پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله مجتبی تهرانی نوشت:

گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده و ماه راز و نیاز عبد با ربّ و اظهار نیازها است که از آن به دعا تعبیر می‎کنیم. ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. بحث ما راجع به مضامین ادعیه بود، چه دعا نسبت به خود و چه نسبت به دیگران باشد و عرض کردیم که انسان بیشتر روی چه دعاهایی باید تأکید داشته باشد.

در آخر جلسه گذشته عرض کردم که حتی در ادعیه مأثوره ماه مبارک رمضان هم حوائج دنیا و آخرت مطرح است. به همین مناسبت، این مطلب را تذکر دادم که وقتی انسان برای امور دنیوی و مادی‎اش دعا می‎کند، در ذهنش باشد که خواسته‎اش نسبت به امور دنیوی، در حد نیازش باشد و بیش از حد نیاز از خدا نخواهد.

بیش از نیاز از خدا نخواه

اما سؤال این است که چرا نباید در امور مادی بیش از مقدار نیاز از خدا درخواست کنیم؟ چون زیاده‏خواهی بر روی متوسطین از مؤمنین اثر سوء دارد. حس زیاده‎طلبی در انسان هست؛ اگر این حس در مسیر مادیت ریخته شود و نه معنویت، موجب می‎شود که انسان هم از نظر تلاش و هم از نظر درخواست از خداوند، در دعاهایش بیش از حدّ نیازش از خدا تقاضا کند. این حالت آثار سوئی دارد که بدترین اثرش، تعلّق قلبی انسان به امور مادّی است.

اگر جایی دیدید که مسائل مادی و دنیوی نکوهش شده، مربوط به تعلق قلب و دل‎بستگی به دنیا است. هر چیزی که موجب این تعلّق قلبی شود، مضر است. در مورد متوسطین از مؤمنین، بیش از نیاز در دست داشتن، موجب تعلّق قلبی به دنیا می‎شود. البته آنچه که در ادعیه ما هست، به‏طور مطلق نیست؛ یعنی انسان می‏تواند در حد کفاف، امور مادی را از خدا بخواهد. جهتش هم این است که محتاج و سربار دیگران نشود.

سقف درخواست مادی در روایات

حالا چند روایت می‎خوانم. در روایتی علی‎(ع) فرمودند: «أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیَا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُکُم»؛ دل‎هایتان را از دنیا خارج کنید. آیا این یعنی قبل از مرگ آن عضو صنوبری را که درون سینه‏‎مان هست، از بدن خارج کنیم؟! نه! یعنی قبل از آن که بمیرید، تعلّق به دنیا را از دل‎هایتان بیرون کنید.

آنچه که نکوهش شده، تعلّق به دنیا است. بعد می‏فرماید: «فَفِی الدُّنْیَا حُیِّیتُمْ وَ لِلْآخِرَةِ خُلِقْتُم»(بحارالأنوار، ج70، ص88) یعنی شما اصلاً برای این دنیا خلق نشده‏اید؛ شما برای آخرت آفریده شده‏اید.

زین‎العایدین(ع) روایتی را نقل می‎کنند که شخصی خدمت علی(ع) آمد و اظهار حاجت کرد. «شَکَا رَجُلٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الْحَاجَةَ»؛ حضرت دیدند که این شخص محتاج واقعی نیست؛ بلکه زیاده‎طلبی دارد. لذا به او فرمود: «اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْ‏ءٍ تُصِیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا فَوْقَ قُوتِکَ فَإِنَّمَا أَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ».(بحارالأنوار، ج70، ص90) اگر هر چیزی از امور دنیایی را بیش از مقدار نیازت به دست بیاوری، خزینه‎دار دیگران هستی و برای ورثه می‎گذاری و می‏روی!

در روایتی دیگر، حضرت به طور صریح سراغ دعا می‎آید: «لَا تَسْأَلُوا فَوْقَ الْکَفَافِ».(بحارالأنوار، ج70، ص134) سؤال یعنی دعا و درخواست؛ می‏فرماید در امور دنیایی بیش از حدّ نیازت نخواه. در نسخه دیگر دارد: «لَا تَسْأَلُوا فِیهَا فَوْقَ الْکَفَاف».(بحارالأنوار، ج70، ص81) یعنی در دنیا زیاده‏خواهی نکن. در دعاهایتان نسبت به امور مادّی سقف بگذار؛ بگو خدایا، مایحتاجم را به من برسان که محتاج دیگران نشوم.

