امروز، 17 شهریور ماه سال 1388 خورشیدی مصادف است با پنجاه و پنجمین سالروز تولد رسول ملاقلیپور و ما برخلاف رویه رایج که مبتنی بر یادبودنویسی و سالمرگنگاری است تصمیم گرفتیم سنتشکنی کرده، به جای ختم، تولد بگیریم.
رسول ملاقلیپور با «نینوا» وارد عرصه فیلم بلند شد و در 85 دقیقه داستان رزمنده نوجوانی را که مأمور شده است مجروحی را به پشت جبهه برساند با دوربین 16میلیمتری به تصویر کشید.
ملاقلی پور در ادامه فیلمهای «بلمی به سوی ساحل»، «پزوار در شب»، «مجنون» و «خسوف» را ساخت.
رسول ملاقلیپور بعد از مدتی نگاه انتقادی به دوران پس از جنگ و یادآوری ارزشهایی که جامعه برای آنها قیمت هنگفتی پرداخته را در پیش گرفت. «سفر به چزابه» و «نجاتیافتگان» فیلمهایی هستند که ملاقلیپور در این دوره میسازد.
«هیوا» هفت سیمرغ بلورین برای ملاقلیپور به ارمغان آورد اما اینبار به مانند جایزه «پرواز در شب» کسی نپرسیدچرا؟ ملاقلیپور اینبار نیز به سراغ جبهه و جنگ و خاکریز رفت اما پیرنگ داستان خود را عشق گرفت تا اندکی از زهر هجرانی که خانواده شهدا و مفقودان جنگ با آن دست به گریبانند کاسته باشد.
«نسل سوخته» به نوعی حاصل مکاشفات ملاقلیپور از جریانهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه پس از دوم خرداد است. نگاه بدبینانه، عصبی و فارغ از هر گونه دلگرمی ملاقلیپور در این فیلم، «نسل سوخته» را به اثری متناقض تبدیل کرد که در آنواحد میتوانست حس همدردی و نفرت مخاطب را بر انگیزد.
و دست آخر «میم مثل مادر» ادای دین آقای کارگردان بود به شهدای زنده شهرستان سردشت. انسانهای بیگناهی که بیخبر از همه جا یک روز مورد حمله شیمیایی ارتش عراق قرار گرفتند و تا همین امروز تاوان آن ددمنشی را پس میدهند. ملاقلیپور نمودی از رنج مردم سردشت را در تن «سپیده» قهرمان فیلم «میم مثل مادر» به نمایش گذاشت و عشق به وطن را در نمادی چون مادر به تصویر کشید.
متن کامل این گزارش را با عنوان من! رسول، پنجاه و پنج سال دارم [اینجا] بخوانید.
نظر شما