۰ نفر
۳۰ مهر ۱۳۹۰ - ۱۵:۴۰

به بهانه اکران فیلم مستند حبیب احمدزاده

توضیح ضروری:
گاهی در یادداشت‌هایی که از بنده در سایت خبرآنلاین منتشر می‌شود اغلاط مطبعی حیرت‌آوری به چشم می‌خورد که به کلی عرض نگارنده را برباد می‌دهد. نمونه‌اش در همین یادداشتی بود که برای علیرضا افتخاری قلمی کرده بودم. تالی‌تلو را تایپ کرده بودند «تالی‌تلویزیون». یک بار هم «صدیف» را تایپ کرده بودند «مددی» که تا به امروز هرچه فکر کردم چطور یک نفر می‌تواند صدیف را مددی بخواند و یا چطور یک نفر می‌تواند صدیف را به گونه‌ای بنویسد که به مددی شباهت داشته باشد به هیچ نتیجه‌ای نرسیدم که نرسیدم. علی‌ایحال اگر شما خواننده اباطیل صاحب این قلم هستید یک جوری با این ماجرا کنار بیایید چراکه فعلاً چاره‌ای برای حل این معضل نمی‌توان اندیشید. البته قرار است بنده دست از «بدویت کپک‌زده»‌ام بردارم و در خدمت بعضی از دوستان کارهای دشواری مثل تایپ کردن و ایمیل کردن را فرا بگیرم و در شمار شهروندان دهکده جهانی درآیم ولی به هرحال تا آن روز ـ که امیدوارم بالاخره چنین روزی فرا برسد ـ عذر تقصیر بنده را بپذیرید.
و اما بعد.

می‌خواستم چیزهایی در مورد مسائل روز و به‌ویژه اتفاقات چندروز اخیر مجلس بنویسم که از سر اتفاق فیلمی از حبیب احمدزاده را دیدم. فیلمی مستند درباره مردی به نام «دریاقلی». مردی که اگر به من و شما درست شناسانده می‌شد امروز یکی از اسطوره‌های فراموش‌نشدنی این سرزمین بود. فیلم بسیار دیدنی و جذاب است. حبیب البته طبق معمول شکسته‌نفسی می‌کند و جذابیت فیلم را به موضوع آن نسبت می‌دهد. موضوع درباره مردی است که در موقعیتی متوجه می‌شود عراقی‌ها قصد حمله به آبادان را دارند، دوچرخه‌اش را برمی‌دارد و شبانه مسافت طولانی‌ای را رکاب می‌زند تا خود را به شهر برساند و به مردم و بچه‌های سپاه اطلاع دهد که چه فاجعه‌ای در کمین است. همین اطلاع‌رسانی سبب نجات شهر می‌شود. خب در جذاب بودن موضوع شکی نیست اما انصاف این است که سهم حبیب زاده در ساخت و پرداخت این فیلم بسیار است. فعلاً در مورد فیلم چیز زیادی نمی‌گویم. امیدوارم روزی صدا و سیما امکان دیدن این فیلم را برای عموم مردم ایران فراهم کند تا سخن بنده برای خیلی‌ها قابل درک و ملموس باشد. ولی فعلاً می‌خواهم همین فیلم را بهانه کنم و بگویم چرا چنین آثاری به رسانه ملی راه پیدا نمی‌کنند؟ مشکل اصلی این فیلم در این است که قهرمان فیلم کاملاً واقعی است و نه ساخته و پرداخته اذهان آن‌کادر شده و اداری و پاستوریزه. قهرمان فیلم مردی است که هنگام شادی می‌رقصیده، هنگام عزاداری نوحه می‌خوانده، به هنگام خشم دعوا می‌کرده و از دشنام دادن به دشمنانی که به سرزمینش حمله کرده بودند آن‌هم جلوی دوربین صدا و سیما هیچ ابایی نداشته. آدمی از جنس من و شما، دارای پوست و گوشت و خون و عصب که این توفیق را داشت در یک مقطع حساس تاریخی جوهر خود را آشکار سازد تا بار دیگر سخن حکیمانه خواجه شیراز مصداق پیدا کند:
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنیم
مخلص کلام اینکه: این اثر حبیب احمدزاده طبق معمول از نگاه خشک‌مغزان و بی‌هزان متحجر بی‌ذوق جنگ ندیده دارای ایرادات اساسی است اما جنگ را فقط می‌توان از این طریق به نسلی که بوی باروت و خون را در میادین نبرد استشمام نکرده، شناساند. راستی اسم فیلم هم بود: «تنهاترین مجسمه دنیا».

 

24

کد خبر 179676

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =