جناب آقای گبرلوی گرامی، سلام. پیش از هر چیز لازم میدانم از دلسوزی و نقدهای مفیدتان در طول سالهای اخیر سپاسگزاری کنم، شما همواره تلاش کردهاید راه اعتدال را در پیش بگیرید و این موضوع ارزشمندی است. بر همین اساس لازم میدانم چندجملهای درباره متن اخیرتان با تیتر «عجب بلبشویی!!؟» تقدیمتان کنم.
برادر عزیز! ما سالهاست درگیر چند مسئله بسیار مهم شدهایم که باتوجه به فراگیری و گسترششان و برای فهم سریع آنها، برخی از پسوند خارجی «سیستماتیک» استفاده میکنند، مثلاً ایثار و گذشت که در زمان جنگ بین مردمان این سرزمین نهادینه شده بود و یا ریاکاری که ثمرهی نگاه قشری و ایدئولوژیک به تمام مسائل اجرایی کشور شده است. این سالهای اخیر هم چه به پسندمان درآید یانه؟! فساد سیستماتیک که تبعات فاجعهباری به همراه داشته و دارد، حرف اول را میزند که اگر بخواهیم به مصادیقش اشاره کنیم میتوان ساعتها دربارهاش گفت. از سوی دیگر، همین فساد سیستماتیک، منحصربه مسائل اقتصادی نمیشود و محصولات/ رذایل خودش را در حوزه های اخلاق اجتماعی به وجود میآورد، که اگر بخواهم به یکی از مهمترین آنها اشاره کنم، همانا تناقض سیستماتیک است. نمیدانم با من همنظر هستید یا خیر که کشور ما درگیر تناقضات عمیق و گستردهای شده است، این را هم میتوان با مصادیق بسیار برشمرد؛ در حوزهی اقتصاد، روابط اداری، مناسبات سیاسی، روابط اجتماعی و.... البته ریشههای تناقضات در ایران به ادوار مختلف برمیگردد و ازقضا بخشی از آن هم ریشه در فهم بنیانهای نظری دینی دارد.
این گزاره درست است که سینما با توجه به نقش بازتابدهنده و گاه پیشرویی که دارد بایدبه همین مسائل بپردازد که البته انصافاً نسبت به بقیهی نهادها (مثلاً مراکز تحقیقاتی، صداوسیما، حوزههای علمیه و...) کارنامه قابل توجه و قابل دفاعی دارد که برای فهم آن کافی است به فیلمهای هر گروه از فیلمسازان که در دستهبندیهای مختلفی گنجانده میشوند، توجه کنیم. اما پرسش مقدر اینجاست که اگر تناقضات پرشمار در کشور ما، خود به یک سیستم تبدیل شود (که بهنظرم سالهاست شده است) در این شرایط، حضور فیلمهای ایرانی در جشنواره کن، یا یک سازمان سینمایی، یا یک خانهی سینما، و یا هر نهاد و سازمان دیگر چه نقش تاثیرگذاری میتواند داشته باشد؟
فراموش نکنیم که مسئولان بلندپایهی این کشور در طول سیوچندسال گذشته و بهخصوص بعد از وقایع ۸۸ به کرات و با تمام امکانات ملت را به جان هم انداختند و کاری کردند که بابت هر چیز کوچک و بزرگی در جامعه دو قطبی شکل گیرد و شاید گمان میکردند این رفتار فقط باب میل آنها گسترش خواهد یافت، اما امروزه شاهدیم آنها که بادکاشتند، مجبورند طوفان درو کنند. نیک میدانیم در همین جشنوارههای خارجی، ما تنها کشوری هستیم که سینماگرانش در قالب گروههای داخل و خارجنشین با زیرشاخههای اپوزسیون،یا تاحدی اپوزسیون، تحولخواه، دلسوز، منفعتطلب، مبارز، اهل مذاکره و.... حضور مییابند و همهی اینها در مقابل چشمان شرکتکنندگان قرار دارند و هیچ بعید نیست برای گرمتر شدن فضای جشنوارهها از آن بهره ببرند.
از ذکر این مسائل و مصیبتها که بگذریم، بهنظرم چندسال دیگر، همین بحثهای حضور سینماگرانمان در جشنوارهها هم بیمورد خواهدشد (نگاه کنیم به موضوعات چندسال پیش و چیزی که همین امروز با آنها مواجهیم)، پس آنچه به احتمال زیاد برایمان باقی میماند، خود اثر و نتیجهاش در سپهر بینالمللیست. نخست به خودم و بعدتر به دوستانی چون شما توصیه میکنم چندان به احوال پرزرق و برق و البته کمتر هنری ـ سینمایی جشنواره کن توجه نکنیم ـ آنها با راهبرد مشخص خودشان چه خوشمان بیاید یا نیاید ـ فعالند و لابد نتیجه مورد دلخواهشان را میگیرند، اما اینجا در حسرت برگزاری جشنوارهای در تراز دهههای شصت و هفتادخودمان هستیم.
به گمانم هرچیزی درکشورمان از جمله سینمای ایران بینصیب از تناقضات سیستماتیک جاری در ایران نیست و اگر فکر میکنیم یک سازمان یا یک نهاد صنفی، بیهمگرایی ساختاری با سایر نهادها میتواند توازن جدیدی که برخلاف جهت وجه قالب و رایج کشور است، برقرارکند، گمانم شیپور را از سرگشادش نواختهایم.
5959
نظر شما