۴ نفر
۲۱ فروردین ۱۴۰۱ - ۰۹:۳۰
حواس‌مان به اقتضائات همزیستی مذهبی هست؟

من در تربت جام، در یک خانواده متعصب شیعه، به دنیا آمده‌ام. مرحوم پدرم با آن که همه عمرش را با تنگدستی گذراند، اما در انجام مناسک مذهبی، کوتاهی نمی‌کرد؛ تا آن‌جا که می‌توانست.

روزهای تولد ائمه اطهار(س) بدون هیچ استثنایی کارش را تعطیل می‌کرد، شیرینی می‌گرفت و تمام روز را همان‌جا درِ مغازه‌اش می‌ماند و با همسایه‌ها می‌گفت و می‌خندید؛ از آن مهتابی‌های سه‌تایی داشتیم که همنسل‌های من آن‌ها را خوب یادشان است که در اعیاد، ردیف می‌شد در خیابان‌ها؛ از آن پرچم‌ها داشتیم که در ایام عزا بر سر در خانه‌ها زده می‌شد.

شب‌های شهادت، شب‌های شام غریبان، کسی در خانه ما جز به قدر دیدن پیش پا، چراغی روشن نمی‌کرد یا نمی‌خندید. کتاب «شب‌های پیشاور» از دست پدرم نمی‌افتاد. با آن که سوادی نداشت اما برادرم را می‌نشاند تا استدلال‌های «سلطان‌الواعظین» را برایش بخواند که چگونه از حقانیت مذهبش دفاع کرده بود. با این حال، با همه تعصب خالصانه‌ای که در مرحوم پدرم سراغ داشتم، بیشتر دوستان گرمابه و گلستان‌اش، همان همشهری‌های تربت جامی بودند؛ رفقای فراوانی در روستاهای دور و نزدیک منطقه داشت که برای هم جان می‌دادند؛ عمدتا از اهل سنت. چهل و هشتم(موعد بیست و هشتم صفر) که می‌رسید همه آن دوست و آشناها کمک می‌کردند تا مرحوم پدرم دیگ‌های بزرگ مسی را بار بگذارد و شله نذری بپزد...

چرا دارم این‌ها را می‌گویم؟! برای این‌که بگویم به اندازه همه عمر چهل و چند ساله‌ام با مفهومی بنیادی زیسته‌ام که زندگی‌ام را و باورهایم را شکل داده است؛ مفهومی به نام «همزیستی مذهبی»؛ و این همزیستی مذهبی اقتضائاتی دارد که کسی مثل مرحوم پدرم و هم نسل‌های او، همان رفقای گرمابه و گلستان، آن‌ را خوب می‌دانستند و به آن تن می‌دادند؛ و رعایت همین اقتضائات باعث شده بود و باعث شده است تا شهری مثل تربت جام در همه طول تاریخ درازدامنش، شهر وحدت تسنن و تشیع باشد. به آمارهای پیدا و پنهان مراجعه کنید تا ببینید کمترین تنش مذهبی در این شهر شلوغ، نتوانسته پا بگیرد. اجازه بدهید دلیل محکم‌تری بیاورم؛ طلبه شهید «محمدصادق دارایی» که همین هفته قبل در حرم مطهر رضوی، با دهان روزه، جانش را بر سر باورهایش گذاشت، متولد روستایی است در تربت جام. «بِزد» هم مثل همه جغرافیای شرق خراسان، پهنه وسیع وحدت شیعه و سنی است. مادر همسر او اهل سنت است و خودش و همسرش شیعه... همزیستی از این بالاتر؟

اجازه بدهید خودمانی‌تر گپ بزنیم. جریان‌های تندروی سلفی که گاه بنظر می‌رسد دایره ظهور و بروزشان را تا حاشیه‌های مشهد هم کشانده‌اند، چرا نمی‌توانند در شهری مثل تربت جام یارگیری کنند؟ چرا یک شهر مرزی با بافت مذهبی خاص، هیچ‌گاه به گستره مناسبی برای جولان تفکرات تکفیری بدل نشده است؟ آیا جز این است که جغرافیای آفتابی آن خطه، زمین مناسبی برای رشد علف‌های بیگانه نیست؟

به هزار و یک دلیل روشن، جریان‌هایی از آن دست، حکم همان علف‌های بیگانه را دارند. واقعیت تاریخی نشان داده که این جریان‌ها هیچ قرابتی با هیچ کدام از جوامع مذهبی در گستره وسیع ایران‌زمین ندارند؛ هیچ قرابتی و هیچ ریشه‌ای؛ و گاه اگر خاری از آن دست در این‌جا سر بر می‌کند، الا و لابد به مدد فرصتی است که بی‌توجهی به همان اقتضائات، فراهمش می‌آورد؛ نمی‌خواهم چیزی از خباثت آن جریان‌ها بکاهم. اشاره‌ام به فراهم آوردن فرصت عرض‌ وجود برای آن‌هاست.

منصف باشیم و سهم هر کدام از جریان‌های مذهبی را در این بی‌توجهی، برشماریم. آیا سهمی از آن، متوجه ما، نیست. ما جامعه اکثریت، جامعه معزز واعظان، صنف محترم مداحان، مدیران پرتلاش گزینش، ما رسانه‌ای‌ها، ما مردم همیشه حواس‌مان به اقتضائات همزیستی مذهبی هست؟

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1620302

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • احمد عبداله‌زاده مهنه IR ۲۳:۱۲ - ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
    0 0
    درود بر شما. چقدر خوب و بایسته نوشته‌اید.