صبح ساحل نوشت: برخی روی زمین میپوسد یا به قیمتی ناچیز خوراک واسطهها میشود. چرا؟ چون این استان با همه ظرفیتش، هنوز نتوانسته زنجیرهای بسازد که کشاورز را از خاک تا بازار همراهی کند. سردخانه هست، کارخانه هم هست؛ اما مثل آبی در بیابان. کم، پراکنده و ناکارآمد. اکثر کشاورزان دسترسی ندارند یا باید کیلومترها طی کنند تا محصولشان را به جایی برسانند که شاید ظرفیت نداشته باشد. این یعنی محصول از لحظه برداشت در مسیر مرگ است.
در رودان و میناب، کشاورزانی هستند که محصولاتشان را شبانه میسوزانند؛ چون دیگر حتی ارزش چیدن هم ندارد. گوجههایی که میتوانستند به رب تبدیل شوند، بادمجانهایی که میتوانستند بستهبندی شوند، حالا تبدیل به بوی گند و خوراکی برای احشام میشوند. در حاجیآباد، خرما مثل طلاست؛ اما طلا وقتی رو زمین بماند، فقط خاک میگیرد. نه بستهبندی مناسب و حرفهای داریم، نه صادرات منظم، نه ارادهای جدی برای تغییر. همه اینها در حالیست که در کشورهایی مثل ترکیه یا مراکش، کشاورز فقط تولید نمیکند، بلکه شریک ارزش افزودهست.
آنها برای هر تن محصول، فکری دارند. ما هنوز درگیر اینکه محصول کجا انبار شود و چطور نفروخته نماند. اینجا، دانش کشاورز کم است، مهندس کمتر، آب نایاب و امید نایابتر.
وقتی جوان روستایی میبیند پدرش با بیخوابی و قرض فقط ضرر کاشته، دنبال شغل کشاورزی نمیرود. سر از قاچاق سوخت درمیآورد. چون آنجا سودش فوریست و زحمتش کمتر. روستاهایی که باید قطب امنیت غذایی کشور باشند، دارند تبدیل به خط مرزی بیپشتوانه میشوند. کشاورزی در هرمزگان در حال سقوط است. و این مرگ نه از بیآبی، بلکه از بیتوجهی و بیعدالتی در تقسیم امکانات است. ما نه فقط سردخانه و کارخانه، بلکه عدالت و به ویژه برنامه کم داریم.تا وقتی کشاورز تنهاست، زمین هم تنها میماند و هر سال، بیشتر از قبل، بوی پوسیدگی و محصول دپو شده، جای عطر مزارع را میگیرد.
نظر شما