لذا بر همین اساس خلاص شدن از شر چنین عشق پیچیدهای هم مشکلات خاص خودش را دارد. خوشبختانه بعد از نزدیک به نیم قرن، 50 درصد از شعار «نه غربی،نه شرقی» ما محقق شده است یعنی با سیاستهای کاملا هوشمندانه، با غربیها کاری کردیم که در مورد ما دچار شکست عشقی شوند و تحریم و زور و تزویرشان را سوسک شده قلمداد نمایند و در همین راستا توانستیم (حداقل یکدهم خودمان هم که شده) آنها را مفلوک و بدبخت کنیم.
حالا هم بناچار تمامی تخممرغهایمان را فقط در سبد چین و روسیه چیدیم چراکه طبیعی است طبق اصل اول جغرافیا، هر چه از غرب دور شویم اصولا باید به جهت شرق نزدیکتر شویم و همه جوره و چشم بسته آنها را الگوی خود قراردهیم !(چیزی مثل دور شدن از واکسن فایزر و نزدیکی با سینوفارم) اما باید برای رفع این مشکل، باری به هر جهت روزی مسیرمان را از شرق هم به سمت شمال یا جنوب کج کنیم و اگر همین قدر صبر کنیم طبعا میتوانیم در گام نیم قرن بعدی(با احتساب تفاهم نامه 25 ساله با چین) خودمان را از شر عشقهای شرقی هم رها و آزاد کنیم. لذا تا آنموقع هر کس این شیفتگی را دوست ندارد جمع کند و برود!
باید دانست؛ پیروزیهای ما در برابر غربیها فقط محدود به فضای واقعی سیاسی و بینالملل نبوده بلکه در فضای مجازی هم توانستهایم در راستای سیاستهای تنشزداییمان، فیسبوک و توییتر را با فیلتر و اینستاگرام و گوگل را با طرح صیانت فضای مجازی به زمین بزنیم! البته با توجه به این نکته که ما چه شکست بخوریم و چه پیروز شویم در هر دو حال پیروزیم!
فقط ایکاش تلسکوپ جمیزوب میتوانست تصویری از به خاک کشانده شدن دک و پز و پوز غربیها برایمان ارسال کند تا کمی دلمان از بیچارگی آنها خنک شود. هر چند باید بعد از دریافت آن تصاویر، تلسکوپ فوق را هم که متعلق به همان غربیهاست،به زمین بزنیم!
خلاصه اینکه ما میتوانیم ؛ خلاص ...
بله؛ ما میتوانیم روزی روزگاری بالاخره به اینترنت ملی(هر چند در حد سرعت گاری و یا همان اینترنت چینی به اسم ملی) برسیم!
در پایان متذکر میشویم؛ این درست که تا به حال خیری از چیزهایی که ملی شدهاند ندیدیم(از نفت بگیرید تا خودرو) اما باز این مسئله چیزی از ارزشهایمان کم نمیکند!
نظر شما