سایه چین بر سیاست خارجی آمریکا:
ظهور چین بهعنوان یک قدرت اقتصادی و تکنولوژیکی، نگرانیهای عمیقی برای آمریکا ایجاد کرده است. پیشرفت سریع چین در حوزههای فناوری، هوش مصنوعی، و تولید، آمریکا را واداشته تا به دنبال راههایی برای مهار این رقیب استراتژیک باشد. یک استراتژی میتواند استفاده از الگوی تاریخی هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق این کشور در دوران جنگ سرد،باشد . کیسینجر با بهرهگیری از اختلافات میان شوروی و چین، موفق شد با نزدیکی به پکن، مسکو را منزوی کند. حالا سؤال اینجاست: آیا آمریکا میتواند با نزدیکی به ایران و روسیه، از طریق بخش انرژی و توافقهای دیپلماتیک، چین را مهار کند؟
هنری کیسینجر: معمار دیپلماسی مثلثی
هنری کیسینجر (۱۹۲۳-۲۰۲۳)، دیپلمات و نظریهپرداز آمریکایی، بهعنوان وزیر امور خارجه (۱۹۷۳-۱۹۷۷) و مشاور امنیت ملی (۱۹۶۹-۱۹۷۵) در دوران ریچارد نیکسون و جرالد فورد، یکی از تأثیرگذارترین چهرههای سیاست خارجی قرن بیستم بود. او با رویکرد عملگرایانه شناخته میشود و استراتژیهایش بر تعادل قدرت و مدیریت بحرانهای جهانی متمرکز بود.
کیسینجر از استراتژی های مشهوری همچون «دیپلماسی شاتلی» در جنگ رمضان سال۱۹۷۳ برای میانجیگری بین اسرائیل و اعراب همچنین استراتژی تنش زدایی «دتانت» برای کاهش تنش با شوروی، در رقابت تسلیحاتی جنگ سرد استفاده کرد . اما معروفترین استراتژی او، «دیپلماسی مثلثی» بود که با نزدیکی به چین (دشمن شوروی)، شوروی را تحت فشار قرار داد.
استراتژی کیسینجر: الگویی برای امروز؟
در دهه ۱۹۷۰، کیسینجر با هدف مهار شوروی، دشمن اصلی آمریکا در جنگ سرد، استراتژیای به نام دیپلماسی مثلثی طراحی کرد. در آن زمان، دو قدرت کمونیستی، یعنی شوروی و چین، اگرچه هر دو دشمن آمریکا بودند، اما با یکدیگر اختلافات عمیق تاریخی، ایدئولوژیک، و مرزی داشتند. کیسینجر تشخیص داد که چین نسبت به شوروی تهدید کمتری برای آمریکا دارد و کنترل آن آسانتر است. او تصمیم گرفت با چین، که دشمن ضعیفتر بود و با شوروی اختلاف داشت، رابطه برقرار کند تا شوروی را تحت فشار قرار دهد. نتیجه این شد که کیسینجر در سال ۱۹۷۱ مخفیانه به پکن سفر کرد، و در سال ۱۹۷۲ نیکسون با مائو دیدار کرد. این نزدیکی باعث شد شکاف بین چین و شوروی عمیقتر شود و شوروی منزوی گردد. به زبان ساده، آمریکا با یک دشمن (چین) که با دشمن اصلی (شوروی) اختلاف داشت، متحد شد تا دشمن اصلی را تضعیف کند.
ممکن است دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی آمریکا، ممکن است بخواهد این استراتژی را معکوس کند: یعنی با نزدیکی به ایران و روسیه، چین را منزوی کند.
«استراتژی معکوس کیسینجر» ، با الهام از روش کیسینجر، اما با یک جهتگیری متفاوت، میتواند چین را مهار کند. این ایده برخلاف دیپلماسی مثلثی اصلی، آمریکا به جای اتحاد با یک دشمن ضعیفتر که با دشمن اصلی اختلاف دارد، به سراغ دو کشوری میرود که در حال حاضر با دشمن اصلی (چین) متحد هستند: ایران و روسیه. هدف این است که با بهبود روابط با ایران و روسیه، اتحاد این دو با چین تضعیف شود و از اهرم انرژی برای فشار بر چین استفاده شود. به زبان ساده، آمریکا در این استراتژی با دوستان دشمنش (ایران و روسیه که با چین متحد هستند) دوست میشود تا اتحاد آنها با چین را بشکند و چین را تحت فشار قرار دهد.
