به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دکتر باقر طالبی دارابی که ایبنا، (الهه شمس) در گفت و گویی نظرات او را پیرامون اقبال به آثار فلسفی در ایران نسبت به سایر جوامع و سایر حوزه های علوم انسانی جویا شده، و خلاصه آن را در این جا می خوانید، معتقد است این پیش فرض نیازمند بررسی دقیق است. او معتقد است که این پیشفرض نیازمند بررسی دقیق مفاهیم کلیدی همچون «آثار فلسفی»، «جوامع»، «سایر حوزههای علوم انسانی»، «مقایسه» و «اقبال» است که هر کدام دارای معانی گسترده و متنوعی هستند.
دکتر باقر طالبی دارابی، جامعهشناس فرهنگ و عضو هیئت علمی گروه دینشناسی دانشگاه ادیان و مذاهب، با اشاره به سرانه پایین کتابخوانی در ایران که کمتر از ۱۰ درصد است و گرایش بخش عمدهای از این میزان به کتابها و مجلات زرد، این فرضیه را که ایران جامعهای کتابخوان با اقبال چشمگیر به آثار فلسفی است، یک تصور آرمانی و دور از واقعیت میداند. او این تصور را به تلاش برای تولید دوغ با یک کاسه ماست در دریا تشبیه میکند و معتقد است که پرسش مطرحشده بر یک توهم استوار است.
طالبی دارابی هشدار میدهد که اگر میزان خرید آثار فلسفی کلاسیک در ایران به طرز غیرطبیعی بالا باشد، این میتواند نشانه بحران در ارتباط بین نخبگان فکری و بدنه جامعه باشد و اقبال تودهوار به فلسفه، نه نشانه پویایی فکری، بلکه میتواند علامت آسیبدیدگی و توهم در جامعه باشد. او در نهایت تاکید میکند که علوم انسانی و فلسفه آثاری نخبگانی هستند و اقبال گسترده و غیرتخصصی به آنها میتواند نشانه تب فکری در جامعه باشد که نیازمند درمان است
در پاسخ به این سوال که چرا با وجود این، بسیاری از آثار فلسفی به چاپهای چندم میرسند، طالبی دارابی با طرح این پرسش که منظور از «آثار کلاسیک و دشوار» دقیقاً کدام آثار است (آثار کلاسیک اسلامی یا آثار دشوار فهم فیلسوفان غربی)، ابهام در تعریف «آثار فلسفی» را یادآور میشود. او تاکید میکند که چاپهای مکرر لزوماً نشاندهنده اقبال عمومی نیست و میتواند ناشی از عواملی نظیر خرید سازمانی توسط وزارت ارشاد یا سایر نهادهای دولتی، فرهنگی و انقلابی باشد.
او معتقد است که برای تحلیل دقیقتر اقبال، باید ناشران خصوصی و مخاطبان غیردولتی را در نظر گرفت و این اقبال را با استقبال از سایر انواع کتابها مقایسه کرد. به نظر او، گرایش به آثار فلسفی کلاسیک اسلامی چندان زیاد نیست و استقبال بیشتر از برخی آثار کلاسیک فلسفی غربی است که نقدهایی به فرهنگ مدرن و سنت دارند. او در نهایت تاکید میکند که آثار فلسفی کلاسیک بیشتر به منظور مرجع بودن و استفاده در تحقیقات موردی به کار میروند تا برای مطالعه آزاد با هدف یافتن حقیقت یا ترسیم چارچوب اندیشه فردی.
طالبی دارابی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان از نوعی «فلسفهزدگی» در ذهنیت فرهنگی ایرانیان سخن گفت، با اشاره به پیچیدگی مفهوم «ذهنیت فرهنگی ایرانیان»، معتقد است که نه اقبال بسیاری به آثار فلسفی وجود دارد و نه ایرانیان فلسفهزده شدهاند. او معتقد است که ذهنیت تاریخی ایران بیشتر در بستری از تفکر قانونی، تصوف و فقه شکل گرفته است و جریان روشنفکری معاصر با سادهسازی و بومیسازی گزینشی مباحث فلسفی غربی، اغلب برداشتی خاص از آن را به جامعه تزریق کرده و امکان مواجهه مستقیم با آثار اصیل را محدود ساخته است.

این جامعه شناس فرهنگ، در باره ارتباط بین تأکید بر فلسفه و غفلت از مسائل اقتصادی و اجتماعی، با اشاره به نظریه چرچیل و بررسی جمعیتشناختی ایران که به سمت سالمندی پیش میرود، معتقد است که محافظهکاری ناشی از تغییر ساختار جمعیتی میتواند دلیلی بر این تأکید باشد، نه اینکه فلسفه خود باعث غفلت از مسائل دیگر شود. او همچنین اشاره میکند که توجه کنونی بیشتر به «فلسفههای مضاف» با رویکرد عملی و روزمره است تا فلسفه به معنای کلاسیک آن.
طالبی دارابی معتقد است که بخشی از استقبال از فلسفه میتواند ناشی از تمایل به کسب پرستیژ و شأن اجتماعی باشد و خرید و نمایش این کتابها گاه ابزاری برای نشان دادن تمایز فرهنگی است. او همچنین به این نکته اشاره میکند که با توجه به سرانه پایین مطالعه، میزان واقعی خوانده شدن این آثار جای سوال دارد و بسیاری از آنها احتمالاً نیمهخوانده باقی میمانند و تاثیر محدودی در ایجاد فلسفهورزی جدی در جامعه دارند.
در خصوص جریانها و چهرههای پرمخاطب فلسفی در ایران، طالبی دارابی با تکیه بر مطالعات خود در زمینه معنویتگرایی جدید، معتقد است که جریان عقلانیت و زیست عقلانی همراه با معنویت التقاطی مدرن در حال ظهور است و آنچه به عنوان گرایشهای فلسفی تلقی میشود، شاید بیشتر نشانه هیجان خودیابی معنوی و عقلانی باشد.
او در پاسخ به این سوال که کدام جریانها یا چهرههای فلسفی مغفول ماندهاند، معتقد است که طرح این پرسش در مورد اندیشه معنایی ندارد و مشکل اصلی ایران، تکثر شناختی سطحی و فقدان طبقه متوسط فکری و فرهنگی قوی است. او هشدار میدهد که اگر میزان خرید آثار فلسفی کلاسیک در ایران به طرز غیرطبیعی بالا باشد، این میتواند نشانه بحران در ارتباط بین نخبگان فکری و بدنه جامعه باشد و اقبال تودهوار به فلسفه، نه نشانه پویایی فکری، بلکه میتواند علامت آسیبدیدگی و توهم در جامعه باشد. او در نهایت تاکید میکند که علوم انسانی و فلسفه آثاری نخبگانی هستند و اقبال گسترده و غیرتخصصی به آنها میتواند نشانه تب فکری در جامعه باشد که نیازمند درمان است.
216216
نظر شما