دوره دوری از وطن و یادآوری چرایی هجرت به دلیل طاق شدن طاقت و آه از فراق و فراق و فراق، این اثر را به یکی از فخیمترین توصیفها تبدیل کرده است:
در میان این همه بهارها و باغهای بارور
چون برم ز یاد
قرنها و قرنها و قرنها
خشکسالی ترا؟
***
ای کویر وحشتی که ریشههای من
زین سوی زمین بدان سوی زمین
از عروق صخرهها و
شعلۀ مذابها و عمق آبها
میکشد مرا به سوی تو
با که در میان نهم
بهت لالی و سکوت بیسوالی ترا؟
***
ای عقاب قرنها، در اوج!
روی آسمان آبی ری و هوای "ابر شهر"
چون توان در آن عفونت لجن
ایستاد و دید
لحظههای خستهحالی و شکستهبالی ترا؟
***
میروم به پیش و میروم ز خویش
هر کجا که بنگرم
در میان ویترین موزهها
نقش قالی ترا و کاسۀ سفالی ترا.
***
این همیشهها و بیشهها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و کشت
در نگاه من
پر نمیکنند
جای خالی ترا.
/62
نظر شما