نصیحت لقمان به فرزندش

در روایتی از امام صادق(ع) است که فرمود: «قَالَ لُقمَانُ لإبنِهِ»؛ لقمان به فرزندش چنین نصیحت کرد. معلوم می‎شود که امام صادق(ع) این حرف را قبول داشتند که دارند نقل می‎کنند. «وَ خُذْ مِنَ الدُّنْیَا بَلَاغاً»؛ از دنیا و امور مادی به مقدار بلاغ برگیر. «بلاغ» در لغت، به معنای کفایت و بسندگی آمده است. البته «دنیای بلاغ» یعنی دنیایی که من را به اهداف معنوی‎ام برساند. این بحث جداگانه‏ای است که قبلاً بیان کرده‏ایم. اما اینجا بلاغ به معنای کفایت است و در لغت هم همین‎طور است.

در ادامه می‏فرماید: «وَ لَا تَرْفُضْهَا فَتَکُونَ عِیَالًا عَلَى النَّاسِ»؛ از آن ‎طرف هم دنیا را آن‏طور رها نکن که محتاج دیگران شوی؛ طوری نباش که سربارِ دیگران شوی. «عِیَالًا عَلَى النَّاسِ» به این معنا است. بعد هم فرمود: «وَ لَا تَدْخُلْ فِیهَا دُخُولًا یُضِرُّ بِآخِرَتِک».(بحارالأنوار، ج13، ص411) یعنی آن‏گونه داخل در امور دنیا نشو که به امر آخرتت ضربه بخورد.

جلسه گذشته عرض کردم که ما در اولین دعا از اعمال مشترکه ماه رمضان، بحث «جمیع حوائج دنیا و آخرت» را داریم؛ اما مسأله این است که این حوائج مادی سقف دارد. انسان نباید در امور دنیایی از خدا زیاده‎طلبی کند. چون اثر سوء دارد و بدترین اثر سوئش، تعلّق قلبی به دنیا است.

وقتی انسان می‎خواهد از این دنیا برود، دل‎بستگی به دنیا او را بیچاره می‎کند. این تعلق است که مورد نهی قرار گرفته و نکوهش شده است. اما از آن طرف دستور داده شده که اگر نیاز مادی داری، دعا کن و از خدا کمک بخواه؛ هم خودت تلاش کن و هم از خدا کمک بخواه.

عمل ائمه(علیهم‎السلام) در تعیین سقف خواسته‎های مادی

این از نظر روایی قولی بود؛ حتی از نظر عملی هم می‎بینیم که گاهی ائمه عملاً نسبت به دیگران همین کار را می‏کردند. شما این ماجرای امام زین‎العابدین(ع) را شنیده‏اید؛ یک سال که ایشان حج مشرف شده بودند، همان سال هشام بن‏عبدالملک هم به حج آمده بود. هشام شخصیتی است که همه مردم متوجه او هستند و با شکوه و جلال و عظمت راه می‎رفت.

در مطاف دید با این که خلیفه است، اصلاً کسی به او اعتنا نمی‎کند؛ اما امام سجاد که آمدند، مردم متوجه ایشان شدند و ایشان را تکریم کردند. از هشام پرسیدند که این شخص کیست؟ او برای این که از حضرت تعریف نکرده باشد، گفت: «لا أعرِفُه»! او را نمی‎شناسم! این جمله معروف است و همه تواریخ هم نوشته‏اند که فرزدق، شاعر معروف گفت من او را می‎شناسم! این اشعار فرزدق معروف است، که می‎گوید:

«هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَم »(بحارالأنوار، ج46، ص121)

او کسی است که سرزمین مکّه او را می‎شناسد و با جای‎جای گام‎های او آشنا است. کعبه و حرم، همه او را می‎شناسند! شروع کرد و شعر مفصلی گفت. وقتی فرزدق این شعر بسیار بلند را گفت، هشام ناراحت شد و دستور داد او را بگیرند و به زندان بیاندازند و اسمش را از دیوان و دفتر عطایا حذف کنند. چون اینها کسانی بودند که از خلیفه حقوق می‎گرفتند؛ لذا حقوقش را هم قطع کردند.

وقتی خبر به امام زین‎العابدین(ع) رسید که با فرزدق این کار را کردند، حضرت برای او صله فرستاد. در اینجا وقتی که آن شخص صله حضرت را به او داد، او در جواب گفت: «مَا قُلْتُ ذَلِکَ إِلَّا دِیَانَةً». من این اشعار را به خاطر اعتقادم گفتم، نه برای صله. بعد هم صله امام زین‎العابدین را برگرداند. وقتی که فرستاده حضرت برگشت و ماجرا را نقل کرد، حضرت او را چنین دعا کرد: «وَ قَالَ قَدْ شَکَرَ اللَّهُ لَکَ ذَلِک»؛ خدا به خاطر این اشعار به تو پاداش دهد! «فَبَعَثَ بِهَا إِلَیْهِ أَیْضا»؛ حضرت دو مرتبه این صله را برگرداند و او گرفت.

مدت حبس فرزدق طول کشید؛ مدت خیلی زیادی در زندان بود و از آن طرف هم هشام او را تهدید به قتل می‎کرد، تا این که به امام زین‎العابدین(ع) گفت که هشام با من این‎طور رفتار می‎کند. حضرت برای خلاصی او از زندان دعا کردند. «فَدَعَا لَهُ فَخَلَّصَهُ اللَّهُ فَجَاءَ إِلَیْهِ»؛ خداوند هم عنایت کرد و او از زندان آزاد شد. بعد خدمت زین‎العابدین(ع) آمد و گفت: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّهُ مَحَا اسْمِی مِنَ الدِّیوَانِ»؛ هشام دستور داده است که اسم من را از دفتر حذف کنند و دیگر درآمدی هم ندارم.

حضرت به او فرمود: «کَمْ کَانَ عَطَاؤُکَ قَالَ کَذَا»؛ تا پیش از این، چه‏قدر به تو می‏داد؟ گفت فلان مقدار. «فَأَعْطَاهُ لِأَرْبَعِینَ سَنَةً»؛ امام زین‎العابدین حقوق چهل سال او را داد! بعد هم فرمود: «وَ قَالَ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّکَ تَحْتَاجُ إِلَى أَکْثَرَ مِنْ هَذَا لَأَعْطَیْتُکَ». اگر می‎دانستم تو به بیشتر از این احتیاج داری، به تو می‎دادم؛ ولی تو بیشتر از این احتیاج نداری.

در ادامه روایت آمده است: «فَمَاتَ الْفَرَزْدَقُ بَعْدَ أَنْ مَضَى أَرْبَعُونَ سَنَةً».(بحارالأنوار، ج46، ص121) فرزدق چهل سال زندگی می‎کند و بعد هم می‎میرد! حضرت به او گفت من به مقدار نیاز تو دادم؛ او هم واقعاً به همان مقدار نیاز داشت. یعنی ائمه(علیهم‏السلام) عملاً هم برای حاجات مادی دنیوی سقف تعیین می‏کردند.

تعیین سقف در خواسته‎های معنوی

حتی گاهی می‎بینیم که نسبت به امور معنوی هم این‎طور است. وقتی امام هفتم(ع) بصره بودند، حمّاد بن‏عیسی خدمت حضرت می‎آید و سلام می‎کند و بعد رو می‎کند به حضرت و می‎گوید: آقا! نه خانه دارم، نه زن دارم، نه بچه دارم، نه زندگی دارم! برای من دعا کنید! هم خانه می‎خواهم، هم زن می‎خواهم، هم بچه می‎خواهم و هم خادم می‎خواهم! ضمناً می‎خواهم هر سال به مکّه مشرّف شوم! همان‎جا حضرت دستشان را بلند می‎کنند و صلواتی می‎فرستند و برایش دعا می‎کنند که خدایا به او خانه بده، همسر بده، بچه بده، به او خادم بده و پنجاه بار او را به مکّه ببر!

حمّاد بن‏عیسی می‎گوید چه شد که آقا در این یک خواسته دست بردند و سقف پنجاه ساله برای آن معین فرمودند؟! همه حاجات مرا طبق خواسته من گفتند، اما در این یکی دست بردند! جریان چیست؟! وقتی حمّاد این را نقل می‎کرد، گفت خدا به من هم خانه داد، هم همسر خوب داد، هم فرزند پیدا کردم، هم خادم داد و هم تا الآن چهل و هشت بار به مکّه رفته‎ام! راوی می‎گوید حمّاد دو بار دیگر به مکه مشرف شد و از دنیا رفت! یعنی ائمه(علیهم‏السلام) حتی گاهی راجع به امور معنوی هم سقف می گذاشتند. البته من این را به عنوان مثال گفتم.

من دنبال این مطلب بودم که آخر جلسه گذشته نرسیدم این را توضیح دهم. وقتی که دعا می‎کنید، به خصوص نسبت به امور مادّی، مراقب باشید چیزهایی نخواهید که بعداً برای شما اثر سوء داشته باشد. چیزی نخواهید که اثر سوء داشته باشد و پیامدش تعلّق قلبی به دنیا و دل‎بستگی به دنیا باشد که بدترین چیزها همین است. روایت از پیغمبر اکرم است که فرمود: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»(بحارالأنوار، ج51، ص258) دنیادوستی، سرآمد همه خطاها است.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 168869

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • خیابان ایرانی IR ۱۳:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۹
    0 0
    حضور هرشبه ی این مرجع تقلید بزرگوار رو در خیابان ایران که مذهبی ترین خیابان تهران است رو مایه ی خیر و برکت میدونیم
  • يك ايراني IR ۰۵:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۵/۳۰
    0 0
    قابل توجه بعضي مسئولين محترم