۰ نفر
۲۶ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۵:۵۵

سیدعلی‌میرفتاح

بالاخره فرصت کردم و رفتم راسته کتابفروشی‌ها و «حزب خران» استاد بزرگوار، سیدفرید قاسمی را خریدم و درجا شروع به خواندنش کردم. البته قضیه مسبوق به سابقه بود و درباره حزب خران، جسته و گریخته، چیزهایی خوانده بودم و شنیده بودم. به زودی البته اینجا یا جای دیگر، به تفصیل در معرفی این کتاب خواهم کوشید، اما فعلاً که از دیدن دو کلمه حزب و خر که کنار هم آمده‌اند، سر ذوق آمده‌ام، دلم می‌خواهد، از سر تفنن هم که شده به اهالی مهربان این کافه پیشنهاد بدهم که بیایید باهم حزبی مشابه تأسیس کنیم. البته سر انتخاب حیوانش باید با هم به توافق برسیم.

من از سال‌ها پیش خودم را «کرگدن» نامیده‌ام. رفقای قدیمی، همه در خاطرشان هست که حقیر، چه از نظر منش و چه از نظر ظاهر، به این حیوان کم‌آزار پوست‌کلفت بازمانده از عهد عتیق، تشبه کرده‌ام. دلم می‌خواست که اینجا هم این کافه کوچک را به همین نام بنامم، اما زعمای خبر برای خود دلایلی داشتند که من منصرف شدم، اگرچه مشی و منش، کماکان و همچنان کرگدنی است. می‌آیید با هم حزب کرگدن‌های مقیم مرکز را تشکیل بدهیم؟

اما چرا کرگدن؟ یادم هست که اولین بار از قول استاد بزرگوار، شفیعی کدکنی، درباره مرحوم آل‌احمد، یادداشتی خواندم که بر پیشانی‌اش نوشته بود: «کرگدن‌ها همیشه تنها سفر می‌کنند.» بعدها البته فهمیدم که استاد، این عبارت را با کمال حسن سلیقه از افسانه گیل‌گمش انتخاب کرده بودند و وقتی درباره شأن اسطوره‌ای و خصوصیات حیوانی این موجود عظیم‌الجثه بیشتر فکر کردم به این نتیجه رسیدم که حقیقتاً مرحوم آل‌احمد، در روزگار خودش کرگدن تمام‌عیار بوده است. او کرگدنی تمام‌عیار بود و ما به او و به این خصلت منحصر به فردش تشبه می‌کنیم. خصلتی که در این روزگار سخت به کار ما می‌آید.

حزب خران در باطن خود شوخی و استهزا را به همراه دارد که البته قابل فهم است، اما منش کرگدنی بیشتر به مثابه یک روش و یک شیوه زندگی و تفکر است. توضیح می‌دهم: کرگدن‌ها موجودات عجیبی هستند. روزهایی را طاقت آورده‌اند که بسیاری از موجودات یا منقرض شدند، یا باطن و ظاهر خود را تغییر دادند و خود را با شرایط جدید وفق دادند. توی کتاب‌های جانور‌شناسی، عکس‌های اجداد این کرگدن‌ها را که ببینید، می‌فهمید که اصولاً این موجودات میل چندانی به تغییر و تطبیق با زمان ندارند. علاوه بر این به دو معنا پوست کلفتند. هم آنقدر پوستشان کلفت است که سال‌ها جنگجویان از آن سپر می‌ساختند، و هم آنقدر معنای پوست کلفتی را تجربه کرده‌اند که با این بادها و با این سختی‌ها و مشقت‌ها و سخت‌گیری‌ها، از پا درنمی‌آیند. پوست‌کلفتند و حالا حالاها می‌توانند کم‌محلی‌ها و مضیقه‌ها و فشارها را تاب بیاورند... و مگر نیاورده‌اند. کرگدن‌ها علاوه بر این نه با حیوانی دشمنند و نه اصولاً دشمنی دارند.

دشمنشان تنها و تنها آدمیزاده است که بابت خرافه‌ای احمقانه و بی‌شرمانه شاخش را می‌شکند تا بکوبد و بخورد و پوستش را می‌کند تا با آن جنگ افزاری دفاعی بسازد. جز آدمیزاده حریص، تا به حال آیا شنیده‌اید که شیری، یا ببری، یا پلنگی، کرگدن شکار کند؟ کرگدن‌ها با هیچ حیوانی دشمن که نیستند، هیچ، تازه با پرندگان کوچک رفاقتی عمیق دارند و دسته‌های آنها را بر پشت خود سوار می‌کنند. از مهربانی همین بس که علی‌رغم این ظاهر خشن، لب به گوشت نمی‌زنند و با علف و برگ و سیب ترش خود را سیر می‌کنند. توی یک مستند شنیدم که سیب ترش برای آنها، حکم چلوکباب دارد برای ما. کرگدن‌ها همیشه تنها سفر می‌کنند، همیشه منتظرند، همیشه پشت سر خود را نگاه نمی‌کنند، شاخ ناکارامد زشتی روی پیشانی دارند که نهایت زمین را با آن شیار می‌دهند... و چشمانی کم‌سو دارند که نه امید را نه ناامیدی را نمی‌توانی از آن چشمها بخوانی... صفات دیگر هم دارند، اما آیا برای تاب آوردن این روزگار و برای تحمل این اوضاع، همین معدود صفات کرگدنی کافی نیست؟ آیا حزب کرگدن، بهتر از هر حزب دیگری نمی‌تواند مردمان تنها و بی‌حوصله و خسته از این اوضاع را کنار هم بیاورد تا مفهوم باستانی بودن و پوست‌کلفت بودن را با هم تجربه کنند؟

کد خبر 17417

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =