بازخوانی کارنامه چهل ساله انقلاب اسلامی، فقط با رفتن سراغ سیاسیون و مدیران گذشته و حال ممکن نیست. وقتی انقلاب، مبتنی بر تئوری ولایت فقیه است، رفتن سراغ یک فقیه برجسته و صحبت درباره تمام اما و اگرهایی که درباره نقشآفرینی فقه در حکومت و انقلاب مطرح میشود، میتواند راهگشا باشد. یک عصرگاه زمستانی برای دیدار وگفتگو با آیتالله محمد جواد فاضل لنکرانی به مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) رفتیم تا درباره همین دلمشغولیها صحبت کنیم. موسسهای که یادگار مرجع تقلید بزرگ، آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی بود، امروز توسط پسر ایشان اداره میشود و در زمینههای مختلف فقهی حرف برای گفتن دارد. نکاتی که در این موسسه و از زبان آیتالله فاضل لنکرانی شنیدیم، شاید چندان مورد انتظار نبود. در روزهایی که همه جا صحبت از نقشآفرینی روحانیت و حوزه علمیه در اداره کشور است، او معتقد است قرار نیست متخصصان و مسئولان در تمام زمینهها چاره تمام مشکلاتشان را از حوزه و روحانیت بخواهند و تنبلیها و ناکارآمدیهایشان را هم گردن فقه بیندازند.
در آستانه چهل سالگی انقلاب، شما به عنوان یکی از حوزویان شاخص و کسی که دقت خوبی در زمینه مسائل مختلف کشور دارید، دستاوردهای انقلاب اسلامی را چگونه میبینید؟
اگر بخواهیم واقعا دقیق و منصفانه قضاوت کنیم باید گفت شکل نظامی که امروز وجود دارد و ما از آن به نظام ولایت فقیه تعبیر میکنیم، بهترین نوع حکومت، در غیاب امام معصوم علیه السلام است.واقعا همه هم بنشینند فکر کنند و منصفانه بخواهند نظر دهند نمیشود بهتر از نظام ولایت فقیه ارائه دهیم. در این نظام با روشهای قانونی که وجود دارد و برگزاری انتخابات متعدد مشخص است که دین، عقل و منطق کاملا در آن سهیم است و مردم هم نقش اساسی دارند.
در چند ماه اخیر برخی از بزرگان گفتند اگر معصوم هم الان بود همین نحو انجام میداد. این حرف غلطی است. ما اعتقاد داریم معصوم به دلیل عصمتی که دارد قطعا به یک شکل کاملتری عمل میکند. نیاییم معصوم را تنزل دهیم، آری صحیح آن است که بگوییم ولی فقیه هم و غمش این است که آنچه مورد رضایت معصوم و مورد رضایت خدای تعالی است انجام میدهد و خدا هم کمک میکند که حتیالامکان به نتیجه برسد حال ممکن است برخی مواقع به نتیجه هم نرسد.
با وجود این در طول این سالها مشکلاتی در کشور وجود داشته و امروز هم با صورتهای مختلف پیش روی مردم است که نوعی القای ناکارآمدی نظام را در خود دارد. نسبت این ناکارآمدی که احساس میشود با شیوه حکومت چیست؟
ابتدا باید در قضاوت خود، مشکلاتی که دشمنان این نظام در داخل و خارج برای آن به وجود آوردهاند را در نظر بگیریم. آیا نظام ولایت فقیه در یک دوره چهل ساله بی دغدغه و بدون مشکل کارنامه خود را به جا گذاشته یا نه ؟ از حادثه حزب جمهوری تا قضیه حزب کوموله، قضایای کردستان، حزب خلق مسلمان، حزب خلق عرب و... یکی پس از دیگری بحرانهای عجیبی برای این نظام در داخل و خارج ایجاد کردند که یک نمونه آن تحمیل هشت سال جنگ بر این مملکت بود که یک سال آن، وحتی یک ماه آن کافی است که ذخایر یک کشور را از بین ببرد. بعد از آن تحریمها، قطع نامهها و بحرانهای سیاسی که برای ایران به وجود آوردند و هنوز هم ادامه دارد.
وقتی میخواهیم قضاوت کنیم اینها را باید مورد توجه قرار دهیم. البته این بحرانها مقداری در معرفی ایران و انقلاب به دنیا اثر داشته، و عدو سبب خیر شده ولی بالاخره مشکلات فراوانی به وجود آورده.
در کنار این مسائل تعارضات داخلی هم در این سالها مشکلاتی برای کشور به وجود آورده که به نوعی رهاورد شکلی از دموکراسی است که در کشورمان وجود دارد.
در قانون اساسی ما قدری مسائل مرتبط با احزاب و آزادی گروهها و ... با عجله دیده شده. امروز باید بنشینیم و فکر کنیم که آیا در کشوری که ولایت فقیه در راس آن است، وجود احزاب و جناحبندیها که موجب کشمکشهای بسیاری شده مطلوب است؟ به نظر میرسد که شکل غربی احزاب در نظام اسلامی جایگاهی ندارد چرا که در غرب هر حزبی تلاش برای رسیدن به قدرت و ثروت و سلطه دارد در حالیکه در نظام اسلامی این فکر جایگاهی ندارد آری باید نحوه استفاده از افکار و گروهها و نخبگان به صورت دقیق بررسی شود.
مهمترین خطر و نگرانی که نسبت به انقلاب دارید چیست؟
یکی از خطراتی که الان نظام را تهدید میکند و من فکر میکنم مرحوم آقایهاشمی رضوان الله علیه این خطر را از دو دهه قبل کاملا احساس میکرد این است که نیروهای انقلاب در حال تجزیه شدن هستند. شرایطی به وجود آمده که عدهای خود را میزان انقلابی بودن گمان میکنند و به دیگران بر همین اساس برچسب میزنند. سوال این است که چرا ما باید مسیری را طی کنیم که به این تجزیه منتهی شود؟
البته هر انقلابی همان طور که رهبری فرمودند ریزش و رویش دارد و این طبیعی است ولی ریزش در این سطح و برای این جمع قابل توجه که برخی ادعا میکنند طبیعی نیست. این منطقی نیست که جمعی بگویند ما فقط انقلابی هستیم و دیگران اینگونه نیستند. این مسئله دو دهه است به ما آسیب میزند. یعنی آقایی که عمرش را برای انقلاب گذاشت و مورد تایید امام و رهبری بود و در میدانهای حساس امتحان خودش را هم داد فکرش انقلابی نیست.
آنهایی که گفتند آقایهاشمی از انقلاب زاویه گرفته، به انقلاب خدمت نکردند. البته اختلاف سلیقه بوده و هست و جلوی اختلاف سلیقه را کسی نمیتواند بگیرد. ولی این که ما بگوییم آنها از ریل اصلی جدا شدند و با انقلاب و افکار انقلاب و رهبری زاویه پیدا کردند؛ تجزیه سرمایهها و نیروهای انقلاب است. من فکر میکنم که دشمن در این مسئله موفق شد. یعنی ای کاش به اینجا کشیده نمیشد.
چرا احزاب را چالش انقلاب میدانید؟
یکی از مسائلی که من فکر میکنم در چهل سالگی انقلاب باید بحث شود نحوه وجود احزاب در یک نظام اسلامی است. وجود احزاب موجب شده عدهای راهبیفتند و به مخالفین برچسب ضد انقلاب بزنند. پس از مدتی همان انقلابیها باز بین خودشان شکاف میافتد و یک عده را ضد انقلاب میخوانند و همینطور ادامه داد... از چنین جامعهای چیزی باقی میماند؟
این دسته بندیها مردم را مقداری از انقلاب و مسائل انقلاب سرد کرده است. وقتی کنار این مردم مینشینیم میبینیم اگر لازم باشد، به راحتی مشکلات را کنار میگذارند و پای انقلابشان هستند زیرا این انقلاب را خود مردم به وجود آوردهاند. اما اگر مردم این احساس حاکم شود که عدهای در صحنه سیاسی کشور برای قدرتطلبی و تسلط به منابع با دیگران میجنگند، دلسرد خواهند شد.
دهه اول انقلاب، همه برای خدمت به صحنه میآمدند اما الان روند طوری شده که پیشتر از هر انتخابات رایزنیها و لابیگریها آغاز میشود تا دیگران را حذف کنند و خودشان بر مسند قدرت بنشینند. این نه دینی و نه مردمی است و نه با نظام ما سازگاری دارد.
در نظامی که شورای نگهبان دارد وقتی شورای نگهبان عدهای را تایید میکند، باید این فرد را داخل مجموعه نظام دید. شما میتوانید بگویید ما معتقدیم این آقا شرایطش قویتر از دیگری است و این آقا رجحان دارد بر دیگری . اینها درست و منطقی است اما اگر بگوییم این آقا امریکایی است و آن یکی نماد اسلام است؛ این آقا ضد اسلام و ضدولایت فقیه است ... این اولا تخریب خود شورای نگهبان است ثانیا مردم در این میان چه میشوند؟ ما مردم را به نتیجهای میرسانیم که میگویند هردو دروغ میگویند. هردو دنبال منفعت خودشان هستند.
کارنامه چهل ساله مسئولان جمهوری اسلامی از نظر شما چه نمرهای میگیرد؟ در واقع چه میزان از مشکلات ناشی از اشتباهات فردی است؟
نمیشود انکار کرد که در کشور در مقام اجرا مشکلاتی داریم و البته خلاهای قانونی هم وجود دارد. من برمی گردم به دولت نهم و دهم. در دولت نهم و دهم به اعتراف خود افرادی که در آن دولت بودند، افرادی مسئولیت پولی کشور را برعهده گرفتند که حتی یک روز کار بانکی نکرده بودند. در این دولت یازدهم و دوازدهم نیز مسئولیتهایی به افرادی داده شده که واقعا صلاحیت نداشتند. شاید در دولتهای قبلتر هم بوده. این به نظرم یکی از عواملی است که ما به مشکل برخورد کردیم.
الان چهل سالگی انقلاب است و ما هنوز بعد از چهل سال در رجل سیاسی مفهوم و میزان مشخصی نداریم . اکنون اگر کسی بگوید فلان آقا که شما در فلان دوره به عنوان ریاست جمهوری تایید کردید آیا آن زمان رجل سیاسی بوده؟ اینها باید بازنگری شود. نباید مسئولیتهای بسیار بسیار مهم به افرادی که صلاحیت ندارند داده شود.
به نظر میرسد یکی از ضعفهای اساسی نظام در طول این چهل سال افتادن به ورطه افراط و تفریط باشد. آیا میشد از همان روزهای ابتدایی، از این اتفاق پیشگیری کرد؟
باید بپرسید آیا ممکن است فعالیت در قالب احزاب جدا از افراط و تفریط باشد؟ وقتی تقابل وجود دارد افراط و تفریط هم میآید. تقابل را نباید با اختلاف سلیقه اشتباه گرفت. رهبر معظم انقلاب در پیامی که مربوط به اقایهاشمی بود اشاره کردند به این که اختلاف سلیقههایی بوده اما اختلاف مبنا نداشتند. وقتی مرز اختلاف سلیقه و مبنا جدا شد به نظرم به افراط و تفریط کشیده نمیشود اما حال که هنوز این مرزبندی انجام نشده واقعا یکی از آسیبهای بزرگی است که هردو گروه لطمه به نظام وارد میکنند.
ما اگر گفتیم این مسئول انگلیسی آن روحانی، امریکایی است، دقیقا در زمین دشمنان بازی کردهایم. البته مطلبی که رهبری به عنوان شیعه انگلیسی گفتند وجود دارد ولی این به آن معنا نیست که حوزه با عظمت انقلابی خود را که چهرههای با سابقه دارد بیهوده متهم کنیم.
