تولید پیکان در سال ۱۳۴۶ آغاز و در سال ۱۳۴۹ مراسمی در ورزشگاه آزادی برگزار و از آهنگی رونمایی شد که به سفارش ایران ناسیونال (ایران خودرو فعلی) و توسط انوشیروان روحانی برای پیکان ساخته شده بود: «تولدت مبارک».
صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، چهل و هشت سال بعد از «تولدت مبارک»، صنایع هستهای و موشکی را با دوچرخهسازی مقایسه کرده و گفته است «ای کاش به جای صنایع هستهای، به جای ماهواره و به جای موشک، جمهوری اسلامی میتوانست یک دوچرخه بسازد که با دوچرخه ترکیه یا دوچرخه هند رقابت کند.» دو نوع مواجهه با این گفته میتوان داشت.
اول، از منظر سیاستگذاری علم و فناوری و مقایسه کردن مزیتهای هر یک از انواع دانش و فناوری، و ارائه آمار و ارقام درباره اینکه آیا دوچرخههای ایرانی در بازار جهانی رقابتپذیر هستند؟ و در ادامه پرسید آیا اساساً میشود صنعتی مرتبط با امنیت (نظیر ساخت موشک) را با دوچرخهسازی مقایسه کرد یا این کار نادرست است. این نوع مواجهه تخصص من نیست و به آن ورود نمیکنم.
دوم، گفتار صادق زیباکلام چه معنای اجتماعی و فرهنگیای دارد و بر چه چیز دلالت میکند؟ این سؤال تلویحاً بدان معناست که آنچه بر زبان یک نفر فرد برجسته اجتماعی جاری میشود، صرفاً سخن او نیست، بلکه بروز و ظهور نوعی از نگرش و گفتمان خاصی است، و باید پرسید معنای این نگرش و گفتمان چیست و تحت چه شرایطی بروز کرده است. طرح این سؤال یعنی از منظر اجتماعی و سیاسی، مهم نیست که موشک یا صنعت هستهای از دوچرخهسازی باکیفیت، مهمتر هست یا نیست، بلکه چرایی بروز پرسشی در نسبت موشک و دوچرخه اهمیت دارد. این سؤالی درباره «افق فرهنگی فناوری» است.
من هجده سال پیش کتاب «راهبردهای عملی توسعه فرهنگی» (۱۳۷۹) درباره دهه جهانی توسعه فرهنگی را ترجمه کردم که در آن درباره طرحهای توسعهای که تناسب فرهنگی دارند آمده است «طرح باید دارای چنان ماهیتی باشد که مردم بتوانند برایش جشن بگیرند، اجزایش را به هم مربوط سازند، دربارهاش آواز بخوانند، نمایشنامه بنویسند، شعر بسرایند و موسیقیای بسازند که لذت و شادیشان را از پیشرفت طرح نشان دهد.» (ص. ۲۹۴) و در ادامه میپرسد: «(مردم) درباره چه چیزهایی آواز میخوانند؟ درباره چه چیزی حکاکی و نقاشی میکنند؟ آیا طرح به همان اندازه که در خدمت افراد تحلیلگر، عقلانی و منطقی است در خدمت افراد معمولی، دارای علائق شهودی و اشخاص خلاق هم هست؟»
این پرسشها یعنی بپرسیم اگر یک رویکرد غیرقابل انکار و دارای معنا و اثر اجتماعی، به نقطهای رسیده که دوچرخه را با موشک و صنعت هستهای مقایسه میکند، چه معنایی دارد. آیا همه یا اکثریتی از جامعه، چنان به شکل فعلی توسعه دلبستهاند و اثر آن بر کیفیت زندگی خود را چنان درک میکند که دلبستگی سبب آفرینش هنری بر محور توسعه جاری شود؟ آیا جامعه به وجه مثبت درگیری عاطفی خود با موضوع فناوری و توسعه را بروز میدهد؟ یا بخشی از جامعه نیروی عاطفی و خلاقیت خود را صرف میکند تا آنچه را توسعه خوانده میشود بیمعنا و بیاثر جلوه دهد؟
فراگیری و فرانسلی شدن آهنگ «تولدت مبارک» نشان میدهد پیکان در عمق وجود فرهنگی ایرانیان رسوخ کرده بود و امروز نیز بخشی از خاطره جمعی است. پیکان اگر اهمیتی نداشت و با مقاومت فرهنگی ایرانیان مواجه شده بود، «تولدت مبارک» نیز جایی در میان ایرانیان نمییافت و شاید انوشیروان روحانی نیز به ساختن آهنگی چنین ماندگار برای آن تن نمیداد.
فناوری، چیزی فراتر از انتخابی راهبردی، ابزاری برای قدرت یا ارتقای کیفیت زندگی است؛ همه اینها هست و از همه آنها فراتر میرود. اگر مردم، خودجوش و از همه اقشار، برای چیزی شعر نمیسرایند، آهنگ نمیسازند و پرسشهایی میپرسند که استراتژیستها یا تحلیلگران را خوش نمیآید، مسأله فراتر از نفهمیدن یا تحت تأثیر بیگانه بودن است. چیزی در آن فناوری، و بستر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی هست که از پیوند فرهنگی عمیق میان مردم و فناوری جلوگیری میکند.
* عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

«مبارک، مبارک، تولدت مبارک/ لبت شاد و دلت خوش، چو گل پرخنده باشی/ بیا شمعها رو فوت کن، که صد سال زنده باشی/ مبارک، مبارک، تولدت مبارک.» شعر و آهنگ ماندگار شدند. ایرانیان امروز اکثراً نمیدانند این آهنگ چرا ساخته شد.
کد خبر 1226706
نظر شما