-

تحولات منطقه، گزینه‌ها و گزاره‌ها

 

شتاب تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه پس از سقوط دیکتاتورها بن علی، مبارک و قذافی همچنان تداوم دارد در این خصوص به رغم سرکوب و خشونت گسترده در بحرین نیز موج اعتراضات مردمی بر ترس و وحشت آل خلیفه و آل سعود افزوده است ...


 

شتاب تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه پس از سقوط دیکتاتورها بن علی، مبارک و قذافی همچنان تداوم دارد در این خصوص به رغم سرکوب و خشونت گسترده در بحرین نیز موج اعتراضات مردمی بر ترس و وحشت آل خلیفه و آل سعود افزوده است در ریشه‌یابی شروع حرکت‌های اعتراضی باید اشاره کرد که ترکیبی از شبکه‌های جهانی اطلاعات و ارتباطات و بهره‌گیری هوشمندانه جوانان از این ابزار و نیز شکل‌گیری نهادهای مدرن در بسیاری از این کشورهای بحران‌زده خاورمیانه زمینه را برای پیدایش آگاهی مشترک و مطالبات تازه موجب شد و وقوع این خیزش‌ها را تسریع نموده است. در این مسیر به رغم تلاش غرب برای مدیریت بحران و تاثیرگذاری بر قیام‌های مردمی به نظر می‌رسد که بیداری اسلامی واژه همخوان با تحولات منطقه باشد چرا که اگر به تحولات و مبدأ آن یعنی تونس و مصر برگردیم می‌بینیم در کنار مطالبات مدنی و لزوم گسترش فضای باز سیاسی، شعارهای مذهبی و دینی از زبان معترضین شنیده می‌شد پس نمی‌توان نقش بیداری اسلامی و جریان‌های اسلامگرا را چه در سازماندهی و چه انگیزه‌بخشی به این جنبش‌ها نادیده پنداشت. برای نمونه در مصر اخوان‌المسلمین به عنوان ریشه‌دارترین جنبش‌ با صبغه‌ای دینی در داخل و منطقه گرچه ابتدای قیام حضور پررنگ‌تری نداشت و رهبری قیام به نوعی در دست جوانان، قشر متوسط جامعه مصر بود ولی با گذشت زمان اخوان‌المسلمین توانست با سازماندهی نیروهای خود و نیز ارائه راهکارهایی مبتنی بر خواست عمومی از جمله پایان دیکتاتوری و آغاز گفتمان ملی و مشارکت تمام گروه‌های سیاسی در روند تشکیل مجلس و دولت مستقل فلسطینی و بازگشایی گذرگاه رفح تاکید دارند. در بحرین نیز به رغم خشونت نیروهای نظامی آل سعود و همدستی آنها در کشتار سرکوب معترضین شیعه و تلاش پنهان و آشکار غرب برای مدیریت بحران شاهد اوج‌گیری خواسته‌های مذهبی معترضین هستیم. از سوی دیگر باید گفت در خاورمیانه ما الان با یک پارادوکس روبه‌رو هستیم. برخی از دیکتاتورها نظیر قذافی فقط از طریق قدرت نظامی و مداخله نیروهای خارجی سرنگون شدند ولی همین مداخله نمی‌تواند به نفع لیبی حتی منطقه قلمداد گردد. چرا که نمونه‌های این مداخله را ما در افغانستان و عراق تجربه کردیم. آمریکایی‌ها با بهانه مبارزه با تروریسم و پایان حکومت دیکتاتوری صدام بدون توجه به قطعنامه‌های سازمان ملل متحد این دو کشور را اشغال نمود ولی این اشغالگری نه تنها منجر به پایان خشونت و تروریسم نشد، بلکه زمینه‌ساز خشونت ساختاری و گسترش شبکه‌های تروریستی القاعده در افغانستان و عراق و برخی از کشورهای دیگر گردید. این امر فجایعی انسانی بی‌شمار می‌آفریند به طوری که حکومت طالبان در افغانستان سرنگون شد و یا در عراق دیکتاتور آن صدام به جوخه اعدام سپرده شد ولی ناامنی‌ها گسترش یافته است.
مشکلات اقتصادی ناشی از تجاوز و جنگ مداخله‌گرانه آمریکا رو به گسترش است. بنابراین در لیبی هم اگر شرایطی فراهم می‌شد که رژیم قذافی بدون مداخله ناتو سرنگون گردد قطعا مردم لیبی دچار مشکلات فزاینده‌های اقتصادی نمی‌شدند الان برق طرابلس قطع است و ساکنین این شهر نفت‌خیز از لحاظ غذا و آب در وضعیت بدی به سر می‌برند. نکته دیگر اینکه تحولات منطقه هنوز به سرانجام نهایی خود نرسیده است لذا پیش‌بینی آینده دشوارتر می‌نماید. سرنوشت برخی از این کشورهای منطقه نظیر تونس، مصر و لیبی با وجود کنار رفتن دیکتاتورها با ابهاماتی مواجه است. روند دولت، ملت‌سازی یک پروسه طولانی است نمی‌توان انتظار داشت در پروسه زمانی کوتاه شاهد به بار نشستن این خیزش‌ها باشیم ولی روند تحولات به گونه‌ای است که احتمال روی کار آمدن رژیم‌های عقلانی بیشتر است. رژیم‌هایی نه کاملا مواضع رادیکال دارند نه موضع و گرایش کامل به غرب، آنچه مسلم است که حیات رژیم صهیونیستی با بروز تحولات اخیر در منطقه در خطر آنی قرار گرفته است. روابط قاهره- تل‌آویو به دلیل تنش و کشته شدن چند سرباز مصر در صحرای سینا در آستانه تحولات جدید قرار گرفته و خواست عموم مردم بر قطع و یا کاهش این روابط تاریخی و استراتژیک است. الان بحث اصلی آمریکا حفظ قرارداد صلح میان اسرائیل و مصر جدید است. در حوزه دیگر منازعه میان دو متحد سابق یعنی ترکیه و اسرائیل بر سر مسئله فلسطین و نیز کشته شدن چند کمک‌رسان ترک به نوار غزه ادامه دارد و دولت اسلامگرای ترکیه در جدیدترین اقدام خویش سفیر رژیم صهیونیستی را از آنکارا اخراج کرده است. البته آنکارا همزمان تلاش دارد که با حفظ روابط راهبردی با غرب و پذیرش استقرار پایگاه‌های موشکی ناتو در خاک خود به منفعت‌طلبی‌اش در تحولات اخیر منطقه ادامه دهد.
اما در مورد ایران هم باید اشاره کرد که بیداری اسلامی با گفتمان حاکم بر سیاست خارجی کشورمان در منطقه همخوانی دارد. در بررسی فضای گفتمان جدید نیز گامی مثبت محسوب می‌گردد.
از آنجا که ایران اسلامی یکی از منتقدان نظام حاکم بر جهان و نیز سیطره غرب بر منطقه است هر نوع حرکت و اقدامی که در راستای کاهش روابط کشورهای منطقه با غرب به ویژه آمریکا صورت گیرد می‌تواند عملکرد عقلایی و طبق خواست منافع ایران قلمداد گردد. در ارتباط موضع‌گیری سیاست خارجی ایران نسبت به تحولات منطقه این نکته حائز اهمیت است تحولات منطقه به دلیل ساختار و کنش و واکنش بازیگران مختلف، تفاوت ماهوی با هم دارند مثال روشن در مورد سوریه است. از آنجا که سوریه به عنوان متحد استراتژیک در منطقه و عقبه مقاومت در قبال اقدامات تجاوز رژیم صهیونیستی عمل می‌کند، ایران نمی‌تواند موضع یکسانی با دیگر کشورها از جمله همانند ترکیه داشته باشد. از این رو ایران باید بر فضای گفتمانی میان دولت بشار اسد و مخالفین و اصلاحات درونی آن تاکید داشته باشد.

کد خبر 173897

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 13 =