به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، برخی به تندروی شهره هستند و انگار کسب و کارشان هم همین شهرتشان است؛ سخنانی می گویند که یا باعث طنز ملی میشوند یا باعث تهدید ملی؛ به عبارت بهتر تهدید علیه امنیت ملی.
فضاسازی خطرناک علیه امنیت کشور
حجتالله عبدالملکی صاحب ایدههای راهاندازی کسب و کار با یک میلیون تومان و تولید لامبورگینی در خانه، اخیرا ایده دیگری ارائه کرده است؛ اما این ایده جدید تفاوتی با دو ایده قبلیاش دارد؛ و آن اینکه ایده جدیدش دیگر دستمایه شوخی و خنده شبکههای اجتماعی نمیشود و دستمایه ایجاد فضایی علیه امنیت مملکت میشود.
عبدالملکی چند سال پس از ایدههای تولید لامبورگینی در منزل و راه اندازی کسب و کار با یک میلیون تومان، انگار خواسته با ایدهای جدی آنها را از افکار عمومی پاک کند و حرف از انفجار خط لولههای انتقال نفت خام برخی کشورهای منطقه به اسرائیل به میان آورده است؛ همینقدر مختصر و مفید. هرچقدر ایدههای قبلیاش به طنر شبیه بود، این یکی اما نه شبیه به تهدید کشورهای منظور، که شبیه به تهدید علیه امنیت ملی ایران است.
وزیر کار دولت ابراهیم رئیسی اخیرا گفته «از آذربایجان به رژیم صهیونیستی نفت خام داده می شود. آمارهایی هم هست که کردستان عراق هم دارد نفت خام به اسرائیل می دهد. این را باید تحریم کنیم. البته اگر ادامه بدهند، از نظر ما زدن ناوگان حمل نفت خام کشورهای اسلامی به رژیم صهیونیستی هم مجاز است.»
او در توجیه سخنانش افزوده «چه فرقی می کند که یک کشتی از فرانسه و جاهای دیگر برای رژیم صهیونیستی بار بیاورد، یا اینکه تانکرها از کشورهای اسلامی برای رژیم صهیونیستی نفت ببرند، آن را می زنیم. از نظر ما فرقی نمی کند. جفت اینها اهداف مشروع است. اینکه اینها مسلمان هستند دلیل نمی شود که بگوییم اجازه دهیم اینها تجارت خود را انجام دهند.»
او در پایان هم خطاب به این کشورها پا را فراتر گذاشته و با تهدید آنها گفته «یا خودتان خط لوله تان را قطع می کنید، یا آن را منفجر می کنیم.»
شلیک به پای خود!
مشخص نیست در شرایطی که میان ایران و اسرائیل، فضا از تنش فراتر رفته و دو طرف خیلی عیان یکدیگر را هدف قرار میدهند و در این میان هر یک سعی در یارگیری بینالمللی دارد، این سخنان با چه هدفی بیان شدهاند. اما نگاهی به سابقه و خط سیر این جریان نشان میدهد که شلیک به پای خود، کار تازهای از سوی این جریان نیست.
فضای فعلی خاورمیانه، در شرایطی کاملا شکننده است و از این رو طرفهای درگیر سعی دارند تا به هر طریقی که شده، یک کشور را به صف پشت سر خود اضافه کند؛ به عبارت دیگر، دو طرف با تلاشهای دیپلماتیک تلاش دارند یک متحد یا لااقل غیر متحد با طرف مقابل خود، وارد فهرست طرفهای مطمئن از مرزها و دیپلماسی آن برای خود بیاورند؛ اما در میانه این تلاشها ناگهان چنین سخنانی مانند یک کیسه آرد وسط یک خانه تازه رفت و روب شده، میترکد و همه تلاشها و تمیزکاریها را بلااثر میکند.
شعار دادن از جیب مردم بازهم ادامه دارد
البته دستههای سیاسی همسو با عبدالملکی قبلا نشان دادهاند که میتوان در مناصب بالای دولتی هم سابقه داشت اما در حساسترین زمان، پرهزینهترین سخن را بر زبان راند یا سنگینترین هزینه را بر یک ملت تحمیل کرد؛ اقدامی که حسن روحانی رئیس جمهوری اسبق آن را شعار دادن از جیب مردم تعبیر کرده بود.
هنوز ۱۰ سال نشده که در حوالی روزهای اجرای برجام و در حالی که تلاشهای عربستان سعودی برای عدم به ثمر رسیدن برجام بی فایده بود، جماعتی تندرو با حمله به سفارتخانه ریاض در تهران و کنسولگری آن در مشهد، چنان آتشی برپا کردند که حل آن سالها زمان برد؛ و بدتر آنکه دود غلیظ آتش اتاقهای سفارت عربستان در تهران، بیشتر به چشم مردمی رفت که روحشان هم از این ماجرا و چرایی آن اطلاع نداشت.
هدیه تندروها به عربستان و بریتانیا
در آن زمان حمله به سفارت عربستان مانند هدیهای از آسمان برای سعودیها نازل شد؛ گرچه برخی معتقدند در این اقدام ردپایی از سعودیها مشاهده میشده، اما مهم نتیجه بود که فضای بینالمللی را به نفع آنها کرد؛ آن هم در شرایطی که عربستان بابت اعدام روحانی شیعه و منتقد حکومت یعنی شیخ نمر، زیر ضرب دنیا قرار داشت و با حمله آتشین به سفارتشان در تهران، به راحتی از زیر این ضرب خارج شد و بجای بدهکار، طلبکار جامعه جهانی شد و خواستار اجماع علیه ایران بابت دومین حمله به سفارت خارجی در کمتر از ۵ سال شد؛ مورد قبلی هم دستپخت همانها یا لااقل رفقای آنها در سفارت بریتانیا در تهران به تاریخ آذر ماه ۱۳۹۰ بود. مهاجمانی که سال ۱۳۹۰ در آن نقش داشتند، در دولت سیزدهم تبدیل به «دولتمرد» شدند و پستهای دولتی را از آن خود کردند.
حمله کنندگان به سفارتخانه ها کت و شلوارپوش و دولتی شدند
البته همینها که در حمله به سفارت بریتانیا حضور داشتند و دیگر کت و شلوارپوش شده بودند و در قامت مدیر به اداراتشان میرفتند، وقتی به واسطه چین ایران و عربستان آشتی کردند، دعوا و تنش میان دو کشور را به گردن دولت حسن روحانی انداختند و حل آن را دستاورد دولتی دانستند که به آنها پست و مقام داده بود.
ایده پردازان «زمستان سخت» به در بسته خوردند
شاید ملموسترین و پرهزینهترین ایده از آن ایده «زمستان سخت» باشد؛ ایدهای که باعث شد مذاکرات احیای برجام در تابستان ۱۴۰۱ بینتیجه بماند؛ موضوعی که با رخدادهای دیگر پیوند خورد تا الان نیز ادامه پیدا کرد. اما اصل ماجرا به زمانی بازمیگردد که چند ماهی از آغاز تجاوز نظامی اوکراین میگذشت و برخی مشاوران و نزدیکان به مذاکرات هستهای در دولت سیزدهم چنین ایده پردازی کردند که با آمدن زمستان ۱۴۰۱ و قطع صادرات گاز روسیه به اروپا، این قاره محتاج انرژی میشود . اگر ایران به داد آنها نرسد، در خانههایشان از سرما یخ خواهند زد.
اما محاسبات اشتباه از آب درآمد؛ دو زمستان آمد و رفت و چنین نشد و فقط فرصت احیای برجام بود که از دست رفت؛ البته این موضوع نافی نقش طرفهای مقابل در ماههای بعدی نیست اما اگر به وقتش انجام میشد و کسی به انتظار زمستان نمینشست، کار به ماههای آتی نمیکشید و لذا بحث اینجا آن مقطع زمانی است.
امنیت ملی تحت الشعاع اظهارات حاشیه ساز یک مقام دولت سابق
این ایده که به ایده «زمستان سخت» مشهور شد، نتیجهای جز عدمالنفع مردم از رفع تحریمها و نفع عدهای معدود از تحریمها نشد. حاال با ایدههایی نظیر ایده عبدالملکی باز هم ایده «زمستان سخت» به یاد میآید؛ اما اینجا هزینه بسیار بزرگتر از قبلی خواهد بود. طرف مقابل میتواند با اجرای عملیات رایج «پرچم اشتباه»، خود اقدام به انفجار لوله انتقال نفت کند و اتهام را متوجه تهران کند؛ آن هم با استناد به سخنان یک مقام دولتی سابق؛ اینجا دیگر نه تابستان ۱۴۰۱ است و نه دیگر بحث، مصالح ملی و عدمالنفع مردم؛ اینجا موضوع امنیت ملی و ایجاد تهدید ملی علیه کشور است.
طرف مقابل میتواند با چنین اقدامی زمین بازی را به زمینی به مراتب کم هزینهتر برای خود و پرهزینهتر برای ایران نسبت به زمین نظامی و تسلیحاتی بکشاند؛ البته اگر برخی مثل همیشه نگویند همین سطور خط دادن به دشمن است و کاری به اصل ماجرا نداشته باشند!
۲۷۲۱۹
نظر شما