نظام های کمونیستی که یکی پس از دیگری سقوط می کرد، کم نبودند کمونیست های شیفته ای که سعی می کردند یا با نگاه توطئه محور یا نقادانه به نحوه اجرای آموزه های مارکس خود را التیام بخشند. این خاصیت شیفتگی نسبت به یک نظام و مکتب یا ایدئولوژی سازی از آنهاست. در واقع این ساده ترین راه پیروی از یک مکتب است. تبدیل آن به یک انگاره ذهنی بی چون و چرا. چارچوبی که خدشه ناپذیر است و شکست ناپذیر. همین است که شکست آن با هر توجیهی از باور پذیری گریزانده می شود.
چاره ای هم نداشتند، سال ها ذهن با یک ایدئولوژی آرام می گیرد و دیگر تحمل توفان فکری برای آن قابل تحمل نیست. لابد چنین زمینه هایی وجود داشت که می گفتند:" کمونیسم واقعی آن گونه مارکس می گفت هیچ جا اجرا نشد." یا "ما کمونیست های خوبی نبودیم که اینجوری شد." یا هم که همه کاسه و کوزه ها سر شوروی سابق می شکست.
حتی چپ هایی هم که همچنان پایبند به قاعده نقد از خود مانده بودند در آراء جدید خود سرنوشت کمونیسم را با لیبرالیسم گره زدند. با این روایت که کمونیسم دوال لیبرالیسم است. لذا تا زمانی که لیبرالیسم زنده است، کمونیسم هم زنده است. چون کمونیسم نظامی انسانی است و مرگ آن مرگ تمام آرمان های انسانی است.
همان موقع ها، کم نبودند لیبرال هایی که از رویکرد تاریخی کمونیست ها بهره می جستند و می گفتند:"مگر نه این است که تاریخ بوته آزمایش مکاتب است؟ پس تاریخ نشان داده که کمونیسم قابل اتکاء نیست. شکست آن را باید پذیرفت."
حال چند صباحی است که لیبرالیسم اقتصادی با بحران مواجه شده است. جنبشی هم علیه آن به راه افتاده است. شرایط هم نشان می دهد که افق کوتاه مدت روشنی پیش روی این نظام نیست.
همین کافیست تا شیفتگان لیبرالیسم که عمری را صرف ترویج آن کرده اند، به تکاپو بیفتند. این روزها مبلغان وطنی این مکتب هم کم مصاحبه نمی کنند. همان هایی که سال ها مواجهه کمونیست ها را با سقوط کعبه آمالشان به نقد کشیده اند تا تنها راه سعادت را برای همه جوامع از جمله ایران تصویر کنند.
اما جالب این جاست که رویکرد شیفتگان لیبرالیسم هم با آنچه کمونیست های دچار سرایت ویروس تنبلی فکری در پیش گرفته بودند، مو نمی زند.
این ها بخشی از جمله های آنها در توجیه بحران گریبانگیر لیبرالیسم اقتصادی است:" نظام بازار خوب است، دولتها سوءاستفاده میکنند." یا "نظام بازار چیزی نیست که به بنبست برسد ممکن است سیاستهای آمریکا به بنبست رسیده باشد."
این جمله ها هم خواندنی است:" اگر این نظام از بین برود، انسانیت انسان از بین میرود." و "در حال حاضر نظام بازار بهصورت کامل حاکم نبوده و اصول و قواعد آن تماما به اجرا گذاشته نشده است."
در پایان هم تاکید می شود که لیبرالیسم اقتصادی هیچ گاه از بین نمی رود وهمواره زنده خواهد ماند. درست مثل این که این نظام هم دوال کمونیسم شده باشد.
منظور همان دو نظامی که بسیاری آرزوی اجرای ناب آنها را در جوامعی آزمایشگاهی با انسان هایی خیالی با خود به گور برده اند ولی تا آخرین لحظه عمر به این مکاتب وفادار مانده اند.
آیا این وفاداری ارزش است؟ یا ارزش این است که راهی برای خروج از بحران پیدا کنند؟ اما ظاهرا ویروس تنبلی فکری مکتب نمی شناسد و تمام ایدئولوژی پرست ها را بیمار کرده است.
نظر شما