از سال 1390 در ایران در این هفته، به عنوان هفته ترویج علم برنامههایی ازسوی انجمن ترویج علم ایران و پژوهشگاهها، دانشگاهها و مؤسسات علمی و همچنین سازمانهای مردمنهاد برگزار میشود. اینکه همگانیکردن علم در جامعه اساسا چه فایدهای دارد، یکی از پرسشهایی است که همواره از مروجان علم پرسیده میشود.
آیا کشوری با مسائلی فوری مانند مسئله آب، تغییر اقلیم و سوانح طبیعی، تحریم، دسترسینداشتن به فناوریهای نوین که بیشتر در دنیای پیشرفته، توسعه یافتهاند و... اصلا نیازی به همگانیشدن علم دارد؟ بعد از زلزله 21 مرداد 1391 ورزقان آذربایجان، نگارنده مدیریت پروژهای پژوهشی را در سالهای 91 و 92 بر عهده داشت که هدفش بررسی اثرهای زلزله ورزقان در شهر تبریز، از جنبههای گوناگون ازجمله نحوه پاسخ و مواجهه مردم و مسئولان با این زلزله بود. آن زلزله حدود ساعت چهار بعدازظهر رخ داد و هدف از پژوهش ما درسآموزی برای رخداد احتمالی زلزله در تهران بود.
پژوهشی میدانی در شهر تبریز بخشی از آن پروژه بود که در آن همکارانم و در بخشی از آن شخصا به ارزیابی میزان و کیفیت اطلاع و آگاهی مردم تبریز و نحوه پاسخ آنها به مسئله زلزله و بهویژه زمینلرزه ورزقان 1391پرداختیم. برای من اطلاع از نتایج این بخش از پژوهش بسیار مهم بود؛ چراکه شهر تبریز را به عنوان شهری مدرن و با شهروندان آگاه و حساس به چرایی پدیدهها از نگاه علم میشناختم و همچنان میشناسم.
ارزیابی من از میزان حضور مخاطبان در سخنرانیهای علمی خودم که بنا به دعوت در شهرهای مختلف انجام دادهام، آن بوده است که شهر تبریز از معدود جاهایی بوده که اگر سخنرانی علمی حتی در تالار شهرداری تبریز در مجاور بوستان ائلگلی داشتهام، علاوه بر کارشناسان، مهندسان و دانشجویان، مردم و شهروندان غیرمتخصص نیز به سالن سخنرانی آمده و معمولا سالن سخنرانی تقریبا پر بوده است. در تبریز، یکی از شهرهای مهم ایران که توجه خاص را برمیانگیزد، کیوسکهای مطبوعات و کتابفروشیهای شهر، متعدد است؛ سطح فرهنگ و تحصیلات بالاست و اهمیت به تاریخ، فرهنگ و سابقه تمدنی این شهر بهوضوح از میزان انتشار روزنامهها و کتابها و توسعه و بهسازی محلهای تاریخی و فرهنگی در این شهر دیده میشود.
از دید تاریخ زمینلرزهها نیز تبریز شهر زمینلرزههای تاریخی ایران است: در 1300 سال اخیر 16 بار زمینلرزههای شدید را تجربه کرده که حداقل در پنج مورد از این زمینلرزهها (1042م، 1641م، 1721م، 1729م و 1780م) شهر تبریز تقریبا بهطورکامل تخریب شده است. بررسی نتایج پیمایش ما در شهر تبریز که حدود شش تا نه ماه بعد از زلزله 21 مرداد 91 ورزقان انجام شد، برای من جالب توجه، کمی عجیب و البته هشداردهنده بود. شاخصهای مختلفی را درباره شکل پاسخ به زلزله ورزقان و نحوه و کیفیت شناخت مردم از رخداد زمینلرزه سطح شهر تبریز و نزد سازمانهای مرتبط با مسئله سانحه سنجیدیم. در بیشتر موارد میزان آگاهی مردم از مسئله زمینلرزه و نحوه پاسخ به آن تقریبا نزد مردم عادی و مسئولان به صورت یکنواخت و مشابه هم بود. در بهترین موارد، پاسخهای متناسب و نزدیک به یافتههای علمی روز بین 10 تا حداکثر 40درصد تغییر میکرد! این نتیجه به این دلیل برای من نگرانکننده بود که اگر در تبریز با آن همه شهروندان علاقهمند به علم و مطالعه، میزان سطح اطلاع و آگاهی از واقعیت پدیده زمینلرزه و پاسخ درست و متناسب به آن حدود 40درصد یا کمتر باشد، پس در شهرهای دیگر مانند تهران که چنین علاقهای به مطالعه نزد عموم شهروندان از دید من کمتر به نظر میآید، وضع چگونه خواهد بود؟ اگر کمتر از نیمی از مردم تبریز با آن سابقه تاریخی پنج زلزله شدیدا مخرب در هزار سال اخیر، با پدیده زلزله آشنایی واقعگرایانه یا نزدیک به واقعیت داشته باشند، آن وقت در تهران با وسعتی بهتدریج گسترشیافته به عنوان پایتخت در 220 سال گذشته که جمعیت آن در روز به حدود 14 میلیون نفر میرسد، چگونه میتوانیم مبانی نگاه علمی را به مسئله زلزله برای مردم و مسئولانی که بیشترشان آشنانی بر مبنای واقعیت علمی با اصل پدیده زلزله ندارند، بیان کنیم؟
