مروری بر حوادث ایران در شنبه 23 مهر 1390

محموله «شیشه»، سوغات 6 ایرانی
روزنامه ایران نوشت: رئیس دایره مبارزه با مواد مخدر پلیس ایالت سلانگور از دستگیری 6 تبعه ایرانی در فرودگاه بین‌المللی کوالالامپور به جرم قاچاق شیشه خبر داد. به گفته نورالدین قادر، این محموله در چمدان‌های پنج زن و یک مرد ایرانی به طور ماهرانه جاسازی شده بود.
 
 
پلیس در تعقیب ضامن‌های قلابی
روزنامه ایران نوشت: دو برادر تبهکار که به بهانه معرفی ضامن، از متقاضیان وام، میلیون‌ها تومان کلاهبرداری کرده بودند تحت تعقیب قضایی، پلیسی قرار گرفتند.
نخستین شکایت از دو برادر کلاهبردار اواسط مرداد امسال از سوی مرد 45 ساله‌ای در شعبه سوم بازپرسی دادسرای ناحیه 11 – منیریه- ثبت شد. شاکی به بازپرس «زکی‌پور» گفت: چندی قبل با مشاهده آگهی در یکی از روزنامه‌ها با شرکت بازرگانی شایگان که در زمینه معرفی ضامن وام فعالیت می‌کرد، تماس تلفنی گرفتم. در جریان صحبت با زن جوانی شنیدم که تنها شرط معرفی ضامن پرداخت مبلغی بین 200 تا 600هزار تومان برای انواع وام است. بدین ترتیب برای اطمینان بیشتر به شرکت بازرگانی در خیابان نواب مراجعه کرده و با سه زن جوان روبه‌رو شدم. پس از بررسی‌های مقدماتی و با اطمینان به وعده‌هایشان بابت معرفی ضامن 600 هزار تومان به حساب شرکت واریز کرده و رسید نیز از آنها دریافت کردم. اما سه روز بعد وقتی به شرکت رفتم در کمال ناباوری متوجه شدم آنجا را تخلیه کرده‌اند. حالا نیز از دو برادر فراری و سه زن جوان به اتهام فریب و کلاهبرداری شکایت و تقاضای رسیدگی دارم.
همزمان با شروع تحقیقات، شکایت‌های مشابه دیگری نیز در پایگاه هشتم مطرح شد. سرانجام مأموران با کمک مالباختگان چند روز قبل سه زن جوان را ردیابی و دستگیر کردند. آنها در بازجویی‌ها گفتند: اوایل مرداد از طریق آگهی در شرکت بازرگانی به عنوان منشی استخدام شده و اتهام کلاهبرداری را قبول ندارند. ضمن این که از سوی دو برادر کلاهبردار فریب خورده‌اند.
 
 
راز پنهان دختر همسایه در دعوای 2 خروس
روزنامه وطن امروز نوشت: خروس‌های 2 پسر همسایه بهانه‌ای شدند تا آنان به خاطر علاقه به یک دختر با هم دعوای خونینی داشته باشند. وقتی 2 خروس با هم درگیر شدند و همدیگر را زخمی کردند راز رقابت پنهان در عشق به دختر همسایه فاش شد.
اواخر تیرماه سال جاری پسر جوانی با سر و صورتی باندپیچی شده و در حالی که پدرش وی را همراهی می‌کرد به دادسرای شهید محلاتی رفت. پسر 19 ساله که «حامد» نام دارد، ادعا کرد چند ساعت پیش از بیمارستان ترخیص شده و به دادیار پرونده گفت: ما در افسریه زندگی می‌کنیم و تاکنون با هیچکس اختلافی نداشته‌ایم، حتی می‌توانید در محله‌مان تحقیق کنید چون خانه‌هایمان حیاط دارند از قدیم مرغ و خروس نگهداری می‌کردیم و به نوعی با این حیوانات انس گرفته‌ایم و طاقت بیماری و مرگشان را نداریم.از وقتی کودکی 8 ساله بودم جوجه‌ای را برای خودم انتخاب کردم که بعدها خروس بزرگی شد، خیلی این حیوان را دوست داشتم تا اینکه عصر دیروز وقتی در خانه مشغول تعمیر لوله آب حمام بودم سر و صدای خروسمان را از کوچه شنیدم، ابتدا به تصور اینکه خروسم دچار حادثه‌ای شده سریع خودم را به کوچه رساندم و دیدم خروسم با خروس همسایه‌مان دعوا می‌کند و زد و خوردشان طوری بود که هر دو خون‌آلود شده بودند. سریع به سمتشان رفتم، خروس همسایه‌ قوی‌تر بود، وقتی دیدم چشم خروسم کور شده با عصبانیت در خانه همسایه رفتم، پسر هم‌سن و سال من که «منصور» نام دارد جلوی در آمد و به جای اینکه مرا دلداری بدهد به ناراحتی‌ام خندید و مسخره‌ام کرد، کنترل خودم را از دست داده و به وی حمله کردم، می‌دانستم او قوی‌هیکل است و من در دعوا کم می‌آوردم، همین‌طور هم شد، آنقدر کتک خوردم که بی‌هوش شدم و همسایه‌ها مرا به بیمارستان رساندند.
پدر حامد نیز گفت: همسایه‌مان همیشه دردسرساز بودند و 4 برادر مزاحمان اصلی محله‌مان هستند ‌طوری که وقتی دیدم بچه‌ام بی‌هوش است جرات نکردم با آنها درگیر شوم و تصمیم گرفتم با ترخیص حامد از بیمارستان علیه آنها شکایت کنم.  
دادیار پرونده پس از شنیدن ادعاهای این پدر و پسر همزمان با ارسال پرونده آنان به پزشکی قانونی برای تشخیص میزان جراحت و طول درمان، دستور داد تیمی از پلیس منصور را ردیابی و دستگیر کنند. فردای آن روز بود که منصور دستبند به دست‌ پیش روی دادیار پرونده ایستاد و پرده از راز یک رقابت عشقی برداشت.
دوئل 2 رقیب
منصور به دادیار پرونده گفت: دعوای 2 خروس بهانه حامد بود، وقتی آمد جلوی خانه‌مان و به خاطر خروس‌ها به من اعتراض کرد خنده‌ام گرفت و او تصور کرد مسخره‌اش می‌کنم و سیلی‌ای به صورتم زد، جواب‌‌ های، هوی است و من هم به او حمله کردم، دعوا را او شروع کرد و باید می‌دانست قدرت بدنی من بیشتر است.وی افزود: من در کوچه‌مان به دختری به نام «مژده» علاقه‌مند هستم، دختری نجیب و سربه‌زیر است. چون مغازه‌ای دارم و کار و کاسبی‌ام خوب است از مادرم خواستم به خواستگاری‌اش برود.هفته پیش ما به خواستگاری مژده رفتیم، آنها ابتدا درس خواندن این دختر را بهانه کردند، پذیرفتم بعد از دیپلم با هم ازدواج کنیم و حاضر شدم او را به دانشگاه بفرستم چون لیاقتش را دارد، کلا هر چه گفتند پذیرفتم چرا که دستم در جیب خودم بود، از وقتی مدرسه را ترک کرده‌ام وارد بازار مبل‌سازی شدم و روی پاهای خودم هستم. منصور گفت: از وقتی در محله پیچید که من و مژده قرار است با هم ازدواج کنیم رفتارهای حامد عجیب شد، او که تازه دیپلم گرفته پیغام فرستاد که با مژده دوست بوده‌اند و این دختر هنوز به وی علاقه‌مند است، از من خواست بی‌خیال شوم و دست از سر مژده بردارم. تا آن لحظه اصلا تصور نمی‌کردم مژده با پسری دوست باشد، وقتی این پیغام را شنیدم ناراحت شدم و با این تصور اینکه مژده برخلاف میل باطنی‌اش می‌خواهد با من نامزد کند، اذیتم کرد. اصلا نمی‌خواستم مانع علاقه کسی بشوم به خاطر همین با واسطه‌گری خواهر مژده با او حرف زدم و فهمیدم حامد را می‌شناسد و چند باری از وی پیشنهاد دوستی گرفته اما علاقه‌ای به پسر همسایه‌مان ندارد و حتی او را مزاحم می‌داند. پسر جوان گفت: پیغام دادم که دیگر دور و بر مژده پیدایش نشود، از آن به بعد همیشه نگاه‌های عجیبی به من داشت و پشت سرم کلی حرف زده بود. حتی به مژده پیغام داده بود من به شیشه اعتیاد دارم، برادرانم همیشه مرا آرام می‌کردند تا اینکه به خاطر دعوای 2 خروس این رفتار از وی سر زد و من هم عقده این مدت را تلافی کردم، البته نمی‌خواستم به این اندازه اذیت شود، وقتی هم بی‌هوش شد خیلی ترسیدم.
با ادعاهای منصور، دادیار پرونده از حامد تحقیق کرد و این پسر پذیرفت که دعوای اصلی آنها به خاطر دختر همسایه بوده و حاضر است با گرفتن دیه و هزینه بیمارستان رضایت بدهد.
 
 
اطفای حریق انبار بزرگ منسوجات در قزوین
فارس نوشت: مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی قزوین گفت: حریق انبار بزرگ مواد اولیه شرکت تولید پوشش‌های سلولزی با تلاش 5 ساعته آتش‌نشانان قزوین اطفا شد.
سیدعلی شفیعی بیان کرد: پس از اعلام مرکز فرماندهی در خصوص وقوع حریق، واحد اطفاء ایستگاه سه با کمک ایستگاه‌های یک و چهار این سازمان به محل اعزام شدند و مشخص شد حریق مربوط به انبار شرکت تولید‌کننده‌های پوشش‌های سلولزی و ابریشمی است. وی ادامه داد: آتش‌نشانان قزوین که با کمک آتش‌نشانی‌های الوند و شهر صنعتی البرز در این انبار مشغول عملیات اطفا بودند پس از ایمن‌سازی محل و جلوگیری از گسترش حریق و انجام عملیاتی پنج ساعته به طور کامل حریق را اطفا کردند.
مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی قزوین با اشاره به عملیات دیگر نیروهای آتش‌نشانی قزوین اضافه کرد: همچنین حضور به موقع مأموران آتش‌نشانی و تلاش 13 ساعته آنها از گسترش حریق انبار بزرگ نگهداری یونجه خشک در خاکعلی جلوگیری کرد. وی اعلام کرد: به محض اطلاع از وقوع این حادثه مأموران آتش‌نشانی از سه ایستگاه شهر قزوین و آتش‌نشانی‌های الوند، البرز، آبیک و شهر محمدیه برای اطفای حریق اعزام شدند.
شفیعی افزود: به علت وسعت حریق و خشک بودن یونجه‌های انبار شده پس از 13 ساعت تلاش مأموران آتش‌نشانی این حریق مهار شد. وی عنوان کرد: در جریان اطفای این حریق به منظور جلوگیری از گسترش آتش و نیز کاهش خسارت‌ها بیش از یک هزار تن از یونجه‌های انبار شده ایمن سازی و از منطقه جدا شد. مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی قزوین خاطرنشان کرد: این انبار که در روستای خاکعلی از توابع شهرستان قزوین قرار داشت محل ذخیره بیش از 2 هزار تن کولش (یونجه خشک) بود که در محوطه باز نگهداری می‌شد.

56282

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 178308

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۰:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۷/۲۶
    0 0
    طرف خودش داره میگه یدون دلیل منطقی و فقط به خاطر این که منصور از دختری که اون دوستش داشته خواستگاری کرده رفته یه سیلی زده تو گوش اون بدبخت اونوقت توقع دارید اون بیچاره وایسه نگاهش کنه؟!تازه با اون حرفهایی که حامد پشت سر نامزدش زده بوده که دختره با من دوست بوده!!فکر نکنم دلیلی داشته باشه که اکه کسی بی دلیل زد تو گوش ادم ادم وایسه نگاش کنه چون صد در صد این کار باعث میشه طرف پرروتر بشه و بیشتر کتکش بزنه!