جامعه شناسان و متفکران مسلمان به دلایل اعتقادی نگرشی خاص به تحولات اجتماعی دارند.آنها علیرغم توجه به عوامل مادی توجه ویژه ای به عامل اخلاق دارند .

از بین این متفکران ابن خلدون وشهید مرتضی مطهری دارای دیدگاههای خاص در مورد تحولت اجتماعی و انقلاب هستند
عبدالرحمن بن خلدون که به نام ابن خلدون شهرت یافته است در سال733هجری برابر با 1332میلادی درتونس متولد شد.از وی هم به عنوان پایه گذارفلسفه تاریخ وهم به عنوان آغازگر مطالعات اجتماعی با تکیه بر روابط علت و معلولی،نام میبرند.
وی نظریات خودرا در کتابی که به نام مقدمه،معروف شده گرد آورده است، که هم روش جدیدی در تاریخ نگاری را در آن ارائه داده وهم مسائلی را که امروزه در شعب مختلف جامعه شناسی و رشته های علوم اجتماعی مورد بررسی وبحث وفحص اصحاب علوم اجتماعی قرار میگیرد،در آن مطرح کرده است.


نظریه عصبیت

مفهوم « عصبیت » که نظریه ی معروف ابن خلدون است ، نقشی اساسی در دیدگاه های اجتماعی و سیاسی او دارد و از نظر وی ، اساس تاریخ و محور تحول اجتماعی است . در دیدگاه ابن خلدون اصطلاح « عصبیت » به معنای پیوند و پیوستگی و از « عصبه » به معنای اقارب [نزدیکان و خویشان ] آدمی از جانب پدر ، مشتق شده است ومراد از آن ، دفاع مردم از حریم قبیله و دولت خویش است . واژه ی « عصبه » در چهار آیه قرآن آمده و در همه ی این موارد به معنای گروهی که توسط یک عامل ، به هم سخت پیوند زده و مستحکم شده اند. است.
عصبیت منشأ فطری دارد و در نتیجه، یک موضوع طبیعی است. تعصب نژادی ، احساس برادری ، وطن خواهی و در یک کلمه ، عصبیت در مردم بادیه نشین افزون تر و به همین دلیل، همبستگی و طول عمر سیاسی آنان بیش تر است .
ولی هر گاه یکی از قبایل به تشکیل دولت بپردازد ، به تدریح عصبیت خویش را از دست می دهد و سرانجام ، مرگ ، دولتش را فرا می گیرد ؛ زیرا محیط و نظام شهر ،که دولت در آن تشکیل می شود و تداوم می یابد ، از عصبیت کمی برخوردار است . حتی اگر دولت به عمران و آبادانی شهرها همت گمارد ، تقویت و تحکیم دولت فراهم نمی آید ، بلکه هر قدر عمران و آبادانی شهرها بیش تر شود ، از میزان همبستگی ، هماهنگی و تجانس ( عصبیت ) انسان ها می کاهد و دولت را به مرحله ی نیستی نزدیک تر می سازد .
علاوه بر تأسیس دولت ، که به زوال عصبیت کمک می کند ، شهر نشینی نیز به زندگی مصرفی و نیزبه نابودی عصبیت مدد می رساند .همچنین نابودی دین و اخلاق به حیات عصبیت خاتمه می دهد و رواج استبداد ، مرگ تمدن ها و عصبیت ها را فراهم می آورد . همچنین انتقال ویا تبدیل زندگی دام داری به کشاورزی ، به زندگی عصبیت پایان می بخشد و مالیات ستاندن منجر به زبونی ، خواری و گسستن منشأ عصبیت می شود و اختلاط و آمیختگی تازیان با ملل غیر عرب به تباهی عصبیت می انجامد ؛ یعنی : همان عصبیتی که موجب پیوند فرد با دیگران ، مایه ی انسجام درون گروهی و باعث تسلیم ناپذیری ، اتحاد قومی و دینی مردم شده بود ، به یکی از شکل های مذکور فرو می ریزد .


