۰ نفر
۲۴ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۵:۴۱

این یادداشت بر آن است تا توضیح دهد به چه دلیل تبلیغات در باره مکتب ایرانی و نمادهای باستانی گسترش یافته است.

روز پنج شنبه گذشته در قم پدیده شگفتی دیدم و آن تقویم سال 1390 بود که از سوی بانک ... شعبه قم منتشر شده بود. این تقویم برخلاف مرسوم تقویم های دولتی، هیچ عکسی از امام خمینی و آیت الله خامنه ای نداشت؛ به عکس و جای آن، در چهار صفحه وصایای کورش و داریوش را به چاپ رسانده بود!

به یاد آوردم که سال گذشته، در نمایشگاه کتاب، زینت بخش بسیاری از ناشران بازاری، کتابهایی در باره کورش و سلسله هخامنشی بود. بعدا هم غیر مستقیم و البته افواهی شنیدم که هجم بالایی از این قبیل کتابها خریداری شده و رکورد دار کتابهای فروخته شده در این نمایشگاه بوده است. این که درست بود یا نه، روشن نیست. اما مهم این بود که این قبیل آثار حتی در دست بسیاری از خانم های چادری و مردان ظاهر الصلاح و جوانان به اصطلاح مثبت هم دیده می شد.

در همان نمایشگاه، مجسمه هایی از نمادهای هخامنشی دیده شد که پس از بازدید یکی از مقامات بلند پایه نظام و گویا به دستور ایشان، کشان کشان از نمایشگاه بیرون برده شد.

این که اکنون بحث مکتب ایرانی و ترویج نمادهای هخامنشی مطرح می شود دو جهت می تواند داشته باشد:
نخست این که کسانی تعمد دارند این مسائل را ترویج کنند و به هر قیمتی شده است آنها را جایگزین برخی از مفاهیم اسلامی کرده و یا با لعاب اسلامی برای آن نمادها به از میان بردن آداب و رسوم و فرهنگ اسلامی بپردازند. این البته محتمل است. این که انگیزه شان چیست باید از خودشان که زبان هم دارند پرسید.

اما نکته دیگر این است که مع الاسف رفتارهای موجود چنان شده است که موجی از بازگشت از مذهب و دین در جامعه و دست کم در بخشی از بدنه جامعه پدید آمده است. این زمینه که ممکن است در اثر تبلیغات ضد دینی یا فرنگی هم پدید آمده باشد، اما بیش از هر چیز به خودما باز می گردد، سعی می کند از ارزشهای دینی فاصله بگیرد. طبعا به دنبال جایگزین است. این جایگزین چه چیزی خواهد بود؟

پیش از پاسخ دادن به این پرسش باید توجه داشت که این تجربه یک بار دیگر هم در کشور ما رخ داده است. پس از مشروطه که از یک زاویه، مردم را در مجموعه نسبت به ارزشهای اسلامی بی توجه کرد و پس از چند صد سال، آنان را در باره گذشته شان به تردید انداخت، همین تجربه عملی شد. یعنی این که باستان گرایی آغاز شد؛ ولی از آنجایی که خودش فی حد نفسه ارزشی برای مطرح کردن نداشت، راه را برای هجوم غرب و تجدد فراهم کرد.

اکنون می توان گفت خواسته و ناخواسته، موجی از گریز از مذهب در بخشی از جامعه پدید آمده و درست همان داستان در حال تکرار است. کسانی هم که به ترویج مکتب ایرانی و نمادهای باستانی مشغول هستند این واقعیت را دریافته اند. آنان می دانند باید سوار این موج شوند، زیرا موجی است که عن قریب ممکن است بخش بزرگتری از بدنه جامعه را دربر گیرد. در این فرض آنان از پایه در صدد ترویج این نمادها نیستند بلکه با زرنگی در حال استفاده از یک موج هستند.

آگاهیم که دنیای سیاست، دست کم در یک نگاه، دنیای موج سواری هم هست. این که یک مرتبه مردم از اقتصاد خصوصی گریزان می شوند و به سمت اقتصاد دولتی می روند (تجربه دهه های پنجاه تا هفتاد میلادی) و به عکس موجی که برای رواج اقتصاد خصوصی به راه می افتد و کسانی بر آن سوار می شوند و نمونه های دیگر... از همین قبیل است. موج مارکسیست زدگی دهه های پنجاه تا هفتاد و پس از آن موج دمکراسی خواهی غربی که باز بسیاری را گرفت.

موج باستان گرایی هم که یک بار در سه چهار دهه قبل از مشروطه آغاز شد و در مشروطه فراگیر، و در دوره پهلوی اول محقق گردید،، پلی برای نابود کردن گذشته و رسیدن به غرب بود. آن موج البته محصول دور شدن از مذهب بود که بخشی به نوع نگرش مذهبی ما و بی توجهی آن به حل معضلات اجتماعی و ارائه یک اندیشه قانع کننده برای نسل جدید بود.
نتیجه آن که اگر فرض دوم درست باشد، مشکل ما پدید آمدن این موج است والا موج سواران به صورت طبیعی کار خودشان را خواهند کرد.

حال باید پرسید: آیا ما در ارائه تصویر مناسبی از اسلام موفق بوده‌ ایم؟ اگر آری پس این گریزها در بخشی از بدنه جامعه برای چیست؟ اگر نبوده ایم، چطور باید این مشکل را حل کرده و آن را جبران نمود تا یک بانک در شهر قم به این فکر نیفتد که برای جذب مشتری به جای استفاده از نمادهای مذهبی، وصایای کورش و داریوش را در اول تقویمش چاپ کند، و ناشر بازاری ما که روزی قرآن و مفاتیح و کتاب حدیث چاپ می کرد اثری مرتبط با کورش چاپ کند و آن را وسیله ارتزاق قرار داده و بر این موج دامن بزند.

در پایان یک توصیه هم به این موج سواران ـ اگر صداقت دارند ـ دارم که آن را با یک سؤال مطرح می کنم.

اگر قرار است ما نمادی را در این کشور مطرح کنیم که قدری متفاوت با نمادهایی باشد که تاکنون داشته ایم، آیا بهتر نیست نمونه های عینی تری مانند شاه عباس صفوی را مطرح کنیم که همه تجلی ایران است و هم تشیع و هم مبارزه با استعمارگر و هم توسعه دهنده اقتصاد و هم واقف دارایی ها و هم مروج علم و مدرسه ساز و .... تا این که دست به دامان یک دوره دور تاریخ شویم که جز آن چه فرنگی ها برای ما گفته اند ـ و صد البته شاید درست و نادرست در میانش باشد ـ چیزی از آن نمی دانیم؟

 

کد خبر 143288

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 10
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بردیا IR ۱۳:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۱/۲۶
    1 0
    جالبه که من 2 روز پیش نظر دادم دوستم هم نظر داد و شما هیچ کدوم از نظرات رو قرار ندادید فکر کنم در عرف به این می گن سانسور
  • sara IR ۱۹:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۱/۲۶
    0 0
    TOPIC WAS GOOD BUT I WAS THINKING IT SHOULD BE BETTER TO ANALYSIS
  • حمید IR ۲۱:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۱/۲۶
    4 9
    کوروش رو با شاه عباس مقایسه میکنی؟؟!!!!!
  • محمدرضا زادهوش IR ۰۹:۳۵ - ۱۳۹۰/۰۱/۳۰
    6 2
    هر دو آدم های بزرگی بودند. شاه عباس هم شاید به کورش ارادت داشته. نوروز امسال به جزیره هرمز رفتم و عظمت شاه عباس را از نزدیک دیدم. محمدرضا زادهوش
  • مرادی IR ۱۱:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۱/۳۱
    6 23
    آثار مکتوب به جای مانده از دوره هخامنشی فقط محدود به تعدادی کتیبه چند سطری در پاسارگاد، کرمانشاه، همدان است. به اضافه منشور کوروش که از بابل کشف شده است. ولی نویسندگان فعلی در مورد هر یک از سلاطین آن دوره ده ها و صدها صفحه مطلب می نویسند. و چنان به جزئیات می پردازند که گویی با چشم خود آنها را دیده اند.
  • بدون نام IR ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۱/۳۱
    0 0
    alameh tabatabaei: zolgharnein qoran, korosh bozorg ast. yani in agha hazrat alameh ro ghabol nadareh ya vaghean basavad tareh ke dar mored korosh bozorg intori sohbat mikoneh!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
  • چکاوک IR ۰۷:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۱
    5 3
    آفرین بابا نمردیم و یکی پیدا شد از این بیچاره ( شاه عباس ) طرفداری بکنه... انصافا در بحث پر داختن به نماد های تاریخی کدام بهتر است ؛ دور دور دور یا نزدیک و موثر ، هرچه باشد شاه عباس شیرازه ایران فعلی را نهاده
  • سجاد IR ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۲/۱۲/۰۶
    6 1
    شاه عباس نادرشاه افشار شاه اسماعیل صفوی و داریوش و کورش همگی برای این مملکت تلاش ها کرده اند.به نظر من جوانان کشور ما به جای اینکه با قهرمانان ملل دیگر حال کنند بهتر است اسطوره های کشور خودشان را بشناسند.....مگر چه عیبی دارد جوانان ما به گذشته پر افتخار خویش ببالند؟!!
  • جواد A1 ۰۸:۱۳ - ۱۳۹۶/۰۷/۰۳
    0 0
    خوبه بدونین که مباحث علمی مبنا میخواد و باید از تاریخ صحیح و حلاجی شده بیرون اومده باشه تاریخی با ذره بینی و موشکافی بسیار بالا چون تاریخ همیشه دستوری و فرمایشی نوشته شده به نفع حکام پ خیلی قابل اعتماد نیست و فقط با برسی دقیق مجموعه تاریخها و کتب رسیده با تیز بینی بالا حقایقی را کشف کرد نه واقعیتهایی که طبق دستور نوشته شده باید جامع نگر بود. بعدا تعصب کور کورانه بسیار بد و اسیب رسانه در نزد خدا که همه بنده او هستند ملیت و قوم و رنگ و زبان هیچ فرقی نمیکند امتیاز فقط در اطاعت و بندگی درست است پس دیگه فرقی نداره زبان و رنگ و نژاد
  • جواد A1 ۰۸:۲۳ - ۱۳۹۶/۰۷/۰۳
    0 0
    در مورد علامه طباطبایی فقط احتمال دادن که دوالقرنبن کورشه اگر هم دولقرنین پادشاه ایرانی بوده باشه افتخار ماست اما رو هوا دلخوشی کردن فایده ای نداره و نکته بسیار بسیار مهم و ظریف :وجدانا منصفانه و عاقلانه فکر کنین تمام پیامبران الهی اموزش توحید داشته اند و در یک مسیر بودند و مردم را به سمت خدا دعوت میکردن و البته مکمل دین قبل بودند و هیچ کدام دعوایی و دوگانگی با پیامبر قبل و بعد نداشتن توجه کنین چه مرضی و چه کرمی هست که میخواد کورش رو از خط نبوت الهی خارج کنه اگه پیامبر خدا بوده ما هم بش ایمان داریم و خودش هم پیرو و مبلغ پیامبر اخر بوده

آخرین اخبار