد؟ چه توجیهی برای آن وجود دارد. بصورت نظری، عدم مشارکت و کاهش اثر بخشی توسط گروه ها و احزاب سیاسی قابل تصور و انتظار است. اما همسو با جریانهای خارجی و بین المللی قابل توجیه نیست. حتی اگر بظاهر از دید خود این گروه ها موجه باشد، رفتاری که بعضاً از سوی جناح ها و گروه های سیاسی در خلال دو سه دهه ی گذشته شاهد آن بوده ایم. (در رفتار سیاسی اگر دیدید مورد تأیید دشمن هستید در رفتارتان شک کنید، امام خمینی) 

  • 1. اینگهارت ، رونالد . رابرت دال و دیگران (1385) مراحل و عوامل و موانع رشد سیاسی، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: نشر ماهی .
  • 2. بوردیو ، پیر (1384) شکلهای سرمایه، به نقل از کتاب سرمایه های اجتماعی؛ اعتماد، دموکراسی، و توسعه، به کوشش کیان تاجبخش، تهران ، نشر شیرازه
  • 3. پاتنام ، رابرت (1384) سرمایه اجتماعی، ترجمه افشین خاکباز و دیگران، تهران، نشر شیرازه .
  • 4. دال ، رابرت (1387) درباره دموکراسی، ترجمه حسن فشارکی، تهران : انتشارات شیرازه
  • 5. هانتینگتون ، ساموئل ‌(1375) سامان سیاسی در جوامع در حال دگرگونی ، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر علم .
  • 6. Lerner , Daniel (1958) ''The Passing of Traditional Society'' , The Free Press of Clencoe , Colliermacmillan London .
  • 7. Lipset, Seymour Martin, (1976) Political Man, Heinemann Educationals Book Ltd, Eighth Published in Great Britain.

عضو هیأت علمی  جامعه شناسی سیاسی دانشگاه امام حسین (ع) 

/30118

کد خبر 121953

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین