سحر عصرآزاد: مروری بر سرخط اخبار سینمایی ذهن امیدوار یک شرقی را به این سمت و سو میبرد که چه بسا زمان آن اتفاق خوب رویایی نزدیک و حداقل چند 10 سال آینده باشد، اما وقتی فیلمساز مؤلف فرانسوی معتقد است کار سینما تمام است، باید چه کار کرد؟
اخبار و اتفاقات سینمایی مثل هر حیطه دیگری خوب و بد دارند و البته به یک نسبت نیستند. گاهی اخبار خوب کم هستند، اما اهمیتشان باعث میشود آنها را پررنگتر ببینیم و بالعکس.
این روزها هم شاید اخبار خوش کم باشد اما وقتی ذهن جستجوگر به دنبال نیمه پر لیوان میگردد، دستش خالی نمیماند.
مهمترین اتفاق دلگرمکننده این روزها در آمار و ارقام فروش است. فیلم «ورود آقایان ممنوع» رکورد فروش دو میلیارد تومان را رد کرده و همچنان بازارش گرم است. شاید اگر قانون نمایش هفت هفتهای برای فیلمهای اکران تابستان وجود نداشت و این فیلم سینماهای سرگروه خود را بعد از این زمان از دست نمیداد، این رکوردشکنی به شکلی بهتر خودش را نشان میداد.
انتخاب فیلم «جدایی نادر از سیمین» به عنوان بهترین فیلم جشنواره سن پترزبورگ یکی دیگر از آن اتفاقهای خوب است که زنجیره موفقیت این فیلم و سینمای ایران را در جهان گسترش میدهد. اکران موفق این فیلم سینمایی در فرانسه و قرار گرفتن بین 10 فیلم پرفروش سینمای فرانسه هم از آن اخباری است که میتواند تا مدتها کام ما را از نیمه پر لیوان سیراب کند.
خبر اکران احتمالی فیلم «هفت پرده» آن هم بعد از 11 سال را نمیتوان با هیچ چیز دیگری مقایسه کرد. اولین فیلم بلند سینمایی فرزاد مؤتمن که نوید ورود یک کارگردان خوش ذوق و مدرن با تسلط به تکنیک و اجرا را میداد اما بعد از نمایش جشنوارهای به خاطرهها پیوست.
مؤتمن در این فاصله چندین فیلم سینمایی پرفروش و مهجور، فیلم تلویزیونی مناسبتی و غیر مناسبتی، مجموعه و ... ساخت که همه به یک نسبت موفق نبودند، اما یک از فرضیههایی که در موردش مطرح میشود این است که اگر «هفت پرده» و ساختارشکنیهایش در روایت، کارگردانی و ... در زمان خودش دیده میشد چه بسا همکاری موفق او و سعید عقیقی بعد از این فیلم، «شبهای روشن» و «صداها» متوقف نمیشد و چه بسا تجربهگرایی این زوج طلایی همچنان ما را شگفتزده میکرد.
میتوان از اکران فیلم «شبانهروز» بعد از سه سال -که زمانی طولانی در مقایسه با 11 سال انتظار «هفت پرده» نیست!- نیز در رده اتفاقهای خوشایند نام برد که مسیر حرکت سینما را همچنان با کورسوی امید همراه میکند.
اما وقتی کارگردان موج نو سینمای فرانسه در 80 سالگی اعتراف میکند نه تنها سینمای مؤلف مرده بلکه کار سینما تمام است، چطور میتوان از همه این اتفاقهای خوش ریز و درشت خوشحال بود و در انتظار آن رؤیای دور همچنان باقی ماند؟
آن هم وقتی ژان لوک گدار؛ این پیشگام بزرگ سینما ناچار است مثل فروشندههای دورهگرد فیلمنامه جدیدش را برای گرفتن نظر مساعد به دیگران بدهد تا بلکه امکان ساختش فراهم شود. کار سینما واقعاً تمام شده است؟
5858
نظر شما