البته تاکید را بگذارید روی شاید نه باید! چرا از هر 100 ایرانی 150 نفرشان رغبتی به حماسهآفرینی نشان نمیدهند و افسردگی قبل از رفراندوم تبدیل شده به یک پاندومی؟! چه زود نوستالژی شد آن ستادهای مملو از جوانان ترگل و ورگل با لباسها و صورتهای رنگین و یا آن حمایتهای سلبریتیهای همه چیزدان از کاندیداهای اهل شلکردن قوانین!
جهانیان پیشکش؛ خبری از شیعیان سرنوشتساز میشگان و رویکردشان به انتخابات بزرگترین قدرت منطقه نیست. حتی داعش هم تهدید خاصی نمیکند و پیشاپیش مسئولیت چیزی را قبول نمیکند! مراکز نظرسنجی هم؛ بجای پیشبینی نتیجه انتخابات، قیمت سکه و دلار را بعد از انتخابات پیشگویی میکنند! حتی کاندیداهای رد صلاحیت شده از اینکه صلاحیتشان زیر سوال رفته؛ اظهار خوشحالی میکنند! خب؛ قبول بفرمایید با این اوضاع، هر چقدر هم«خبر30:20» مصاحبههای شیک و مجلسی با افراد فوکول کراواتی و حجاب از بناگوش دررفته بکند و یا هر چقدر آن گزارشگر بینوا در خیابانها یک میکروفون بگذارد و مردم را به صحبت در تریبون آزاد دعوت بکند؛ و یا آن خانم مجری مردم را با تهدید به خارج از کشور هدایت بکند؛ به نظر نمیرسد آنطور که باید و شاید این تنور برای چسباندن نان، داغ باشد!
حتی ترس مردم از شناسنامه بدون مهر شرکت در انتخابات بعنوان یک راه دررو برای فرار از انواع گزینشها ریخته شده!
البته بنده بدون ادا، تکلیف خود را در انتخابات ادا خواهم کرد اما در عین حال حق دارم حداقل به اندازه نصف یک مسئول دلسوز، نگران ادا و اطوار برخی افراد معلومالحال باشم که جلوی شور انتخاباتی را گرفتهاند!
برخی کارشناسان ادعا میکنند: وضعیت فعلی حاصل معلوم بودن نتیجه انتخابات است! در پاسخ باید گفت: مگر حماسهآفرینی انتخابات مسابقه فوتبال است که فقط باید بخاطر هیجان و غیرقابل پیشبینی بودنش در آن شرکت کرد؟ در ضمن؛ به جز 2-3 انتخابات گذشته؛ مگر نتایج بقیهشان از پیش معلوم نبود؟ پس چرا با این وجود؛ در آن زمانها همچنان شور و حال انتخاباتی برقرار بود؟
گروهی دیگر میگویند همه جورهاش را امتحان کردیم و آبی از راست و چپ دیگ گرم نشد. اتفاقا بنده هم با آنها همسو هستم و معتقدم هر که آمد آتش را یا سمت چپ دیگ گذاشت یا سمت راستش؛ اما اگر یک شیرپاکخورده ای میآمد و آب را دقیقا زیر دیگ میگذاشت شاید الان آب وضع گرمای دیگمان این نبود!
اما سوال اینجاست؟ آیا با این وجود باید آتش این اجاق و آن تنور را خاموش کرد؟
یکسری هم؛ دلیل تحریم انتخاباتیشان این است که کاندیدای محبوبشان رد صلاحیت شده؛ در پاسخ به آنها هم باید گفت: وقتی کاندیداها خودشان از این وضع ابراز رضایت میکنند چرا فالورهایشان اینقدر خودشان را کاسه داغتر از آش میکنند؟!
تازه؛ آن مرد و یا بهتر بگوییم؛ رجال سوار بر اسب سفید رویاهای شما کیست؟ و چه چیز خاصی در چنته دارد؟ اصولا کدامشان با آن یکی فرق داشته؟ حال، وقتی قرار است همه شان یک حرف را بزنند و همهشان به یک شکل عمل نکنند؛ دنبال چه کیس خاصی هستید؟ چند بار باید گفت سیاست پدر و مادر ندارد و در این مورد دموکرات و جمهوری خواه و راست و چپ و... استثنا ندارند!
به این مو قسم هر که بیاید چیزی به غیر از همین چیزهایی که کاندیداهای فعلی میگویند؛ نخواهد گفت! آنها هم خودشان را با پوشیدن یک پیژامه و تکان دادن سفره بر روی فرش؛ سادهزیست مینامیدند و یا با نشان دادن یک شاکلید و آچار شلاقی، قول خوشبختی و آبادانی کشور را ظرف 100 روز را میدادند و هزاران وعده و وعید دیگر که هیچوقت عملی نشدند و نخواهند شد!
البته در پایان دورهشان هم، نوارهای صوتی از دست دررفتهای را بیرون میدادند که مثلا مقصر ما نبودیم و دستهای پشت پرده نگذاشتند که ما خودمان باشیم! بعد هم تاکید میکردند: ما اولش فکر میکردیم همه کارهایم اما 8 سال طول کشید تا بفهمیم هیچ کارهایم! درست است وقت زیادی برای فهمیدن این موضوع ساده صرف کردیم اما هیچوقت کسی را بخاطر دیرفهمی مسخره نکنید!
چطور است یکبار هم که شده به کاندیدایی رای بدهیم که قول دهد همه جا را غرق فساد کند و کشور را یک جا کن فیکن بکند! اما به هر حال رای بدهید و گوش به بی بی سی و این و آن و خصوصا دشمنان ندهید!
چطور است از آن بازیگری که از گرایش زنان کشور به وزنهبرداری انتقاد کرد و چند روز بعد وزنهبرداری بانوان تاریخ ساز شد و اولین مدال جهانی را بدست آورد؛ بخواهیم در مورد انتخابات هم نظری بدهد بلکه فضای انتخاباتی هم شکوفا شود و شور و شوق به آن برگردد! انشالله ...
نظر شما