حتی اگر با نظرسنجی از سیاسیون سهم هواداری جناحین از این دو تیم را بسنجیم باز هم نمی توان سرخ و آبی را متعلق به یکی از آنها دانست.
در این دوره و زمانه که همه امور و عوالم در هم تنیده اند می توان با استعانت از ورزش، سیاست را سادهسازی کرد و برای نشان دادن پیچیدگی و کژتابیهای سیاست از تمثیلهای ورزشی بهره برد.
استقلال و پیروزی دو تیم پایتخت رویای فوتبالیستهایی هستند که از هیچ شروع می کنند و پوشیدن لباس سرخ و آبی رویای شب و روزشان است و برای رسیدن به آن حاضرند هر کاری کنند.
قرمز و آبی نمونه هایی از عالم سیاست در مستطیل سبز هستند. آدمهایی که می دوند، هل می دهند، خطاهای به جا و نا بجا می کنند، داور را دور می زنند، فحش می دهند و گاهی هم بازی جوانمردانه می کنند و...
اما این حرفها چه ربطی به باخت روز جمعه پرسپولیس داشت. این باخت وقتی مهم می شود که آن را در امتداد سریال ناکامیهای این تیم ببینیم. تیمی که چشم امید خیلی از ایرانی هاست که با آن بزرگ می شوند و میمیرند. استقلال و پرسپولیس بخشی از هویت جمعی شمارزیادی از ما ایرانیان است و فعل و انفعالات مانند زندگی یومیه فردی و اجتماعی مان است. این هم دلیلی برای نتیجه گیری سیاسی از دربی جمعه نیست.
در عالم سیاست آدمهایی داریم که آنقدر به قدرت می چسبند که با هیچ ابزاری نمی توان آنها را جدا کرد. حتی اگر افتضاح های بزرگی بیافرینند و بحران های فراوانی خلق کنند باز هم انگی به پیشانیشان نمی نشیند که چند صباحی به گوشه ای بروند و به محاسبه عملکرد و سنجش خوبیها و بدی هایشان بپردازند.
در سیاست هم آدم هایی داریم که با قرار گرفتن در باند و دسته ای به سرعت تبدیل به بازیکن و مربی می شوند، بدون اینکه کسی بپرسد برای این جایگاه فقط ادعای پا به توپ زدن و چند عکس با لباس ورزشی کافی است و یا اینکه باید مربی صاحب تفکر استراتژیک و تاکتیک ساز باشد که حداقل به صورت تجربی و از بردست نشستن یک مربی با سابقه و سبک، آنها را کسب کرده باشد.
بی تجربهگی و ناتوانی در مستطیل سبز پنهان نمی ماند و صاحب آن را به زیر می کشد اما عالم سیاست پر است از مدعیانی که انگار برای کسب تجربه به جایی آمده اند که جای آن و آنها نیست.
آنها آزمون و خطا را روش خود و یاری مشاوران ریز و درشت احتمالی شان - در بهترین وضعیت - را ابزاری برای آنچه باید درباره آن تجربه داشته باشند می دانند و اینگونه با حرافی های مدام به سر کچل ملت استاد می شوند.
اگر همه آنهایی که در 30 سال اخیر به صورت تجربی تبدیل به بازیکنان و مربیانی بعضا مدعی شده اند را کنار بگذاریم آیا کلاسی که سیاست دوستان در آن به بازی سیاسی و تجربه اندوزی بپردازند یا جایی که از محلات سیاست برای رسیدن به روزهای پوشیدن سرخ و آبی سیاست یا عضویت در باشگاه هواداران آنها تلاش کنند و رویا ببافند وجود دارد؟ اگر نیست کجا باید پایی به توپ سیاست بخورد و هیجانها تخلیه شود. اگر این بازی و آموختن آن، شوق دیدن و پاییدن و هورا کشیدن و فحش دادنش نباشد سیاست شبیه لیگ فوتبالی بدون آن دو رقیب دیرینه می شود که برای بودن و حفظ هوادارانشان تلاش می کنند. سیاست اینطوری شبیه لیگ برتری بدون استقلال و پرسپولیس می شود. فکرش را بکنید!
نظر شما