۰ نفر
۱۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۷:۵۹

عربستان امروز راهی جز روی آوردن به سوی کشور کوچکی در خلیج فارس ندارد که در حال حاضر با موجی از ناآرامی ها و درگیری های شدید روبروست .

مضاوی الرشید   

ر‍ژیم عربستان در حقیقت از آغاز قرن بیست ویکم وارد مرحله ای از افول ستاره خود در چهان عرب شده است و بعضی از ملل عرب از دوران تسلط عربستان رهایی یافتند که در این زمینه لبنان وفلسطین وعراق بسیار برجسته تر از دیگران بودند واخیرا مصر بدانها پیوست در حالیکه مصر در گذشته نقش برجسته ای در گسترش قدرت عربستان در منطقه بشکلهای مختلف را بر عهده داشت از جمله فرهنگی و رسانه ای و مذهبی و سیاسی و اقتصادی. این مرحله افول ، رژیم عربستان را وادار کرد تا بسوی شرق یعنی بسوی امیر نشینهای کوچک خلیج فارس وبسوی جنوب یعنی یمن توجه نماید و فشار خود را در رابطه با طرح نوین شورای همکاری خلیج فارس افزایش دهد که این شورا در حال حاضر با عمر سی سال خود روبروست.    

فعالیتهای کنونی عربستان سعی دارد این رژیم را از تنهایی که سیاستهای خارجی خود بر ان تحمیل کرده است نجات دهد ، سیاستی که به رژیمهای سربکوگر عربی امکان داده تا هرچه بیشتر بر جوامع خود ومسایل حیاتی آن از موضوع فلسطین گرفته تا اشغال عراق و موضعگیری عربستان درباره جنگ علیه لبنان وغزه فشار اورند که این رژیم را به موضعگیریهای نابود کننده در کنار تجاوزگران علیه کشورهای مورد تجاوز قرار گرفته کشانده است  . تمامی این موضعگیریها بدینجا رسید که دوران تسلط عربستان را چنان وابسته به ارتجاع کرد که در تاریخ منطقه عربی از گذشته تا بحال بیسابقه بوده است . با توجه به وابستگی عربستان به دلارهای نفتی ، هیچ چیز بجز خواسته های ملتهای منطقه نتوانست در برابر خواسته های عربستان ایستادگی نماید بجز کسانیکه از روحیه ضعیف وناتوان برخوردار هستند که نیاز اقتصادی ، آنان را به سوار شد بر مرکب عربستان و ستایش از آن وادار کرده است .     

 عربستان امروز راهی جز روی آوردن به سوی کشور کوچکی در خلیج فارس ندارد که در حال حاضر با موجی از ناآرامی ها و درگیری های شدید روبروست . امروزه عربستان این ترس و وحشت واقعی را برای برقرار کردن تسلط خود بر شیخ نشین های خلیج فارس وبخصوص ان گروه از این شیخ نشین هایی که به اصطلاح دارای روابط  قبیله ای ومنافع اقتصادی مشترک دارند کشانده است .       

صداهایی به گوش می رسد که از به اصطلاح روابط خانوادگی این دو سخن می گوید تا شاید بتواند بر این فرضیه سیاسی پوشش دهد که خواهر بزرگتر بر خواهر کوچک خود ترحم دارد ولی در حقیقت آن بزرگ بعلت ترس وبیمی که بر آن مستولی شده سعی دارد خود را از این بحران نجات دهد. با وجود انکه سه کشور از این کشورها دارای سطح زندگی بسیار بهتر از عربستان هستند و ثروتهای فراوان وصندوقهای کمک مالی سیاسی آنها بسیار خوب است اما از جنبه سیاسی بسیار ضعیف وناتوان هستند ونمی توانند توانمندیهای اقتصادی خود را بصورت امکانات سیاسی واقعی درآورند . این وضعیت نه برای این است که از وسعت ویا جمعیت کمی برخوردار هستند که اجازه نمی دهد چنین نقشی را برعهده بگیرند بلکه تشکیلات داخلی انها هنوز انچنان که باید وشاید پیشرفت نکرده است تا بتواند جامعه ای قوی و استوار داشته باشد. کویت وقطر وامارات از جمله کشورهای دارای اقتصاد قوی بشمار می آیند اما دربرابر فشارهای عربستان از سیاست ضعیف وناتوانی برخوردار هستند که ممکن است موج تسلط عربستان انها را بصورت ایالتهای عربستان در آورد. در این میان تنها کشور بحرین است که از ضعف سیاسی واقتصادی بطور یکجا رنج می برد وبدین علت نتوانست بدون درخواست کمک از نیروهای ارتش عربستان با پوشش سپر الجزیره دربرابر انقلاب مردم خود مقاومت نماید و این اقدام پوششی بود برای دخالت عربستان در امور داخلی بحرین.  

پس از اینکه ایالات متحده امریکا چراغ سبز خود را برای این دخالت روشن کرد و آنرا با دخالت خود تحت پوشش مشروعیت بین المللی و ناتو و اتحادیه عرب در لیبی مبادله کرد می بینیم که تسلط عربستان بر بحرین تکامل یافت و نیروهای عربستان در تمامی کوچه های منامه پایتخت بحرین حضور دارند و بر تمامی نقاط این جزیره کوچک تسلط یافته اند . بحرین نخستین غنایم عربستان در دوران کوچک شدن تسلط ریاض بر جهان عرب بشمار می آید با وچود انکه عربستان سعی دارد از طریق پشتیبانی از انقلاب لیبی جایی برای خود در شمال افریقا بیابد وشاید انقلابیون لیبیایی پس از گذشت وقت معنای دخالت عربستان در امور داخلی خودشان را بفهمند اما متأسفانه بهای سنگینی برای ان پرداخت خواهند کرد همچنانکه ملت بحرین در حال حاضر چنین بهایی را پرداخت می نماید.   