به نظرم نفوذ دشمن در حوزه از این راه است.یعنی ما بیاییم چهرههایی که مفید برای اسلام و انقلاب و حوزه و شیعه هستند را از همین راه تخریب کنیم. این مهمترین خواسته دشمن است. من همین اواخر دیدم یکی از بزرگان گفتهاند که در حوزه ما دو فکر انقلابی و فکر مقابل انقلاب هست و هرکدام برای خود گروه و نشستهایی دارند. من گفتم که اتفاقا این حرف همان چیزی است که دشمن میخواهد. ما چرا حرفی بزنیم که اولا با واقعیت سازگاری ندارد ؟ چون حوزه علمیه ما اکثرشان انقلابیاند . البته یک اقلیتی از زمان امام و قبل از انقلاب اصل انقلاب را قبول نداشتند آنها قابل ذکر در حوزه نیستند.
حال این صدا از حوزه بیرون رود که حوزه دو گروه است نتیجه اش خدمت به دشمن میشود. آنها میگویند در حوزه نیروهایی هستند که ما به وسیله آنها میتوانیم اهداف خود را پیاده کنیم اما در واقع چنین چیزی نیست.
برخی معتقدند در این چهل سال روحانیت و مرجعیت نقش خود را در راهبری نظام آنگونه که باید ایفا نکردند. در برخی امور مانند به ورزشگاه رفتن زنان بسیار حساس و دقیق بودهاند اما در مسائل اساسیتر مانند مسائل اقتصادی یا اجتماعی بیشتر سکوت کردهاند. شما چه پاسخی در برابر این نقد دارید؟
دشمن در این زمینه خیلی دقیق است. فایلی برای ناکارآمدی نظام بازکرده و فایلی برای ناکارآمدی روحانیت. ولو این دو در باطن با هم مرتبط هستند ولی دشمن جداگانه برای هرکدام برنامهریزی میکند. دشمن میخواهد به مردم بگوید روحانیت شما را به صحنه آورد تا به قدرت برسد و حال که به قدرت رسیده برایش فرقی ندارد شما در چه گرفتاری هستید یا نیستید. من معتقدم موضعگیریهای مرجعیت از ابتدای انقلاب تا امروز همیشه خوب و سنجیده بوده. من از مرحوم والدمان که از مراجع انقلابی و واقعا تاثیرگذار بودند، نقل میکنم اولین جلسهای که آقای احمدینژاد خدمتشان آمد، ایشان فرمودند که آقای احمدی نژاد، امام وعدهای به مردم داد که آب و برق و گاز را مجانی کند حال بعد از انقلاب اگر به هر دلیلی این موضوع عملی نشد حداقل مراعات حال مردم را داشته باشید و هزینهها را کم کنید که البته رئیس جمهور وقت توجهی نکرد.
سال اول و یا دوم دولت آقای خاتمی نامهای را چهار مرجع تقلید، پدر ما، آقای زنجانی، آقای صافی و آقای مکارم به رهبری معظم و آقای خاتمی رئیس جمهور نوشتند. اگر آن را برای مردم پخش کنند بسیاری مسائل روشن میشود. تمام سطور نامه صحبت درباره وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم و مسائل فرهنگی است.
در برهههای مختلف مراجع دلسوزی بسیاری برای وضعیت اقتصادی مردم داشتهاند منتهی یکی از اشکالاتی که وجود دارد این است که مراجع رسانه ندارند و صدا و سیما فقط در وقت انتخابات و امثال آن نهادی به نام مرجعیت را به مردم معرفی میکند.
من خبر دارم تمام آقایان مراجع نسبت به این که صدا و سیما افکار حوزه و مراجع را مطرح نمیکند اتفاق نظر دارند. من معتقدم دشمن در این جا دارد کار میکند. نهاد مرجعیت مثل نهاد ولایت فقیه است و رسانه ملی حق ندارند به میل یک مسئول حرف بزنند باید ببینند بین خودشان و خدا چه چیزی را تشخیص میدهند همان را مطرح کنند. از طرفی اگر مراجع بخواهند در هر مسئلهای شمشیر را از رو ببندند و به میدان بیایند این مصلحت نیست و گاهی اوقات تذکر مخفیانه میدهند نامه مینویسند و من اطلاع دارم مراجع مکرر به مسئولین نامه مینویسند.