استراتژی معکوس از سه عنصر کلیدی تشکیل شده است: ۱) شناسایی وابستگی چین به انرژی ایران و روسیه، ۲) ایجاد اهرمهای فشار از طریق افزایش عرضه انرژی این دو کشور به بازارهای جهانی ۳) تضعیف اتحاد سهجانبه ایران، روسیه و چین از طریق مشوقهای دیپلماتیک و اقتصادی.
اهرم انرژی: نقطه ضعف چین
چین بهعنوان بزرگترین مصرفکننده انرژی جهان، به شدت به واردات نفت و گاز وابسته است. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی (IEA)، چین در سال ۲۰۲۴ بیش از ۷۰٪ از نفت خام و ۴۰٪ از گاز طبیعی مورد نیاز خود را از طریق واردات تامین کرده است. ایران و روسیه، با در اختیار داشتن حدود ۲۰٪ از ذخایر نفت و ۴۰٪ از ذخایر گاز جهان، نقش مهمی در تأمین این منابع دارند. چین همچنین به دلیل توافق ۲۵ ساله با ایران و همکاریهای عمیق با روسیه (بهویژه پس از تحریمهای غربی در جنگ با اوکراین در 2022)، در بخش تامین انرژی به این دو کشور وابسته شده است.
دیپلماسی انرژی با ایران: مذاکرات هستهای و بازار نفت
یکی از محورهای این استراتژی، بهبود روابط با ایران است. مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا نشانههایی از تمایل واشنگتن به کاهش تنشها نشان میدهد. ایران تضمینهایی برای صلحآمیز بودن برنامه هستهایش ارائه کرده و آمریکا به دنبال محدودیتهای سختگیرانهتر است. یک توافق احتمالی میتواند شامل لغو بخشی از تحریمها در ازای محدودیتهای هستهای باشد، که به ایران اجازه میدهد تولید نفت خود را به حدود 4.4 میلیون بشکه در روز افزایش دهد.
عرضه نفت ایران در بازار جهانی میتواند انحصار صادراتی نفت ایران به چین را بشکند و به چین، که سالانه بیش از ۵۵۰ میلیون تن نفت وارد میکند، فشار اقتصادی وارد کند. این اقدام همچنین میتواند ایران را از مدار چین خارج کند و توافق ۲۵ ساله تهران-پکن را تضعیف کند.
روسیه و اوکراین: آتشبس برای امنیت انرژی
در جبهه روسیه، آمریکا تلاشهایی برای کاهش تنش در جنگ اوکراین آغاز کرده است. آتشبس موقت ۳۰ روزه بین روسیه و اوکراین ، با تمرکز بر حوزه انرژی و زیرساختها، نشاندهنده تمایل به پایان دادن به درگیریهاست. این آتشبس میتواند به افزایش عرضه گاز روسیه به اروپا (حدود ۱۵۰ میلیارد متر مکعب در سال) همانند زمان قبل از درگیری با اوکراین منجر شود، که سهم چین از گاز صادراتی روسیه را کاهش میدهد.
کاهش فشار بر روسیه همچنین میتواند این کشور را از اتحاد نزدیکتر با چین دور کند. روسیه در سالهای اخیر به دلیل تحریمهای غربی، به شریک اصلی چین تبدیل شده و سالانه بیش از ۱۰۰ میلیون تن نفت به این کشور صادر میکند. نزدیکی آمریکا به روسیه میتواند این وابستگی را تضعیف کند.
نتیجهگیری: دیپلماسی انرژی، فرصتی برای مهار یا چالشی برای شکست؟
استراتژی معکوس کیسینجر، با تمرکز بر اهرم انرژی، میتواند فرصتی برای مهار چین از طریق نزدیکی به ایران و روسیه باشد. افزایش عرضه نفت و گاز این دو کشور به بازارهای جهانی، نهتنها میتواند اقتصاد چین را تحت فشار قرار دهد، بلکه اتحاد سهجانبه تهران-مسکو-پکن را تضعیف کند. با این حال، موفقیت این استراتژی به توانایی آمریکا در غلبه بر بیاعتمادی تاریخی، مدیریت تنشها با متحدانش، و ارائه مشوقهای واقعی به ایران و روسیه بستگی دارد. در غیر این صورت، این رویکرد ممکن است به جای مهار چین، به تقویت اتحاد رقبا و انزوای دیپلماتیک آمریکا منجر شود. تاریخ نشان داده که دیپلماسی مثلثی، هرچند قدرتمند، همیشه با ریسکهای بزرگی همراه است.
2727
نظر شما