سیدصادق روحانی: این دو گزارش همزمان شد با یک اتهام از سوی آمریکا مبنی بر تلاش سپاه قدس ایران برای ترور سفیر عربستان سعودی در ایالات متحده آمریکا. انتشار این دو گزارش و سناریوی بی اساس آمریکا نه تنها از سوی مقامات ایرانی محکوم شد بلکه اسنادی از اقدامات تروریستی آمریکا در منطقه نیز به دبیرکل سازمان ملل و سفیر سوئیس در تهران، تقدیم شد. اما غربی ها در ادامه این اتفاقات مسئله هسته ای ایران را دوباره مطرح کردند و سعی کردند اجماعی جهانی علیه ایران شکل دهند و از احتمال حمله نظامی به ایران دم زدند. ادعایی که در میان سردمداران غرب نیز اجماعی درخصوص آن وجود نداشت و با پاسخ کوبنده رهبر معظم انقلاب روبرو شد.
جواد جهانگیرزاده عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی و مهدی مطهرنیا کارشناس مسایل بین الملل مهمان کافه خبر بودند تا به بررسی پرونده حقوق بشر ایران در مجامع بین المللی پرداخته، تبعات آن و اقدامات ایران در این زمینه را بررسی کنند. مشروح این میزگرد که در محل نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاریها انجام شد، را در ادامه بخوانید:
مسئله حقوق بشر در ایران از همان سالهای نخستین انقلاب اسلامی یکی از اتهاماتی بوده که همواره علیه ایران مطرح بوده است. اما به نظر می رسد در سالهای اخیر شدت بیشتر و سازمان یافته تری پیدا کرده است. تحلیل شما از این موضوع چیست؟
مطهرنیا: مسئله حقوق بشر در ایران اگرچه میتواند دارای نقاط قابل تامل و بررسی از زوایای گوناگون و از دریچههای نظر مختلف اندیشمندان و صاحب نظران ساحتهای گوناگون فکری با بنیادهای متفاوت اعتقادی باشد؛ اما آنچه که در این زمینه باید فراموش نکنیم این است که ایران با وقوع انقلاب اسلامی و نتایج و پیامدهای ناشی از آن که در محیط منطقه ای و بین المللی به جا گذاشت بسیاری از معیارهای بین المللی را به چالش فراخواند. به این ترتیب نوعی بحران مفاهیم میان ایران و نوع تفکر خارج از اندیشههای انقلاب اسلامی به وجود آمد. این چالش مفهومی در زمینه های گوناگون خود را نشان داد. اگرچه به عنوان مثال گالین دوپل به همراه دیگر نمایندگان سازمان ملل متحد و حقوق بشر به ایران آمدند اما در همان زمان هم ایران اعلام کرد که بعد از انقلاب اسلامی، برای حقوق بشر و عضویت در سازمان ملل متحد، تفسیری منطبق با مبانی اسلامی قائل است. این نقطه انفکاک یا خط تمایز ایران با نظام بین المللی در بحثی به نام حقوق بشر است.
اما در سالهای اخیر شاهد مدیریت اعمال فشار بیشتر علیه ایران از سوی ایالات متحده آمریکا و تلاش برای ایجاد اجماع بین المللی علیه ایران، هستیم که خواسته اند یک اجماع ضد اسلامی را به وجود آوردند و ایران را حامی جناح تندرواسلامی معرفی کنند. در این میان شاهد سه لایه عملیاتی علیه ایران هستیم که عبارتند از: «ایران هراسی در بعد منطقه ای» ، «اسلام هراسی در بعد بین المللی» و «حکومت گریزی در بعد داخلی». از همین رو است که اصطکاک هایی که امروز بین هیات حاکمه ایران با لایه های مختلف درونی، منطقه ای و بین المللی وجود دارد در حال حاضر و در 5 ساله اخیر بسیار بیشتر از گذشته بارز شده و نمود بیشتری پیدا کرده است. افزایش سطح این اصطکاک که می خواهد زمینه ساز اعمال فشار بیشتر بر علیه ایران بشود، به تبع التهاب رفتاری در میان ایرانیان نیز به وجود میآید. هم بیهیویور پالسی( (behavior policy ما و هم اکشن پالسی (action policy ( ما در برابر عملی که آنها انجام میدهند، ملتهب و حساس است. به عبارت دیگر این موضوع از اصل سوم قانون نیوتن پیروی میکند که میگوید هر عملی را عکس العملی به همان نسبت در جهت معکوس است. لذا همان قدر که آنها در این مسیر اعمال فشار بیشتری بکنند به همان اندازه ما شاهد شکل گیری وضعیت معنادار در ارتباط با ایران و برخوردش با سازمانهای بین المللی مثل شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد هستیم.
ایران بسیاری از کنوانسیونها و پروتکلهای بین المللی در رابطه با حقوق بشر را امضا کرده است آیا برای الحاق به این کنوانسیونها کار کارشناسی هم میشود؟
جهانگیرزاده: اگر ما بخواهیم به یک کنوانسیونی بپیوندیم علاوه بر اینکه در دولت کار کارشناسی انجام میپذیرد، باید در مجلس هم بررسی و تصویب شود. اما این به این معنی نیست که همه پیوستگیهای ما هم دقیق و درست باشد. اما باید این نکته را هم در نظر بگیریم که پیوستن به کنوانسیونها و پروتکلهای بین المللی زمینه هایی میشود که در گزارشها به عنوان نکات مثبت تلقی میشود. این یک نرم جهانی هم هست و ایران هم سعی میکند خود را با خیلی از نرمهای جهانی هماهنگ کند. به نظر من از بابت الحاق ایران به کنوانسیونهای بین المللی تا کنون ضرر خاصی به ایران نرسیده است. تنها یک کنوانسیون زنان بود که ما ایرادات جدی به آن داشتیم، چون برخی از بخشهایش مورد پذیرش بود و بعضی از بخشهایش مورد پذیرش نبود ولی ما نمیتوانیم گزینشی عمل بکنیم.در جاهایی که ممکن است بعضی از این کنوانسیونهای بین المللی با بنیادهای فکری و اعتقادی ما منافات داشته باشد، طبیعتا آنها را نخواهیم پذیرفت.
یکی از بندهای گزارش احمد شهید و همچنین بان کی مون انتقاد به مسئله اعدام در ایران است. این در حالی است که طبق مبانی عقیدتی حاکم در ایران، اعدام یک حکم پذیرفته شده است. آیا تا کنون اقدامی برای تبیین این موضوع شده است؟
جهانگیرزاده: اخیرا ملاقاتی را آقای دکتر لاریجانی با رییس مجلس سوییس داشتند. رییس مجلس سوییس نگرانی خود و غربیها از مسئله اعدامها در ایران را مطرح کردند. اما وقتی که به ایشان اظهار شد که بخش قابل توجهی از اعدامهایی که در داخل صورت میگیرد به خاطر موضوع مواد مخدر است و ایران همه ساله تعداد قابل توجهی شهید برای مبارزه با مواد مخدر میدهد. همچنین این مسئله اظهار شد که اگر غرب موافق باشد که جمهوری اسلامی ایران برخورد با مواد مخدر نکند، از آنجا که عمدتا مقصد این مواد اروپاست، خب جمهوری اسلامی این تعداد شهید را نخواهد داد و از این اتهام حقوق بشری درباره اعدام هم مبری خواهد شد!
آنها خیلی جا خوردند و نگران شدند که این اقدام میتواند شرایط را کاملا به هم بزند. از سوی دیگر برخوردهای متفاوت غرب هم با این موضوع نیز در دیدار مذکور مطرح شد. تا پیش از اینکه انگلیسیها و آمریکاییها در افغانستان حاکمیت کنند، میزان تولید مواد مخدر 400 تن بود اما الان بیست برابر شده و به رقم 8000 تن رسیده است. اینها نشان میدهد که اگر شما اطلاعات را دقیق تر بگیرید و استدلالتان استدلال قوی تری باشد، طبیعتا زمینه پذیرش هم وجود دارد.
اما راجع به گزارش احمد شهید؛ وی در اظهار نظر اخیرش گفته است که این گزارش قطعی نیست، بلکه اینها اطلاعاتی است که از اپوزسیون جمع آوری شده است و ایشان یک جمعبندی کرده و این جمعبندی به معنی نظر قطعی او نیست.
از یکسو همزمان گزارش بان کی مون و احمد شهید منتشر می شود و از سوی دیگر آمریکا ایران را درباره ترور سفیر عربستان سعودی متهم میکند. آیا این مسایل را باید به صورت به هم پیوسته دید؟
مطهرنیا:بی تردید اینها با هم در یک ارتباط معناداری قرار میگیرند. ایالات متحده آمریکا بعد از تجربهای که در افغانستان و عراق اندوخته است و با مدلی که در لیبی اتفاق افتاد و توانست قذافی را بدون آنکه در سیبل افکار عمومی دنیا قرار بگیرد و با دست آویز قرار دادن ناتو و ایجاد یک اجماع جهانی علیه لیبی ، ظرف هشت ماه از سریر قدرت به زیر بکشند؛ امروز به مدلی تحت عنوان «لیبی»زاسیون دست یافته که در کشورهای مختلف جهان می تواند مد نظر آمریکا باشد. من معتقدم ایالات متحده آمریکا می خواهد مدیریت بحرانهای منطقه را در اختیار بگیرد. به این ترتیب اسراییل قرن 21 با اسراییل قرن بیستم متفاوت خواهد بود. آمریکا یک محدودیتهای تعریف شده ای را در جهت افزایش قشای امنیتی برای اسراییل دنبال خواهد کرد و این ایجاب میکند که کشور مستقل فلسطینی در کنار اسراییل به وجود بیاید. این موضوع در قرن بیست و یک و در دهه جاری اتفاق خواهد افتاد.
نکتهای که اساسا در اینجا وجود دارد این است که ایالات متحده آمریکا در مسیر خود به سمت خاور دور یعنی آسیای شرقی، چین را قدرت اصلی میداند که باید با آن به رقابت بپردازد. قرن 21 قرن اصطکاک چین و ایالات متحده آمریکا خواهد بود. من معتقدم که ما بار دیگر وارد یک جهان دو قطبی خواهیم شد با این تفاوت که در این جهان دو قطبی جهانی است که در یک طرف اردوگاه سرمایه داری اقتدارگرا به پرچم داری چین (نه رهبری چین) خواهد بود و طرف دیگر اردوگاه سرمایه داری دموکراتیک با تعریفی که آمریکا از دموکراسی دارد و به پرچم داری ایالات متحده آمریکا خواهد بود.
در این مسیر ایران به عنوان یک مانع اصلی در برابر ایالات متحده آمریکا و مغرب زمینیان خواهد بود. از طرف دیگر ایران در کناره استوانه بحران قرار دارد. ما در همسایگی خود افغانستان و پاکستان را داریم که استوانه بحران در منطقه خواهند بود. چرا که در نزدیکی مرزهای چین ایالات متحده آمریکا به دنبال ایجاد یک دیوار آهنین جدید دور چین است و برای همین آمریکا در حال نزدیک شدن به هند است. در این مسیر ایران بار دیگر در یک موقعیت ژئواستراتژیک مطرح میشود. جایگاه ایران از نظر قشای امنیتی اهمیت پیدا میکند. لذا بین اروپا و آمریکا هم رقابتهایی در آینده بیش از امروز به وجود خواهد آمد. اما امروز آمریکا و متحدانش در اروپا در اینکه باید جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند با یکدیگر همسو هستند.
از این منظر هم پرونده حقوق بشر با همه زوایایی که میتوان درباره درستی و نادرستی آن بحث کرد (اینکه آیا آنچه که امروز احمد شهید منتشر کرده تنها بازتابی از آن چیزی است که اپوزیسیون خارج کشور مطرح کرده است یا نه) اهمیت دارد. ایالات متحده آمریکا قصد دارد با دست آویز قرار دادن این گزارش و پرونده حقوق بشر ایران در کنار مطرح کردن ایران به عنوان حامی تروریسم و نیز با اهرم پرونده هسته ای، در آستانه امکان حضور نظامی ناتو در سوریه است.
چرا به احمدشهید برای حضور در ایران مجوز داده نمی شود؟
جهانگیرزاده: چون ما در گذشته تجربه خوبی از حضور گزارشگران در کشورمان نداریم و اساسا اعزام یک گزارشگر ویژه را به معنای پذیرش این نکته میدانیم که حتما اتفاقات قابل ملاحظهای رخ خواهد داد. طبیعی است که حضور او را نپذیریم و این سیاست درستی است. نهادها و NGOهای داخلی حضور دارند و ناظر هم هستند. اهتمام همه هم بر این است که حقوق اساسی مد نظر قرار بگیرد. جهتگیری غرب در باب فرستادن یک گزارشگر ویژه از ابتدا، جهتگیری مبتنی فهم یک واقعیت نیست. از همان ابتدا که مصوب می کنند یک گزارشگر به ایران بیاید و گزارش تهیه کند، از یک اتهام سیاسی شروع می کنند تا مجموع گزارش او را تکمیل کنند و این اتهام سیاسی را در نهایت به عنوان یک جرم و پرونده صادر مطرح میکنند. به نظر من این با تدبیر و عقل سیاسی منافات دارد.
اگر صادقانه عمل کنند و از مقامات جمهوری اسلامی بخواهند، حضورشان در ایران این امکانپذیر است. یک طرف دیگر ماجرا هم ماهیت غیر مستقل نهادهای داوری بین المللی است. ما در موضوع هستهای و در موضوعاتی از این دست به وفور دیده ایم که جهت گیریهای آنها جهت گیریهای مبتنی بر کشف واقعیتها نبوده است. نهادهای داوری، داوری منصفانهای را نداشته اند و یک جانبه عمل کردهاند. در این شرایط و با این فشارها به نظر نمی رسد که منطقی باشد که ما نقطه اتکای خودمان را بر آنها بگذاریم. شما ببینید که گزارشهای آمانو و گزارشهای البرادعی چقدر متفاوت هستند. این تفاوتها دقیقا باز میگردد به وابستگی شخصیتها به قدرتهای بین المللی. اینهاست که نگرانیهای ما را بیشتر میکند. پیامهایی که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی میدهد پیامهایی است که مورد علاقه آنها نیست. جهتگیری ای که انقلاب اسلامی دارد مورد علاقه آنها نیست و همینهاست که سو تفاهم ها را بیشتر میکند.
آیا ما آمادگی برای تبعات این گزارشها داریم؟
جهانگیرزاده: ما در اجلاس اخیر IPU 15-16 جلسه ارتباطات دوجانبه بین رییس محترم مجلس و گروههای مختلف از کشورهای مختلف مثل سوییس، ژاپن ، آلمان و ... داشتیم. ادله ما و استدلالهای ما برای آنها نه به طور 100 درصدی اما تا حدود زیادی قابل پذیرش بود. این نشان میدهد که اگر واقعیتها را درست طبق نرم جهانی هست بیان بکنیم، امکان اینکه بتوانیم از منطق خودمان به صورت صحیح استفاده بکنیم، وجود دارد.
آقای مطهرنیا شما اشاره کردید که غرب و آمریکا در پی مدیریت بحران در منطقه است. همچنین از یک شیوهای که از آن به عنوان «لیبی»زاسیون نام بردید و احتمال حضور نظامی در سوریه سخن گفتید. هدف اصلی از انتشار این گزارش چیست؟ آیا ما باید منتظر حضور پررنگ تر نظامی آمریکا در منطقه باشیم؟
مطهرنیا: من معتقدم که گزارش احمد شهید اگرچه بعد از اتفاقاتی که در چند ساله اخیر داخل ایران رخ داده است و همچنین بعد از اتفاقاتی که در منطقه تحت عنوان بیداری عربی از آن یاد میکنیم، مطرح شده است؛ اما جدای از این مسایل هدف اصلی آن ایجاد یک فضای مناسب برای اقناع افکار عمومی در جهت اعمال مدیریت فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی در غالب تحریمهای فلج کننده به ویژه تحریم بانک مرکزی ایران است.
این را ما نباید از نظر دور داریم. اگرچه باید بگوییم که مطرح شدن پرونده حقوق بشر در ایران نکته تازهای نیست و مسائلی حول و حوش حقوق بشر در ایران همواره در مجامع گوناگون مطرح بوده است. مانند حقوق زنان، کودکان، روزنامه نگاران، آزادی بیان، حقوق مخالفان و ..... اینها همه مواردی است که پیش از این نیز مطرح بودهاست. اما آنچه که به تازگی رخ داده تغییر بافت موقعیتی در داخل ایران از نظر آرایش نیروهای سیاسی، تغییر بافت موقعیتی در منطقه و در بعد بین المللی است. ما شاهد تغییر آرایش نظامی هستیم. دکترین پیشدستی به عنوان دکترین امنیت آمریکا، پایان یافته است. با آمدن اوباما دکترین مهم امنیتی آمریکا شکل گرفت که باید به آن باید دکترین «گسترش دموکراسی ارشادی و هدایتی» آمریکا بگوییم.
29219
نظر شما