۰ نفر
۱۸ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۱۰

سیدعلی ‌میرفتاح

توی اخبار خواندم که همچنان صدای داودی سلطان آواز ایران، محل مناقشه است و هر کس که ذوقی دارد و دلی، نگران این است که مبادا امواج کوتاه و بلند و دیجیتال صدا و سیمای جمهوری اسلامی از صدای ملکوتی این مرد بزرگ خالی شوند. می‌شود البته نگران نبود و به جای رسانه‌های ملی به سی‌دی و فلش مموری پناه برد و جای خالی این صدا را با همین چیزها پر کرد، اما خوب که دقت کنید می‌بینید که بحث فقط به «ربنا» و «این دهان بستی دهانی باز شد» و. . . محدود نمی‌شود.

 راستش را بخواهید از یک نظر اصلاً بحث به شجریان و آوازهای دلنشین او محدود نیست، بلکه موضوع فراتر از اینهاست و به موسیقی و فرهنگ وجامعه برمی‌گردد. مجبورم برای ادامه بحث همین جا نقل قولی بیاورم از یک دوست جهانگردی که یکی، دو سال پیش از سوییس آمده بود و کوله‌باری از دیده‌های توام با تحسین با خود آورده بود. لابد شما هم دیده‌اید که کسی که معمولاً تازه از خارج برمی‌گردد، نسبت به آنچه در آنجا دیده، حسرت‌بار و ستایش آمیز حرف می‌زند و نسبت به آنچه در اینجا جریان دارد به دیده تحقیر توأم با تأسف نگاه می‌کند. چیزی که او تعریف می‌کرد، فی‌الواقع حسرت آور هم بود.  می‌گفت که توی پارک‌های آنجا شهرداری‌ها هزینه گزاف می‌کنند و گروه‌های درجه یک موسیقی را می‌آورند که در گوشه‌ای، بی‌اعتنا به کل جهان و مافیها بنشینند و آثار گرانسنگ و درجه اول موسیقی کلاسیک را بنوازند، که مردم ناخودآگاه بشنوند و گوششان به شکل انسانی تربیت شود و به موسیقی خوب عادت کنند.  بی‌رودربایستی بگویم که فعلاً از حیث زیبایی‌شناسی موسیقی، گوشمان -گوش همه‌مان- لبریز از مزخرفات و اصوات انکری است که از رسانه‌های داخلی و خارجی در حال پخش ممتدند. گوش ما زباله‌دانی بزرگی شده که به تصرف لس‌آنجلسی‌ها و تهران‌جلسی‌ها درآمده.

 آن قدرتوی گوشمان شعر و موسیقی ابلهانه ریخته‌ایم و آن را به شنیدن صوت حمیر عادت داده‌ایم که دیگر دریافت و فهم موسیقی خوب برایمان سخت و دشوار شده است. زیبایی‌شناسی شنیداری ما افتضاح است و روز به روز هم افتضاح‌تر می‌شود. من بر سر این موضوع مهم زیبایی‌شناسی و سلیقه هنری فکر می‌کنم که مقصر اصلی همین نهادهایی هستند که قرار است خوراک فرهنگی و هنری عامه مردم را تأمین کنند. آنها به هزار و یک دلیل به بدترین‌ها و زشت‌ترین‌ها روی آورده‌اند و برای همین به قول مولوی ما را صاحب گوش و چشمی کرده‌اند که دیگر تحمل پذیرش آثار درست و حسابی را ندارد. این سخن را در نیابد گوش خر/ گوش خر بفروش و دیگر گوش خر. ما توی تاکسی و توی مهمانی و توی ماهواره و توی تلویزیون خودمان و توی فلش مموری‌هایمان و توی رادیو و توی پارک و توی رستوران و توی کافی‌شاپ و توی هرکجا که تو بگویی آنقدرچرت و پرت شنیده‌ایم که زیبایی‌شناسی‌مان به قعر جدول جهانی نزول کرده است. شجریان کجاست، امروز گوش ما به تصرف عدوانی ولی و شهریار و شایان و مهرشاد و تهی و ساسی و تترلو و صادقی و یزدانی ورهنما و. . . درآمده. ما حتی فهم ربنا و این دهان بستی را هم از دست داده‌ایم. من نمی‌گویم که نسبت تلویزیون با شجریان چگونه باید باشد، اما می‌دانم که هرکجای دنیا بود، برای ارتقای سلیقه و استتیک موسیقی هم که شده، می‌رفتند و منت این استاد را می‌کشیدند که. . . که به قول سعدی «نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند/ همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی».

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 14306

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 5 =