 اما کویت بنظر می رسد که در حال حاضر از سنگینی دخالتهای عربستان خسته شده است بخصوص که این دخالتها همواره برای طرفداری از سردمداران وبزیان مردم و همواره در چهارچوب طایفه گرایی بوده است. هر نقطه از جهان که دست سیاست خارجی عربستان بدان رسیده است از اختلافات طایفه ای در امان نبوده است ونه تنها میان عربستان وبخشهایی از جامعه کویت بلکه بر اثر دخالتهای فرقه گرایی عربستان ، اختلافهایی نیز میان کویت وبحرین نیز پدید آمده است بخصوص که عربستانی ها در رادیوها و رسانه های گوناگون خود تمامی اعتقادات میهن پرستی را کنار گذارده و تنها با احساست کینه جویانه و تنگ نظری و درگیریهای فرقه ای پابند مانده است ، اگر چه این کشورهای خلیج فارس به بیماری " ترس و وحشت از ایران " مبتلا شده اند اما واقعیت چیز دیگری است که همانا خطر واقعی که این کشورها را تهدید می کند از فرقه گرایی سرچشمه می گیرد بخصوص که این کشورها هیچگاه از جنبه مردمی با یکدیگر هماهنگ وهمسو نبوده اند وتنها دروازه های خلیج فارس و بنادر اقتصادی آن بوده وجوامع آن گونه های ناهماهنگی از جوامع دینی ـ مذهبی و قبیله ای را در بر گرفته است که در حقیقت می توانست نمونه ای برای روند جهان شمولی باشد ولی در واقع بجای آن ، این جوامعی خشونت طلب شده وهمواره نمونه خشونت بوده وهست. مرحله تسلط عربستان همراه خشونت فرهنگی خواهد بود که در کنار خشونت مذهبی ، مردم خلیج فارس را بصورت گروههای درخواهد آورد که بهیچ وجه نخواهد توانست این چند گانگی اجتماعی در شبه جزیره عربستان را دربر بگیرند در حالیکه در گذشته جایگاه فرهنگها و خلاقیتهای اقتصادی فراوانی بوده است از صید مروارید گرفته تا کشتی های بادبانی که تا شرق آسیا و کرانه های افریقا سفر می کردند . اما قطر واگر چه امروزه نقش خاص و گزینشی را در هواداری از انقلابهای عربی از طریق رسانه هایش بخود گرفته است اما در عین حال همواره از خطر تسلط عربستان در هراس است که بنظر می رسد قطر توانسته است تا اندازه ای جلوی تسلط عربستان رابگیرد وبا وجود آنکه بنظر می رسد عربستان بتواند در این بازی با یاری گرفتن از جنبه های قبیله ای بر قطر پیروز شود همچنانکه قبلا بهنگام درگیری میان این دو صورگ گرفت .  در حقیقت پایگاههای نظامی بیگانه در بحرین وقطر پشتوانه ای هستند نه در برابر ایران بلکه دیواری ومانعی در برابر خطر عربستان همچنانکه حضور نیروهای انگلیسی در دورانهای اولیه قرن بیستم بعنوان دیواری در برابر پیشروی خطر عربستان بسوی بنادر شیخ نشینهای عربی در خلیج فارس بودند. در اینجا تنها سلطان نشین عمان میماند که دارای وی‍ژگیهای خاص خود است وبا وجود دارا بودن اقتصاد ضعیف تر از عربستان و مفهوم حکومت در آن دارای ابعاد فرهنگ دینی ــ مذهبی است که کاملا از عربستان بدور می باشد چنین بنظر می رسد که این کشور با وجود ضعف اقتصادی بتواند از با ارثیه فرهنگی تاریخی که داراست از سلطه گرایی عربستان در امان بماند وبا وجود ضعف سیاسی آن خواهد توانست بر اساس روند حکومت مردمی واجتماعی همچنان پابرجا بماند. ارثیه فرهنگی این کشور همچنان برای رویارویی با هرگونه خطری بکار گرفته خواهد شد و در حقیقت سوپاپ خطر سلطان نشین عمان در برابر خطرات خارجی و داخلی بشمار می آید همچنانکه در گذشته نیز چنین بوده است . میماند یمن که با وجود ضعف اقتصادی نتوانسته است بصورت لقمه آسانی در آید همچنانکه عده ای انگاشته اند. چون از سوئی دارای ارثیه مشترک حکومت کهن ومفهوم آن با سلطان نشین عمان است . این ارثیه دارای سابقه صدساله ویا چند صدساله نمی باشد بلکه بدورانهای کهن پیش از اسلام باز می گردد که در دوران پس از اسلام مورد تأکید و تحکیم قرار گرفت. باوجود کمکهای اقتصادی وپشتیبانی ر‍ژیم عربستان از بعضی از نهادهای قبیله ای وغیر قبیله ای یمن و تغییر بافت دینی ــ مذهبی آن طی دهه های اخیر اما رژیم عربستان نتوانسته است تا این لحظه یمن را در چهارچوب ایالات متحده سعودی وارد کند ویمن همچنان همانند سلطان نشین عمان بصورت  معادله سخت ودشوار در طرحهای عربستان باقی مانده است و مقاومت یمن در برابر هرگونه اصلاحات سیاسی واقعی از سوی عربستان همچنان پابرجا خواهد ماند اگرچه هدف طرح عربستان در حقیقت نجات دادن رژیمها وحکومتهای منطقه است تا وفاداری خود را به آن اعلام بدارد اما در حقیقت خطرات اجتماعی و سیاسی وفرهنگی را در پی دارد که می تواند نابود کننده باشد. از جمله آن