آیا همین موضوع یکی از نمادها و دلایل ناکارآمدبودن و اجرانشدن درسها و دستورالعملهای علمی در زمینه مدیریت کاهش ریسک زلزله و سوانح طبیعی در تهران و سایر شهرهای ما نیست؟ تجربه میدانی که در حدود 30 سال اخیر کسب شده است، نشان میدهد که هرگاه مردم و شهروندان ایرانی در محلی که زلزله رخ داده حتی با دانستههای اولیه مرتبط با پدیده زلزله آشناتر بودهاند، (در صورت وقوع زلزله در زمان و حالتی که مردم امکان عکسالعمل داشتهاند) میزان خسارت کمتر و پاسخ آنها به این پدیده طبیعی درستتر بوده است. نمونه آن را در زلزله اسفند 1372 سفیدآبه سیستانوبلوچستان نزد دانشآموزان مدرسه سفیدآبه دیدیم. آنها که در کلاس درس بهدرستی و با آرامش پناهگیری کرده و بعد کلاس را تخلیه کرده بودند، در پاسخ همکاران من که دلیل آن نوع واکنش را به زلزله پرسیده بودند، گفتند که ما در کتاب درسیمان این شیوه را آموخته بودیم.
در بهمن 1396 حدود 40 روز بعد از زلزله 29/9/1396 ملارد (غرب تهران) با بزرگای 5.0 که موجب یک شب پراضطراب و ازدحام در تهران شد، برای یک نشست علمی به یکی از سازمانهای زیرمجموعه وزارت کشور دعوت شدم. نشست بهصورت میزگرد برگزار میشد و یکی از کارکنان آن سازمان به عنوان خدمتگزار، برای حاضران در میزگرد چایی میآورد. طبیعتا هر بار که به سالن میآمد و میرفت، سخن دعوتشدگان به نشست را نیز میشنید. در پایان وقتی در حال خروج از سالن بودم، آن هموطن عزیز ما، نزد من آمد و گفت سؤالی دارم که نمیدانم بپرسم یا نه؟ گفتم بفرمایید. گفت: من ساکن یکی از شهرکهای حاشیه تهران هستم. در آن شب وقتی زلزله آمد، وسایل منزل ما به هم ریخت و از این بههمریختگی سروصدای زیادی بلند شد. پسر14 سالهام که خواب بود از این تکانها و آن صداهای ترسناک از خواب پرید و هراسان شد. در این 40 روز با هر صدای بلند یا ضربهای از جای خود میپرد و بهویژه اگر این صدا در شبهنگام باشد، دچار ترس و اضطراب بیشتری نیز میشود. چه کنم؟
به ایشان بلافاصله جواب دادم که فرزند شما به نظر من دچار استرس بعد از سانحه (PTSD) شده و تا آنجا که من از روانپزشکان و روانشناسان شنیدهام و اندکی در زلزلهها مشاهده کرده و آموختهام، باید افرادی که دچار این آسیب روانی میشوند، بلافاصله به درمانگاه و متخصصان روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند. پاسخ ایشان درپی توضیح من بسیار دلگرمکننده بود. ایشان گفت: حتما همین امروز بچهام را میبرم دکتر. این نشان میدهد که تلاشهای توسعه علمی برای همگانیکردن علم در کشور ما بهصورت امیدوارانه جوابهای مثبتی داده است و مردم ما از هر گروه و رده اجتماعی که هستند، روزبهروز بیشتر متوجه میشوند که علم و تنها علم است که توضیحدهنده پدیدههای طبیعی است و فقط و فقط از علم میتوان راهحل مسائل و مشکلات مربوطه را انتظار داشت.
* استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله و عضو وابسته شاخه زمین شناسی فرهنگستان علوم
* منتشر شده در روزنامه شرق، 20 آبان 98
نظر شما