گروه کتاب خبرآنلاین -مطالعه کتاب آن هم در ایام نوروز، شاید برای خیلی از ایرانی ها، کار جالبی نباشد خاصه وقتی که سفر، دیدوبازدید و تلویزیون عزیز، وقتی برای مردم نمی گذارد ولی به هر حال اگر هوای مطالعه مفید و آموزنده و ملاقات نوروزی با یار مهربان به سرتان زد، با ما همراه شوید...
اگر اهل تاریخ و مرور کتاب های تاریخی هستید، «گزارش شکارهای ناصرالدین شاه قاجار» به همت فاطمه قاضیها، کتاب جالب و خواندنی از آب درآمده است.
ناصرالدین شاه سه بار به اروپا سفر کرد: در سالهای 1290، 1295 و 1306 هجری قمری که متن دست نوشته آنها در پنج جلد از سوی انتشارات سازمان اسناد ملی ایران در سالهای 1369، 1371، 1373، 1377 و 1379 منتشر شد. کتاب «گزارش شکارهای ناصرالدین شاه قاجار» روایتهای شکار شاه قاجار از 14 محرم 1279 تا 28 ذیحجه 1281 را دربردارد. ناصرالدین شاه در این سفرها از شرح ماجراهای شکار و تفریح و گشت و گذار در شهرستانک، دونا، کجور، بلده، کن و جاهای دیگر، به تفصیل سخن میگوید و به شرح جزییات سفر، خاطرات روزانه خود هنگام شکار و گردش در ییلاق ها و شکارگاههای اطراف تهران میپردازد.
نکته جالب در خصوص این کتاب، اطلاعاتی است که از رهگذر نوشتههای شاه درباره جغرافیای تاریخی و زیست محیطی به دست میآید. شاه قاجار از هرجا گذر کرده، از دشت و باغ، دره و کوه و آبادی، امامزاده و روستاهای کوچک و غیره، همه را به بهترین وجه توصیف کرده و لباس و چهره و طرز سخن گفتن افرادی را که دیده، وصف کرده است. همچنین آشنایی با انواع پرندههای شکاری و پستاندارانی که در آن زمان در زیستگاهها به سر میبُردند، از دیگر مطالب باارزش در این مجموعه به شمار میرود. البته کتاب اشارهای به امور سیاسی و وقایع مهم کشوری نکرده است. برای همین هم گزارش های او از شکارهایش، بیش از آن که شناساننده شرایط و اوضاع کشور در سالهای پادشاهی او باشد، معرف خصلتها و ویژگیهای رفتاری خود شاه و پیرامونیان اوست.
خبرآنلاین در ادامه بخش هایی از گزارش های دستنوشت ناصرالدین شاه را برای کاربران گرامی خود منتشر می کند:
جمعه 19شعبان 1280
صبح میخواستم بروم شکار آهو گردانی، محمدرحیم خان داوطلب شده بود، باد سردی میآمد. نرفتم ... دستخط مفصلی به حسام السلطنه نوشتم. در بین دستخط نوشتن، غلام بچهها زیاد اندرون قال و قیل میکردند، دستخط را زیر متکا گذاشته برخاستم، چوب گرفته رفتم اندرون، حسین خان، ماشالله خان، مهدی قلی خان، کاشی، همه را قایم زدم، زنها ناهار میخوردند، بعد باز آمدم بیرون، دستخط را تمام کرده، یحیی خان پاکت کرد.
صادق خان، محمدعلی بیک، نام غلام شاهسون را آورد، انعام داده روانه کردم خراسان. بعد باز مشغول کار شدیم، دوساعت به غروب مانده رفتم به اندرون. خانه شاگردها، غلام بچهها را بازی انداختند، تماشا کرده باز آمدیم بیرون، شب قرق شد، حاجب الدوله، پیشخدمتها آمدند.
