لندن قبل از اواسط سالهای 1600 میلادی در اوج بدبختی و فلاکت به سر می‌برد. خیابانها پر از دزد و قاتل و هرزه های ریز و درشت بود که هر کدام تنها هدفشان به دست آوردن پول بیشتر بود. مرگ در هر کوچه و خیابان موج می زد و پزشکان در این میان بیکارترین انسانها بودند. جوانان تا 30 سالگی بیشتر دوام نمی‌آوردند و کودکان مثل حشرات روی هوا از دست می رفتند. در سال 1666 آتشی بزرگ شهر را محاصره کرد و بیشتر خانه ها را سوزاند. سالهای بعد نیز بدبختی های دیگری گریبان این شهر را گرفت به طوری که از یادداشت هایی که از شهروندان این سالهای لندن به دست آمده می‌توان فهمید که مردم این مسئله را پذیرفته بودند که خداوند بر اساس گناهان آنها شهر را به این حالت درآورده است.
در این سالها گروهی از افراد ساکن این شهر انجمن سلطنت لندن را پایه ریزی کردند که هدف اصلی آنها تحقیق درباره علوم طبیعی بود زیرا اعتقاد داشتند در حالیکه خداوند قاضی تسلیم ناپذیر است ولی در عین حال قوانین خود را بر اساس اصول ریاضی بنا نهاده است و در اصل ریاضی‌دان اصلی خود اوست. او جهان را بر اساس قوانین و اصول ریاضی به گردش در می‌آورد و اگر کسی به این اصول منظم دست یابد، می تواند بر اساس آنها اصول و قوانین زندگی دنیا را تنظیم کند. این افراد خود را فیلسوفان طبیعی یا علوم طبیعی خطاب می کردند که شعار خود را بر این اساس انتخاب کرده بودند که هر کسی نظری درباره چیزی داشته باشد باید آن را ثابت کند و برای این منظور باید آزمایش کرد. بر خلاف عقاید کشیشان رنسانس آن دوره اروپا این عده در اصل دنیای مدرن غرب را بنا نهاده بودند و تنها ابزار اولیه آنها تفکر در اصول و قوانین طبیعی اطراف خود بود.
به گزارش خبرآنلاین، در کتاب «ادوارد دالنیکس» با عنوان «جهان منظم» به طور خلاصه تاریخچه ای از فعالیت های این انجمن در شهر لندن و دیگر کشورهای اروپا آورده شده است ولی موضوع اصلی این کتاب همانطور که از نام فرعی آن برمی آید درباره زندگی اسحاق نیوتن، کاشف جاذبه زمین است به طوری که نویسنده اعتقاد دارد هرچند نیوتن تنها کشف کرد که جاذبه وجود دارد و برخلاف دیگر دانشمندان وسیله یا دارویی را کشف نکرد ولی چیزی به دنیای مدرن امروزی بخشید که تا سالهای بعد نیز می تواند قابل استفاده باشد.
نیوتن نیز یکی از اعضای این انجمن بود که به دلایلی بعد از رفع طاعون در شهر لندن در سال 1665 به مزرعه مادرش رفت و در آنجا بیشتر کار خود را روی حرکت اجسام متمرکز کرد. او روزها و شب‌ها روی حرکت فکر می کرد و اینکه چگونه و چرا یک شهاب آسمانی حرکت می کند و وقتی یک سنگ پرتاب می شود چرا باید مسیر آن را دنبال کرد و چگونه می توان مسیر آن را حدس زد؟
نیوتن در اصل با علم جبر و هندسه، حرکت را اختراع کرد و اینکه این حرکت با چه سرعت و فاصله ای صورت می گیرد. بعد از آن موفق شد نشان دهد چگونه یک سیب می تواند به سوی زمین کشیده شود و پس از آن دریافت که هر چیزی با نیرویی به سوی چیز دیگر کشیده می شود. ماه به سوی زمین و زمین به سوی ماه و همینطور تمام ستارگان و سیارات عالم با نیرویی به سوی هم کشیده می شوند که همه اینها بر جریان یک مداری به طور ساعت وار بدون توقف در حال کشیده شدن هستند و در نهایت اینکه در عالم هستی تمام امور بر اساس قوانین منظمی در حال گردش هستند و فکر کردن به این قوانین می تواند انسان را برای رسیدن به علوم جدید کمک کند. و این همان چیزی است که نیوتن را در عین سادگی نظریه اش تبدیل به یکی از بزرگترین دانشمندان جهان می کند. نیوتن کشف خود را تنها به سیستم ماه و ستارگان محدود نکرد و گفت که هر چیزی بر اساس نیرویی حرکت می کند که از زمان اول آفرینش در آن نهاده شده است و انسان تنها باید قاعده آن را پیدا کند.
در حقیقت چیزی که بشر را از سالهای 1660 به سالهای معاصر با این همه تکنولوژی و پیشرفت های علمی آورده است همین تفکر در علوم منظم و گردش جهان خلقت است که هر روز قوانین آن باعث بروز و ظهور علوم و کشف های جدید می شود و این همان اثبات خداوند متعال است که تمام علوم از ابتدای هستی در عالم قرار داده شده است و کنجکاوی درباره قوانین منظم خداوند بر خلاف عقاید بعضی از کشیشان امروزی نه تنها گناه محسوب نمی شود بلکه عین اثبات قدرت بی انتهای خداوند است. هدیه ای که نیوتن به بشریت اعطاء کرد حرکت از سوی کنجکاوی گناهکارانه به سوی کنجکاوی تولیدکننده بود که بشریت را از ظلمت قبلی خود به سوی روشنایی هدایت کرد و بعد از این نیز همیشه بشر باید بپرسد چرا؟ و برای پرسش چگونه؟ به دنبال راه حل های متعددی باشد که یکی از آنها می تواند یکی از این قوانین منظم را آشکار کند...
نیویورک تایمز/ 25 مارس/ ترجمه محمد حسنلو
60
نظر شما