بنا بر تجربه ای که وی در آلمان نازی با آن روبه رو بوده بیان می کند در یک عبارت ساده میتوان عملکرد جمهوری خواهان را در خصلت تمامیت خواهی فاشیم یا مشابه آن استالینیسم ملاحظه کرد،آنچه که از تئوری ها و نظریات هانا آرنت می توان دریافت این است که بنا بر فاکتورهای احزاب جهموری خواه در تحولات سیاسی و اجتماعی کشورهایی مانند آمریکا،فرانسه،آلمان و...
هیچ معیاری برگزیده تر از تمامیت خواهی مطلق این نوع تفکر سیاسی نیست.
لذا همانطور که استالین و هیتلر با نسل کشی و ...در صدد فتح جهان بودند شکل امروزی و مدرن آن توسط رئیس جمهور های جمهوری خواه آمریکا در چند دهه اخیر دیده شده است.هر چند که به نظر میرسد عطش قدرت و شیرینی فرمانروایی جهان آنقدر دلچسب و فریبنده است که حتی دموکرات ها نیز به سیاست های جمهوری خواهان در این فقره پشت نمی کنند.
تفکرجهموری خواهان برای سوق یافتن به غایت تمامیت خواهی از نوع نگاه ایشان به انسان و ایدئولوزی انسان در قالب توده آغاز میشود.برخی فلاسفه قرن اخیر توانایی بشررا درسه جزء سازنده تعریف و موقعیت بشر را چنین تعریف نموده ،این سه رکن را در زحمت،کار و تفکرمی دانند وهمین نگاه است که مبانی تفکر تمامیت خواه جمهوری خواهان را شکل میدهد، آنان بر این اعتقاد هستند که در بین اجزاء تشکیل دهنده موقعیت بشر،انسان با حیوان در دو جزء کار و زحمت شبیه است چرا که حیوان نیز برای بقاء و ادامه حیات خویش ناچار به کار وز حمت است تا شکم خویش را سیرکند و به حیاتش ادامه دهد و تنها نقطه ای که لازم است توسط حاکمیت مورد غلبه و کنترل قرار گیرد تفکر بشر است. بر همین اساس آرنت می گوید:هنگامی که انسان غربی اعتقاد به دین و همراه آن عقیده به الزام قانون با دین و عدالت آن جهانی(معاد) را ازدست داد در معرض تاثیرپذیری از قدرت اجبارپذیر ایدئولوژی قرار گرفت آنگاه توجه به ارزشهای غایی و معنوی جای خود را به امور روزمره و عمدتا کار و تلاش برای مصرف گرایی داد و اینگونه راه برای گسترش تفکر تمامیت خواهی باز شد تا با افزایش فاکتورهای مصرف گرایی انسان را از تفکر دور و به سمت تلاش و کارصرف بدون اندیشه غایی سوق دهد.
به عبارتی به نظر میرسد آنچه که سبب غالب شدن ایدئولوژی تمامیت خواهی در قالب کشورهای اروپایی گردیده همانا دور شدن جوامع از ایدولوژی دینی است،زمانی که اندیشه و تفکر انسان از اهداف غایی به سمت وسوی تلاش برای مال اندوزی تغییر مسیر میدهد هدف نهایی حاکمان تمامیت خواه تحقق یافته،باید پذیرفت آنچه امروز حکومت های جمهور خواه در پی اجرای آن هستند همان شکل حکومت درنظام برده داری است که در قالب تجارت صرف پدیدار می گردد،نگاه کاسبکارانه به نوع بشر در تفکر روسای جمهور جمهوری خواه آمریکا بهترین مثال برای تایید این نوع نگاه است.ایشان با همان باور تمامیت خواهی خودشان را رهبر کل جهان میدانند،زمانی که ترامپ در مناظره انتخاباتی دور پیش خطاب به رقیب خویش اعلام می کند شما لیاقت رهبری جهان را ندارید به راحتی میتوان مهر تاییدی بر این ادعا زد و در تایید این موضوع باید به نقش تغییر نگرش حاکمان به انسان دقت نمود انجا که بشر معاصر ناخواسته درگیر دو تحول اساسی میشود یکی توده ای شدن جامعه و دیگری گسترش جایگاه ایدئولوژی در جامعه توده ای.
نتیجه بدیهی چنین تحولی منفک شدن انسان ها از ریشه های جماعتی و سنتی و تبدیل شدن انها به انبوه های بی هویت همراه با بریدن انها از دین و اعتقادات معادگرا و قرار گرفتن انها در معرض ایدئولوژی مروج برابری اجتماعی به دروغ ،از این سو ادعای برابری اجتماعی را دروغین می دانیم که نمیتوان از یک سو جامعه را از مجموع انسان هایی با تفکرات مستقل خارج و به جامعه ای توده وار که فاقد هرگونه هویت مستقل است خارج نمود سپس مدعی برابری اجتماعی شد مگر در شرایط توده وار چنین جماعتی اجتماع به معنای واقعی خود وجود دارد که برابری اجتماعی رخ دهد و این مهمترین رکن شکل گیری و مقدمه تفکر تمامیت خواهی جمهوری خواهان است. ایشان خودشان را ارباب جهان دانسته سایرین را برده می پندارند و چنانچه جامعه ای با ایده ها و نظریات انان همخوانی نداشته باشند از هیچ کوششی در اعمال نظر خویش دریغ نخواهند داشت از تحریم تا جنگ نظامی که این مورد اخیر با هدف گسترش فرمانروایی و درراستای همان تمامیت خواهی نیز صورت می گیرد.تعداد پایگاه های نظامی که در اقصی نقاط دنیا توسط این تفکر برپا شده بهترین مثال در تایید این نگرش است.
1717
نظر شما