محقق روزنامههای همین کتاب را خواند. آقا رضا رفته بود سیاه پرده به عکاسی. آمد. شیشهها را آورد، یک پوست آهو که دو دست هم داشت آورده بود. میگفت بلدِ من زیر بوته دید، دیدم همین پوست است، پوست را دادم زبیده برای خوانندهها دنبک بسازد. بعد خوابیدیم، سورالسلطنه بلندشد.
امروز حسین خان از من کتک خورد، با میرزا باجی انیس الدوله جنگ پرزروی کرده بود. دستش هم نمی دانم چطورزخم شده بود.
شنبه 20شعبان 1280
صبح از خواب برخاستم رفتم حمام، بعد سوار شدم. باد سردی میآمد. همه امرا و شاهزادگان و غیره بودند. با امین الدوله، موید، نصرت الدوله، عین الملک، قدری صحبت کنان رفتم. بعد امین خلوت را گفتم بایست و مردم را مرخص کرده از راه راست بروند. ما رفتیم رو به سیاه پرده... کاظم خان گفت آهو سه عدد بودند، میدویدند سمت ماهور علی آباد. اسب توی توقلی را سوار بودم. دواندیم زیاد زیاد...قریب یک فرسنگ دواندیم. آخر آهو گم شد. رفتیم روی تپه...ابولقاسم بیگ گفت آهو آمد. دوباره دواندیم به سیاه پرده. رسیدیم به آهو. قدری دور بود، تفنگ انداختم زخمی شد. رفت گیر نیامد...همانجا ایستادیم، مردم آمدند ناهار خوردیم. مصطفی قلی خان رفت پی زخمی پیدا نکرد. حکیم روزنامه خواند...آقارضا دو عکس انداخت. بعد از ناهار رفتیم پایین سیاه پرده. تا نزدیک ایلات متفرقه قشقایی. بعد رفتم از ماهور گذشتم. سوار کالسکه شده، راندیم. علی آباد نماز کردیم، چای خوردم. اعتماد السلطنه آمد. عرایض دیوانخانه را آورد. ملاحظه شد. بعد خواستم بروم اندرون. حسین خان و مهدی قلی خان گفتند، امروز جنگ شد. انیس الدوله زبیده را فحش داده، سر ناهار میخواسته بزند. اندرون نرفتم. بازآمدم بیرون. از شهر شیرینی آورده بودند، خوردم، قهوه خوردم، سرم قدری درد می کرد...
خلاصه شب شد. شام خوردیم. گفتند قلابه(گلی از زر یا سیم مرصع به جواهر که دو سوی روبند زنان را از پشت به هم میپیوست) روبند خانم الملوک را دزدیدهاند، جواهر بوده است. پیدا نشد. .... شب خیلی سرد شد. آهوی زنده من توی سراپرده خشکیده بود. مرده بود...
5شنبه عید رمضان شد 1280
...هوا معتدل است و گاهی باد میآید. یک روز رفته بودیم زیر سه پایه به شکار ارقالی. در بین مارق رفتن، ابر شد. باد و باران و مه و برف معرکه کرد. شکارها باد خورده در رفتند. بسیار بد گذشت. روزها با معدودی سواره میرفتیم به طور تبدیل. گردش صحرا در دولاب و غیره. با مردم صحبت میکردیم. یکروز رفتم باغ نظام العلما که در دولاب دارد. باغبان منظری بامزه داشت...خلاصه چند روزی گشتم مزاجم بسیار خوب شد. یکروز انیس الدوله با زبیده دعوا کردند. داد و فریاد کردند...صدا رفت بیرون. بسیار بد شد، کج خلق شدم به انیس الدوله و غیره، خورشید را که فضولی کرده بود، شب قایم با دست خودم زدم. دستم درد آمد. به علت این کج خلقیها، باز مزاجم مغشوش شد. بر پدر جمیع زنها لعنت که بسیار مردمان نفهم خری هستند...
*
سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، کتاب «گزارش شکارهای ناصرالدین شاه قاجار 1281ـ 1279 هجری قمری»، را با قیمت 15 هزار تومان منتشر کرده است.
6060
نظر شما