انواع اجتماع
سرشت و فطرت انسان به گونه ای است که وی را برای تأمین نیازهای ضروری و به منظور دفاع در برابر خطرها به یاری همدیگر و به زندگی اجتماعی سوق می دهد . افزون بر آن ، در پرتو حیات جمعی است که انسان به کمال دست می یابد و شایسته ی جانشینی خدا بر روی زمین می گرد د . از نظر ابن خلدون ، زندگی اجتماعی به دو شکل تحقق می یابد :
1-بادیه نشینی : زندگی انسان هایی است که برای تأمین نیازهای ضروری ( مانند غذا ) ، در کوه ، بیابان و یا بادیه ( صحرا ) دور هم گرد می آیند .
2- شهر نشینی : شهرنشینان گروهی از بادیه نشینان هستند که برای تأمین نیازهای تجملی خود ، شهرها را ساختند و در آن ساکن شدند.
بایه نشینان اخلاقی نیکوتر از شهرنشینان دارند و نیز دلاوری ، رزم آوری و تندخویی آنان بیش از اهالی شهر است . همچنین دارای زندگی ساده و ابتدایی هستند و از سرما و گرما به شکاف کوه ها و خانه های ساخته شده از پشم حیوانات ، شاخه ی درختان و سنگ های طبیعی پناه می برند . آنان معیشت خود را به سختی ، از کوه ، دشت و صحرا تهیه می کنند و خوراکشان از مواد طبیعی فراهم می آید .


نظریه تحول اجتماعی

ابن خلدون بر این عقیده بود که جامعه انسانی بر اثر این عوامل دچار تغییر و تحول می شود :
1- هر گاه محیط طبیعی و اجتماعی زمینه های لازم را برای پیدایش و رشد تمدن و فرهنگ فراهم نیاورد ، آن گاه جامعه به تأثیر از محیط تغییر می پذیرد .
2- هر گاه روحیه ، اخلاق ،خواسته ها و نیازهای افراد در زندگی فردی و جمعی تغییر نماید ، جامعه نیز متحول می شود .
3- گاه نیز بادیه نشینان بر شهر نشینان پیروز می شوند و به تأسیس دولت جدید می پردازند .دولت جدید منشأ تحولات و ارزش های تازه ای است که آن نیز تحول در ساختار درونی جامعه را پدید می آورد .
تحولاتی که با استقرار دولت جدید روی می دهد ، بسیار است . برخی از این تحولات عبارتند از :
الف - عده ای از شهرنشینان در اثر جنگ با بادیه نشینان کشته می شوند .
ب - تعدادی از شهر نشینیان به دولت های همسایه پناه می برند .
ج - عده ی زیادی از شهرنشینان مشروعیت حاکمان جدید را می پذیرند و حتی بعضی ها به استخدام دولت جدید در می آیند . هر یک از این تحولات سه گانه ،موجب تحولاتی دیگر می شوند ؛ به این معنا که کشته شدن تعدادی از شهرنشینان ، مخالفت فراریان و پناهندگان به کشورهای همسایه را علیه نظام تازه بر می انگیزاند و نیز ارزش ها و آرمان های شهر نشینان و تسلیم شده ، ساختار جامعه و دولت جدید را متأثر می سازد .
به سخنی دیگر ، هر چند پیروزی بادیه نشینان موجب تولد دولت تازه و تحول اجتماعی جدید می شود ، ولی این تأثیر به آن معنا نیست که بادیه نشینان اززندگی شهری تأثیر نمی پذیرند ، بلکه بین بادیه نشینان و شهرنشینان رابطه ی متقابلی پدید می آید ، به گونه ای که بادیه نشینان برای ارتقای سطح کمی و کیفی تولید و در ساختن جامعه ای نو ، ایجاد تمدنی تازه و خلق فرهنگی نوین ، به دانش صنعت ، توان مالی ، ابزار اقتصادی ، اخترا عات و فن آوری صاحبان تمدن قبلی ( شهرنشینان ) نیاز دارند . شهرنشینان نیز برای تهیه و گرد آوردن تجملاتی چون غذاهای متنوع ، انواع پوست ها و مواد چرمی متعدد ، محتاج بادیه نشینان هستند .
دولت و تمدن جدید نیز ممکن است همانند دولت و تمدن قدیم ( بادیه نشینان دیروز و شهرنشینان امروز) زوال یابد و رو به انحطاط رود .