یکم : از هم پاشیدن جوامع کوچک خلیج فارس با فتنه گری طایفه گرایی بخصوص که طرح عربستان بر اساس نابود کردن هرگونه فعالیت سیاسی به بهانه " ترس از تشیع " است همچنانکه در بحرین صورت گرفت در حالیکه شیعیان در بحرین در اکثریت هستند واهل تسنن در اقلیت می باشند. با وجود وفاداری شیعیان خلیج فارس دربرابر حکومتهایشان روشن است همچنانکه در کویت دیده می شود و در سلطان نشین عمان نیز چنین و شیعیان در این دو کشور از رفاه اقتصادی برخوردار هستند وگاهی دیده می شود که مقام وپست مهمی را نیز در اختیار دارند واین وضعیت همچنان ادامه خواهد یافت.

دوم اینکه در کشورهای دیگر خطر عربستان زمینه ای را برای رویاروئی با تعصبهای قبیله ای بوجود خواهد آورد که این رژیم بوسیله گروهکهای خود علیه جوامع این کشورها بکار می گیرد. قبیله گرایی همانند طایفه گرایی سلاحهای عربستان در کنار برتری اقتصادی برای رخنه در دیگر کشورهاست.

سوم اینکه گسترش قدرت عربستان اثر بسیار خطرناکی را بر جامعه مدنی خلیج فارس خواهد گذارد چون دخالت عربستان همه را به عقب باز خواهد گرداند و اصلاحات در این کشورها همانند وضع کنونی در عربستان به قهقرا باز خواهد گشت . عربستان در حال حاضر تنها از عقب ماندن از روند پیشرفت سیاسی کشورهای خلیج فارس در هراس است چون چنین وضعیتی همانند جهنم برایش خواهد بود و جامعه عربستان را درگیر خواهد کرد . برای همین رژیم عربستان از مدتها پیش خود را برای سرکوب کردن هرگونه اصلاحات سیاسی در کویت بسیج کرده است واز گروهای واپسگرا و ارتجاعی کویت پشتیبانی می کند تا وفاداری خود را از عربستان اعلام بدارند که البته هرگونه پشتیبانی خارجی در این زمینه بزیان جوامع این کشورها خواهد بود.

خانم دکتر مضاوی الرشید جامعه شناس و نویسنده برجسته سعودی مقیم لندن و استاد کالج کینگ لندن است که این یادداشت را اختصاصا برای خبر نگاشته است.
ترجمه: محمدماجد نجار

4949  

کد خبر 167146

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • هموطن IR ۰۹:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
    0 0
    به نظر من بیشترین ضربه به اسلام توسط سعودیها شده دیگه از استعمار چه توقعی هست
  • هموطن IR ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
    0 0
    لعنت بر زمامداران ال سعود
  • هموطن IR ۱۰:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
    0 0
    مرگ بر زمامداران سعودی
  • هموطن IR ۱۱:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
    0 0
    به خدا قسم اگه نفت عربستان وکویت تمام بشه غرب تف هم بروی عربستانیها نمیاندازد ولی اینها به خواب خرگوشی رفتن
  • علي IR ۱۸:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۶/۱۵
    0 0
    اينها آل سعود نيستند،بلكه آل لورنس(لورنس عربستان)هستند.تاريخ را بخوانيد تا بدانيد 8 نسل پيش از عبدالعزيز ابن سعود اين طايفه چه شهرت بدي در جزيره العرب داشت و به همين دليل هم لورنس آنان را براي حاكميت بر كشور عربستان-يا بخوانيد مناطق شيعه نشين نفت خيز-برگزيد و در مقابل اينان متعهد به چه تعهداتي شدند(ايجاد تنشهاي دائم مذهبي و قومي در سراسر خاورميانه).چيزي كه پيش از رسيدن انگليسيها هم در آن تخصص داشتند و چند نفر از سران اين قبيله راهزن هم به همين جرم بدست عثمانيها اعدام شده بودند.