در چهل سالگی انقلاب اسلامی باب نقد حوزه و روحانیت درتریبونهای مختلف از جمله صدا و سیما باز شده. موضوعی که عدهای مطرح میکنند این است که حوزه علمیه به موضوعات حکومتی و اجتماعی تنها نگاه سلبی دارد. یعنی مثلا تنها میگویند دیرکرد وام حرام است اما برای آن راه حل جایگزین ندارند.
گاهی برخی که توانایی ریشه یابی مشکلات کشور را ندارند، سمت و سوی انتقاد را به سمت روحانیت و مرجعیت تغییر میدهند. من این را در دفاع از انقلاب و اسلام و امام میگویم که ما واقعا چیزی به نام نظام اقتصادی در اسلام نداریم. این که بگوییم ما یک نظام اقتصادی داریم که اسلام میگوید اگر این نظام را در ایران و امریکا و اروپا پیاده کنید به نتیجه میرسید؛ ما چنین چیزی نداریم. آری ما یک دستورات کلی و یک اصول آنهم در برخی از ابعاد اقتصادی داریم. در اینکه حقیقت پول و تورم چیست در هیچ یک از منابع دینی تعریفی نداریم و اساس نظام اقتصادی بر اساس فهم این دو امر است آری اسلام بر استفاده از منابع طبیعی، از خاک و آب و هوا سفارش نموده اما حتی نحوه استفاده از اینها را باید علم روز بیان کند.
اگر قرار باشد اسلام یک نظام اقتصادی مدون به ما معرفی کرده باشد، مسائل مبتلا به روز چطور در آن لحاظ شده؟ ما میگوییم به اختلاف زمان برخی چیزها تغییر میکند در این تغییر باید چه کار کرد؟ این هنر نیست که بگوئیم اسلام یک نظام حاضر و آماده در مسائل اقتصادی و غیره در اختیار ما قرار دهد بلکه اسلام یک دستورات کلی دارد که بر اساس آن باید نظامات را بر پایه ملاکات علمی و تخصصی ایجاد کرد. مثل اینکه فقر باید از بین برود و ربا نباید باشد و ... این دستورات کلی در همه دنیا قابل پیاده شدن است و این از هنرهای اسلام است که اینطور برای زندگی مردم برنامه ریزی کرده است.
اسلام به ما دستور داده که باید در جامعه عدالت را اجرا کنید اما قرار نیست تک تک مصادیق عدالت را به ما گفته باشد. بسیاری از موضوعات به زمان و مکان و شرایط بستگی دارد لذا متغیر هستند و ثابت نیست که از قبل مدون شده باشد.
آقایانی که میگویند ربا نباشد پس چه باشد؟ چهل سال است که مطالبه کردهاند اگر چهارصد سال دیگر نیز مطالبه کنند چیزی دریافت نمیکنند چون چیزی به عنوان نظام اقتصادی نیست که ارائه دهیم. طب اسلامی غلط است و ما چیزی به اسم طب اسلامی نداریم . بله توصیهها و مبانی برای سلامت انسان هست اما نظامی که بگوید راه تشخیص امراض و راه معالجه آن این است را نداریم. ما قرآن و روایات را داریم در روایات طبی نیز اکثر آن مربوط به زمان، مکان و شرایط خاص بوده است. شأن ائمه و دین ما این نیست در طب راهکاری نشان دهد. این که اسلام بگوید بیمارستان باید این گونه باشد. شهر باید این گونه باشد. اینها را نداریم.
در مسئله بانک هم این کار غلط است که از ما مطالبه میکنند اگر این بانک نبود شما چه چیزی را جایگزین میکنید؟ مگر حوزه باید ارائه دهد؟ اقتصاددانان باید بنشینند فکر کنند بر اساس ضوابطی که اسلام بیان فرموده آیا بانک بدون ربا میتوانند درست کنند یا نه؟ در واقع ما مطالبه داریم از مسئولان اقتصادی که چرا تاکنون طرحی برای حل این مشکلات ارائه ندادهاند.
۲۹17
نظر شما