نظریه انقلاب و تحولات اجتماعی از دیدگاه استاد مطهری

تعریف مطهری از «انقلاب اجتماعی» همان تعریفی است که پیش از این برای «تغییر اجتماعی» ارائه شد. در تعریف شهید مطهری

1- انقلاب عبارت است از تغییر بنیادی در جامعه؛

2- انقلاب نوعی طغیان علیه وضع موجود است؛

3- انقلاب تلاش و جهاد برای برقراری وضع مطلوب است؛

4- انقلاب از یک ایدئولوژی و مکتب ارزشی برخوردار است؛

5- ایدئولوژی متناسب با انقلاب، مکتبی است که عنصر انکار و نفی و طرد وضع نامطلوب در متن تعلیماتش قرار داشته باشد.
به نظر آیت الله مطهری وقتی تمام ویژگی های انقلاب با هم جمع شود، انقلاب اتفاق می افتد.
از نکته های دیگری که استاد مطهری در مفهوم انقلاب مدنظر قرار داده و لازم است در آن دقت شود، بحث ارادی بودن انقلاب ها و تکاملی بودن انقلاب هاست. توضیح این که درباره ی انقلاب های سیاسی و اجتماعی، دو دیدگاه کلان وجود دارد: یکم، دیدگاهی که معتقد است انقلاب ها به دلایل ساختاری اتفاق می افتند و به تعبیر خانم اسکاچپول انقلاب ها می آیند و نه این که ساخته شوند.
این دیدگاه از اکثریت برخوردار است.

دوم؛ دیدگاه بعضی از دانشمندان علوم اجتماعی و از جمله استاد مطهری است که انقلاب ها را ارادی می دانند. نکته دیگر این که شهید مطهری فقط به تغییراتی که جنبه تکاملی داشته باشد – و این از دیدگاه دینی ایشان برخاسته است – انقلاب می گوید. بنابراین به نظر ایشان تغییرات از قبیل انقلاب 1917 روسیه، انقلاب نیست، بلکه «ارتجاع» و عقب گرد است.
از نظر سطوح انقلاب نیز استاد مطهری دقت های ویژه ای دارد. به نظر او «انقلاب یا فردی است یا اجتماعی، یعنی یا فرد انقلاب می کند و یا جامعه». انقلاب فردی نیز یا حیوانی است یا انسانی؛ چنان که دگرگونی اجتماعی نیز یا تکاملی است که «انقلاب» نامیده می شود و یا در جهت سقوط است که «ارتجاع» گویند.
به نظر مطهری «توبه» نوعی انقلاب انسانی و فردی است؛ توبه، انقلاب وجدان اخلاقی و انسانی انسان علیه حیوانیت و درنده خویی اوست. انقلاب های فردی اقسام متعددی دارد: گاهی خشمی است، یعنی ناشی از عقده های درونی است؛ بعضاً جاه طلبانه است؛ گاهی فکری و فرهنگی است و گاهی وجدانی و فطری و الهی. اما از آن جا که مطهری ارادی بودن و تکامل را در تعریف انقلاب لحاظ کرده است، انقلاب های خشمی و جاه طلبانه را انقلاب نمی داند.

47301

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 195304

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۹:۱۳ - ۱۳۹۰/۱۱/۰۴
    1 0
    عدالت اجتماعی آرزو یا واقعیت؟
  • بی نام A1 ۱۷:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۲۵
    0 0
    باسلام درمورد زمینه فکری اجتماعی فرهنگی نظریه عصبیت ابن خلدون مطالبی را هر چه سریع تر ارسال نمایید باتشکر