این استاد روزنامهنگاری درباره عبارتی که در یکی از بخشهای خبری صداوسیما توسط محمدرضا حیاتی با موضوع «برگزیت» به کار برده شد و تاثیر مخرب این نوع ادبیات بر مخاطب و فضای رسانهای مطالبی را عنوان کرد.
وقتی از صداوسیما به عنوان دانشگاه یاد میکنیم
صدیقی معتقد است: وقتی از صداوسیما و تلویزیون به عنوان دانشگاه یاد میکنیم، یعنی منبع تولید و انتشار علم که نتیجه همهی این موارد فرهنگسازی و دامن زدن به فرهنگ درست گفتن است. این اطلاق کاربردش را از دست داده و معنی و ماهیتی که برای یک دانشگاه قائل هستیم، در آن تهی است. صداوسیما خودش را پایبند به قواعدی که شامل حال یک رسانه معتبر میشود، نمیداند و رسانهای است که هر آنچه را که خود تشخیص میدهد و باید بگوید، میگوید. حضور مخاطب اصلا موضوع این رسانه نیست. مهم این است که آن تولید پیامی را میکند که خود دوست دارد. آنچه که مخاطب دوست نمیدارد، موضوعش نیست. این مشکلی است که تلویزیون گرفتارش است و نتیجه آن این است که مجموعهای با آن سابقه و پیشینه دیرین و وسعت و هزینه گزاف و بیپایان، آنچه که برایش باقی مانده، حداقل سرگرمیهایی است که گاه و بیگاه مخاطب خودش را مشغول آن میکند؛ برنامههایی مثل «خندوانه»، «دورهمی» و فوتبال و نظایر آن. بنابراین تلویزیون خودش را پایبند به قاعده بازی نمیداند.
تلویزیون، دورهمی جمعی که کنار هم نشستهاند
به اعتقاد این روزنامهنگار پیشکسوت، «تلویزیون نه اطلاعرسانی به هنگام میکند و نه منطقی عمل میکند، بلکه بیشتر واکنشی عمل میکند». او میافزاید: نتیجه تاخیر در اطلاعرسانی دقیق سنجیده و شفاف این است که دانشافزایی که از خلال میزگردها، بررسیها و نشستها برمیآید، کارکردی برایش ندارد. تلویزیون بهزعم من دورهمی جمعی است که کنار هم نشستهاند. نکاتی را با عناوین مختلف بیان میکنند که خودشان آن را قبول دارند. تعریفی که ما از رسانه داریم به هیچ وجه در تلویزیون وجود ندارد و آن کارکرد را از داست داده است. ببینده و شنونده ندارد. اگر موضوع آقای حیاتی هم الان بزرگ شده به این دلیل است که شبکههای اجتماعی و رسانهها به آن میپردازند. خود مرم عنایتی به این موضوع نداشتند و اصلا این موضوع مسئلهشان نیست. تعداد مخاطبانی که آن برنامه را دیدند خیلی ناچیز و رسانهها به آن پرداختند و دامن زدهاند و دلیل منطقی آوردهاند که رسانهای که در آن به عنوان رسانهی ملی یاد میشود، مطلقا توجهی به مخاطبش ندارد و مخاطب برایش اهمیتی ندارد.
دو نکته مهم درباره حیاتی
وی دربارهی اینکه آیا محمدرضا حیاتی ـ گوینده خبر ـ در قرائت خبر مربوط به «برگزیت» میتوانست تصمیمگیرنده باشد یا نه؟ تصحیح میکند: آقای حیاتی بازنشسته صداوسیما هستند و به کار گرفته شدهاند و به ناچار به هر دلیلی که قطعا برای خودش روشن و قطعی و یقینی است، خودش را فقط گوینده میداند و اطلاع دارید که گوینده در صداوسیما محلی از اعراب ندارد. کسی است که متنی را باید بخواند. به نظرم توضیح آقای حیاتی دربرگیرنده دو نکتهی مهم است؛ یکی اینکه با این پاسخ سازمان صداوسیما را در جایگاهی قرار داده که نیروهایی که در آنجا کار میکنند، وسیلهاند برای انتقال پیام و آن مجموعه هیچ اختیاری از خودش ندارد. پاسخی که ایشان میدهد خیلی تعیینکننده است و آن اینکه گوینده در آنجا کارهای نیست. این اتفاق گویای این است و اینکه آقای حیاتی به عنوان یک پیشکسوت و آدمی که جایگاهی در بین مخاطبان به عنوان گوینده پیشکسوت دارد، میتوانست قبل از انتشار خبر، طرح موضوع کند که این عبارت، عبارت خوبی نیست و غلط است. ما نمیدانیم که این را گفته است یا نه. اگر متوجه نشده و خبر را خوانده، فرق میکند با اینکه متوجه شده و خبر را گفته، که جای پرسش دارد.
این روزنامهنگار پیشکسوت در پایان تاکید میکند که این پدیده در صداوسیما ماندگار نخواهد بود و میگوید: سیستمهای نوظهور و جدید ارتباطی تلویزیون را خلع سلاح میکند؛ به نوعی که مخاطب میتواند با یک دستگاه حداقلی گزارش کند و ارسال کند.
روز چهارشنبه (۱۱ مهر ماه) محمدرضا حیاتی خبری را خواند که در آن بنبست سیاسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا با عبارتی انتقاد برانگیز و غیرحرفهای به لحاظ اصول خبرنویسی توصیف شده بود.
۲۴۱۲۴۱
نظر شما