۲ نفر
۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۵
برای کودکانی که متهم هستند به داشتن والدینی نااهل

دیر زمانی است که بازنگری و اتخاذ تدابیر به روز در انشاء قوانین کیفری و دادرسی کیفری به عنوان یک ضرورت مطرح می‌شود اما گویی گوش شنوایی برای شنیدن و اراده‌ای برای عمل به این ضرورت وجود ندارد

در میان هیاهوی راهروهای دادسرا و بگو مگوها و کلام‌های آلوده به تهدید و ناسزا که اصحاب دعوی نثار یک دیگر می‌کنند نگاه سرد و بی رمق کودکی کِز کرده در گوشه‌ی دیوار  منتهی به اتاق معاون دادستان توجه هر رهگذری را به خود جلب می‌کند.

انتظار نشسته در چشمانش نفیر  بی‌کَسی را فریاد می‌کند ، فریادی بی رمق که در برآمدگی ناشی از بغض نشسته در گلوی طفل هویداست.

مجالی برای تامل و تحمل نبود و باید که به سوی وی روانه شد بلکه با کلامی مهربانانه و یا دانه ای شکلات کام تلخ بچه را شیرین کرد ، طوری در بهت و اندوه خویش محبوس بود که گویی ساعت‌ها از جهان پیرامونش فاصله گرفته و در عالم دیگر با شوربختی‌ها و بدبیاری‌هایش دسته و پنجه نرم می‌کند . به هر طریقی که بود باید لب به کلام می‌گوشد و آن بغض نشسته بر گلو را با فریادی ، بر کف راهروهای دادسرا بالا می‌آورد .

دادسرا ،مکانی برای ستاندن داد ،دادستان مقامی برای ستاندن داد ، عدلیه مرجعی برای تظلم خواهی و چه اوصاف با مسمایی برای این چاردیواری ها برگزیده شده و ای کاش ذره‌ای از مفهوم این عبارات زیبا به کار این طفل و مردم معطل مانده در پیچ و خم‌های محکمه می‌آمد.

چشم به نگاه طفل داشتم ، بلکه روزنه‌ای گشوده شود برای کلامی حرف که بشود پل ارتباطی من و او که ماموری پوشه به دست مقابل دیدگان طفل ظاهر شد؛ با تحکمی مصنوعی که هیچ قرابتی با چهره‌ی مهربان و البته در هم و  خسته‌ی وی نداشت گفت : باید بریم کانون ،طفل با همان چهره‌ی مغموم طوری به چشمان صاحب صدا خیره شد که مامور جوان چاره‌ای نداشت جز توضیح و شرح ماجرا...

رئیس دستور داده تا تعیین تکلیف پدر و مادرت مهمان کانون اصلاح و تربیت باشی!! سکوت جایز نبود و باید حرفی می‌زدم ولو اینکه متهم شوم به دخالت و رفتاری خلاف اخلاق حرفه‌ای وکالت.

خوشبختانه مامورجوان دانش‌آموخته‌ی حقوق بود و با مقررات آشنا ، به همین سبب پیش از اینکه پرسشی کنم پاسخ‌ داد که :والدین این بچه به اتهام سرقت بازداشت شده اند و چون بچه ، سرپرستی ندارد به واحد سرپرستی دادسرا ( دایره‌ی صغار و محجورین) معرفی شده و رئیس هم پس از تشکیل پرونده دستور داده تا در کانون اصلاح و تربیت نگهداری شود!!

بیان همراه با تعجب و آمیخته با گلایه‌ در تکرار عبارت کانون سبب شد تا سکوت طفل بشکند و با حالی مستاصل بگوید :جای بدی است؟

چند لحظه سکوت لازم بود برای مرور دایره لغات و انتخاب تعریفی از مکانی که قرار است طفل در آنجا پذیرایی شود .به حکم منطق و عقل باید می‌گفتم که آنجا مکانی است برای نگهداری اطفال و نوجوانانی که مرتکب جرم شده اند اما این پاسخ سبب طرح پرسشی بود هم برای طفل و هم برای خودم و هم برای مامور که مگر این بچه مرتکب جرمی شده است؟آیا داشتن پدر و مادری در مظان اتهام جرم تلقی می‌شود که  این طفل به حکم داشتن چنین والدینی باید کنار اطفال بزهکار نگهداری شود؟ پس کارکرد بهزیستی و سایر نهادهای متولی ارائه خدمات به چنین طفلی چیست؟ در این میان جایگاه قانون آیین دادرسی کیفری و قانون حمایت از اطفال و نوجوانان کجاست؟ همینطور که ذهنم درگیر پرسش‌های همیشگی و البته بی پاسخ بود خودم‌ را میان اتاق مقام دستور دهنده دیدم ،بی آنکه بدانم کی و چه طور وارد اتاق شده‌ام با سرپرست دایره وارد گفتگو شدم ، بابت دستوری که راجع به طفل داده بودند مستند به مقررات جاریه معترض شدم ،پاسخ ایشان روی میز نشسته بود.

آنجا که انگشت اشاره اشان به سمت مکاتبات صورت گرفته با بهزیستی و سایر ارگان ها ختم می‌شد!چندین مکاتبه که هیچ یک به پاسخی منطقی ختم نشده بود و این یعنی؛ اعزام طفل به کانون از سر ناچاری است و این ناچاری محصول بی کفایتی کسانی است که اسم و رسم خودشان را مدیر و مسئول گذاشته اند و کیست که نداند تبعات این بی مسئولیتی فردا روز در کف جامعه بروز خواهد کرد و خروجی این بی‌کفایتی چیزی نخواهد بود جز اضافه شدن آمار بزهکاری ، که هر روز شاهد افزایش آن هستیم.

و افسوس و هزاران افسوس که می‌بینیم و سکوت می‌کنیم و اینجاست که تئوری‌ها و اندیشه‌های ارائه شده ذیل دانش جرم‌شناسی و..با خنده‌ای تلخ مقابل دیدگانمان خرامان می‌روند تا لابه‌لای کتاب‌ ها فراموش شوند .

وکیل دادگستری-شیراز 

کد خبر 2069858

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار