منطق دانشگاه ایران با جهان‌داری به پیش رفت و نه با جهان‌ستیزی

انجمن معارفی که در آن رشدیه و امین‌الدوله پیشامشروطه بوده است. در دوره عهد مظفر بیشتر بوده است و البته قبلا هم با ناصرالدین شاه در آن دوره همزمان بوده، بعدها که رشدیه آمد و انجمن معارف را تشکیل دادند، یکی از اعضای فعال آن همین احتشام‌السلطنه بوده است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «از دارالفنون تا امیرکبیر» نوشته عباس عبدی، به بررسی تاریخ دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی‌تکنیک تهران) از زمان تأسیس آن به عنوان دارالفنون تا تحولات و رشد آن دوشنبه ۵ خردادماه ۱۴۰۴ در نشر نی بررسی شد.

عباس عبدی، مولف کتاب «از دارالفنون تا امیرکبیر» در این نشست گفت: نوشتن من به جز بخشی از پژوهش‌هایم دل‌نوشته است، یعنی فقط برای دلم انجامش می‌دهم. دریافت پول در قبال برخی از پژوهش‌ها برایم مهم است ولی برخی موضوعات در این قالب نمی‌گنجد، اگر بخواهم مثالی در این مورد بیان کنم باید بگویم من دو پژوهش در مورد نام‌گذاری به انجام رساندم که حاضر بودم هر دو را بدون دریافت پول به انجام برسانم. برای این‌که همیشه فکر می‌کردم که این یک پژوهشی است که به طور کاملا دقیق می‌تواند تحولات اجتماعی ایران را نشان بدهد و می‌تواند به من، به شما، به دیگران و به حکومت کمک کند تا ببینند که چه تغییری در حال رخ دادن است. حتی از نظرسنجی هم معتبرتر بود، از این موارد داریم، مثلا جامعه‌شناسی حقوقی از این دست است. چیزی که همیشه مسئله شخصی من بوده است، که شکاف بین موقعیت حقوق در ایران ناشی از چیست؟

وی افزود: این وضعیت فلسفه حقوقی که در ایران است، به لحاظ نظام حقوقی موجود به‌شدت ویرانگر است. می‌توان نشان داد که چرا این اتفاق رخ می‌دهد. طبعا همه یادداشت‌هایم نیز در همین قالب دل‌نوشته‌ها دسته‌بندی می‌شوند. به‌ندرت ممکن است یادداشتی را به توصیه و درخواست کسی نوشته باشم. هر دو کتاب من «جنبش دانشجویی» و «از دارالفنون تا امیرکبیر» این‌گونه است.

عبدی بیان کرد: «جنش دانشجویی» را نشر نی به چاپ رسانیده که چاپ نخست آن به اتمام رسیده است. انگیزه‌ام در نوشتن آن کتاب ابتدا خیلی بیشتر از این بود. از آن‌جایی که خودم هم جزیی از این جنبش دانشجویی بودم، هدف من آن بود که آن چیزی را که دانشجویان در آن زمان می‌دیدند و تجربه آن را داشتند، بتوانم منعکس کنم. اسامی بالای صد و اندی نفر که آنان از استادان و دانشجویان قبل از انقلاب بودند در ابتدای کتاب آورده شده است، با این افراد طی دو یا سه جلسه گفت‌وگو شده و تجربیات آنان در یک قالبی درآمده است که خواننده با خواندن کتاب متوجه چگونگی فضای عمومی کشور در آن مقطع زمانی می‌شود. چون خواننده می‌تواند فضای عمومی پلی‌تکنیک را به کل کشور تعمیم بدهد. این‌که چگونه این‌ها نگاه می‌کردند.

حتی آدم‌هایی که می‌آمدند و صحبت می‌کردند. این‌که چه کار خطرناکی انجام گرفته است و چه آدم‌هایی کشته شده‌اند. قصد ما این نیست که بزک کنیم، حداقل برداشت خود من این است و در آن کتاب بیشتر سعی کردم، فضایی را که وجود دارد، بیان کنم.

وی در ادامه گفت: البته یک ضعفی هم دارد، بخشی از جنبش دانشجویی که جنبش چپ مارکسیستی بود، کمتر در دسترس بودند ولی با همان تعداد در دسترس هم من تا جایی که توانسته‌ام سعی کردم دیدگاه‌شان را بیان کنم. ولی سعی کردم کاملا منصفانه باشد و خود این افراد هم که می‌خوانند نگاه منفی به رویکرد ماجرا ندارند. اما ماجرای کتاب «از دارالفنون تا امیرکبیر» فرق می‌کند. ماجرای این کتاب این است که همیشه فکر می‌کردم این نهادی که امروز به عنوان دانشگاه می‌بینیم، چه دانشگاه تهران باشد، چه دانشگاه صنعتی شریف باشد و چه دانشگاه امیرکبیر و… یک نهاد است و از زیر بوته که به عمل نیامده است. به عنوان یک نهاد فرآیندهای پیچیده‌ای در پشت آن بوده است. اهدافی وجود داشته که حتی ممکن است در عمل هیچ ربطی به آن اهداف پیدا نکرده باشد. بخصوص در مراحل اولیه چهره‌ها نقش مهمی در ماجرا داشتند و می‌توانستند بازیگران مهمی در مسیر درست یا مسیر غلط باشند. دیگر این‌که من فکر می‌کردم که دانشگاه پلی‌تکنیک نیاز دارد تا تاریخ آن نوشته شود، اما چرا من انگیزه انجام این کار را داشتم، باید بگویم دلیل اصلی این بود که یا باید مدیریت دانشگاه انگیزه داشته باشد، معمولا مدیریت دانشگاه به دلایل مختلف بخصوص بعد از انقلاب پایداری سیاسی ندارند و می‌خواهند کسی را انتخاب کنند که در قالب مورد پسند آن‌ها بنویسد، که شعاری می‌شود و فایده‌ای ندارد.

عبدی افزود: همیشه گفته‌ام و اکنون نیز می‌گویم که این فرصت را از دست ندهیم، هرچه که جلوتر می‌رویم حافظه ضعیف‌تر می‌شود یا افراد مطلع از دسترس خارج می‌شوند، به همین دلیل در دوره آقای روحانی من به دکتر معتمدی و دکتر رازفر، رئیس دانشگاه و معاون دانشگاه، گفتم که چنین کاری را به انجام برسانیم که آن‌ها بسیار استقبال کردند. چون این کتاب باید مستقیم با همت دانشگاه انجام می‌شد و با کتاب قبلی که می‌توانست با دانشگاه ربطی نداشته باشد، فرق داشت. بنابراین آن‌ها هم تایید کردند و خوشبختانه قبل از این‌که دولت تغییر کند، در سال ۱۴۰۰ این کتاب تالیف و تحویل دانشگاه شد، این‌گونه بود که بعد از تغییر مدیریتی، قطعا مدیر جدید از این کتاب خوشش نخواهد آمد، حتی من می‌خواستم که نامم نیز بر روی کتاب نباشد و فقط کتاب به چاپ برسد، یعنی این محدودیت‌ها را هم نداشتم. کتاب ابتدا در اختیار انجمن فارغ‌التحصیلان قرار گرفت و سپس از سوی این انجمن در اختیار نشر نی قرار گرفت. کل ماجرا هم در شکل‌گیری این‌که چه اتفاقی افتاد که پلی‌تکنیک از چند سوله محدود به وضعیت کنونی رسیده است، سیر بسیار مهمی است که چون جنبش دانشجویی از قبل کار شده بود، دیگر آن را تکرار نکردم و بسیار کم به آن پرداخته‌ام. ولی وضعیت روسای دانشگاه و نحوه تامین اعتبارشان، مشکلاتی که به دلیل اعتراضات بروز کرده بود، درواقع ساواک، امنیت و همه این‌ها یک مراحلی را به دنبال داشت که تا مرز انحلال پیش رفت.

وی بیان کرد: درنهایت می‌خواهم بگویم که سعی شده است، اتفاقاتی در این کتاب نشان داده شود، مهم‌ترین بند مهندس نفیسی است، او از خانواده خوبی و آدم کارآمدی نیز بود و ایده‌هایی هم داشت و او بر روی پلی‌تکنیک سرمایه‌گذاری کرد و گام اولیه را او برداشت و گام بعدی هم که دکتر مجتهدی است. یعنی این دو هستند که در اصل می‌توان گفت به پلی‌تکنیک مقام دادند و بعد از مدتی که قطعی شد، دیگر مسئله خاصی نبود. اما در مجموع می‌خواهم در این کتاب توضیح بدهم که این دانشگاه چگونه شکل گرفت و چگونه گسترش پیدا کرد. به دانشگاه پلی‌تکنیک دانشکده می‌گفتند، چون بیشتر دانشجویان مهندسی در آن حضور داشتند، رشته‌های دیگر نداشت و بعدها رشته‌های علوم اضافه شد و به دانشگاه صنعتی تبدیل شد. درنهایت این‌که از دانشکده‌ای با صد و اندی دانشجو و با یک امکانات حداقلی چگونه با مشارکت رئیس دانشگاه این دانشگاه طی بیست سال به دانشکده پلی‌تکنیک رسید، تقریبا می‌توان گفت که در دهه پنجاه یک دانشکده جاافتاده‌ای بود و بعد از انقلاب تقریبا تا سال ۱۴۰۰ جهش بعدی آن بعد از جنگ رخ می‌دهد، به نظر من مطالعه این تغییرات از این نظر بسیار مهم است که نهاد علم در این‌جا از چه مقطعی از این دوره تاریخی ایران متحول شده است.

مولف کتاب «از دارالفنون تا امیرکبیر» بیان کرد: دانشگاه پلی‌تکنیک جزء مجموعه دانشگاه‌های نسل اول بودند. می‌خواهم بگویم که چگونه روابطی بین دانشجویان، استادان و مدیریت دانشگاه و همین‌طور سیستم حکومتی در این مسیر طی شد. ولی در عین حال بخش سیاسی دانشگاه همچنان مانند گذشته باقی مانده است و هنوز هم کم و بیش وجود دارد. این مجموعه چیزهایی است که من سعی کردم، در این کتاب با استفاده از اسناد خود دانشگاه، اسناد مرکز اسناد و اسناد ساواک و… نشان بدهم. بعد سعی شده است که اطلاعات دهه اخیر به‌خوبی جمع‌آوری شود تا تصویر روشنی از دانشگاه داده شود. اتفاقی که در پلی‌تکنیک رخ داد، طرح جامع پلی‌تکنیک است که این اتفاق برای دانشگاه تهران هم رخ داده است، بودجه زیادی می‌خواهد. ولی این دانشگاه‌ها را از فشار داخلی آن‌ها بیرون آورده‌اند. طرح پلی‌تکنیک نیز همین‌گونه است.

عبدی در ادامه گفت: کوشش کردیم نیروهایی که در دانشگاه تربیت شده‌اند و رفته‌اند و موفق هستند و همین‌طور کارآفرینان دانشگاه را معرفی کنیم که همه از بنیان‌های صنعت هستند. البته در حد محدود انتخاب کردیم و امکان بیان در تعداد زیاد وجود نداشت. آن‌هایی که در حوزه سیاست از چهره‌های شناخته شده بودند یا در حوزه علم پیشرفت داشته‌اند، معرفی شده‌اند. فکر می‌کنم که تصویری داده شده است، که خواننده را چه پلی‌تکنیکی باشد و چه نباشد، می‌تواند با سیر و تحول یک نهاد علم همراه کند. به هر حال من فکر می‌کنم که این ارزشش را داشت که انجام شود و بسیار خوشحالم. چون جنبش پلی‌تکنیک را به هر حال می‌توانستم انجام بدهم، اما این را اگر دانشگاه نمی‌پذیرفت، الان در وضعیتی بودم که دیگر توان چنین کاری را نداریم و باید از دوستان کمک بگیریم.

در ادامه مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس و کارشناس مسائل آموزش عالی گفت: من بحثم را از این‌جا شروع می‌کنم که اساسا دانشگاه داشتن در ایران قصه پرغصه‌ای است. یعنی نهاد علم بخشی از طرح اجتماعی ایران و طرح تجدد و تمدن است و اگر ایران یک طرح ناتمام است، درواقع بخشی می‌خواهد با دانشگاه به اتمام برسد و تحقق پیدا بکند. دانشگاه نهاد بلوغ و نهاد علم است و نهادی است که معنا، ارتباط و فضا تولید می‌کند. آگاهی اجتماعی تولید می‌کند. سبک زندگی بچه‌ها را نشان می‌دهد و خیلی با اطمینان زمانی که بچه‌ها وارد دانشگاه می‌شوند، وارد یک سپهری می‌شوند که هویت‌ها و سبک زندگی تازه را به دنبال دارد. درنتیجه دانشگاه یک نهاد اجتماعی است. فرزند شهر است. در بطن شهر به وجود می‌آید و مدام با شهر زندگی می‌کند. ما می‌توانیم با مورد پژوهی و موردکاوی‌های دانشگاه‌ها یعنی دانشگاه به دانشگاه این‌ها را مورد مطالعه موردی قرار بدهیم و اگر این موردپژوهی‌ها در مورد این‌که دانشگاه چگونه شکل گرفته، چالش‌هایی که در حین تحکیم با آن‌ها روبه‌رو بوده، یا چالش‌ها و پیچ و خم‌هایی را که پشت سر گذاشته است، درنهایت چه تاثیری بر روی تحول و توسعه ایران داشته است. اساسا از نظر پدیدارشناختی در آن‌چه تجربه‌هایی به بار نشسته است و چه نوع فضایی ایجاد کرده است و این فضا حامل چه تجربه‌هایی بوده است و از آن‌جا چه جنبش‌های فکری و اجتماعی و انواع پویش‌های مختلفی که دانشگاه مصدر آن بوده است.

وی افزود: ما با این موردپژوهی‌ها که به اشباع می‌رسد، در سطح ملی اگر چند ده دانشگاه را خوب موردکاوی کنیم، می‌توانیم به منطقی دست پیدا کنیم که نشان می‌دهد، منطق پویایی‌ها و پیدایی‌های دانشگاه‌های ایران چه بود. دانشگاه چگونه در ایران پیدا شده و پیدایی پیدا کرده و آیا موفق بوده است یا نه؟ که می‌توانیم منطق آن را دربیاوریم. من خودم در حدود بیست مورد را به انجام رسانده‌ام. اگر این‌ها به اشباع برسد، می‌توانیم با دانشگاه‌های خارجی مقایسه کنیم. این‌که از چه مسیرهایی به وجود آمده‌اند و پیامدهای آن‌ها چه بوده است؟ برای فهم توسعه در ایران و موانع و فهم ایران معاصر در دویست یا صد سال اخیر که یک سویه آن در دانشگاه بوده است و ما می‌توانیم این قواعد را برداریم. من دقت کردم که به مناسبت انتشار این کتاب بیایم و یکی دو تا از این منطق‌ها را از طریق مطالعه موردی از طریق شواهد بتوانیم دربیاوریم.

فراستخواه بیان کرد: خیلی سریع این‌ها را به صورت فهرست‌وار عرض می‌کنم؛ قاعده اول پویایی‌شناسی اجتماعی است. جنبش علمی در ایران، نهاد علم در ایران در دامن یک پویایی‌شناسی اجتماعی به وجود آمده است. این یک قاعده است و قاعده به ما می‌گوید که اساساً دانشگاه فرزند شهر است و در ایران هم دانشگاه از دل یک پویایی‌شناسی اجتماعی به وجود آمده است. من خوشبختانه دانشجویان دکتری را که دیدم، خوشحال شدم که این دوستان، نسل جدید علمی ایران به صورت تخصصی مشغول کار هستند. این مدرسه ایران و آلمان در سال ۱۲۸۶ یعنی یک سال بعد از مشروطه که در میدان مشق و آن ضلع غربی خیابان قوام با معماری استاد عبدالله میرزایی به وجود آمد، این در دامن مشروطه به وجود آمده است. ما یک جنبش اجتماعی به نام مشروطه داشتیم که در دامن مشروطه و یک سال بعد از آن مقدماتی شکل گرفت و تحولاتی به وجود آمده است که فهم این‌که دانشگاه در خلا به وجود نمی‌آید و در دامان مشروطه دانشگاه را بافتمند می‌کند. یعنی ما می‌توانیم زمینه‌کاوی کنیم که دانشگاه در چه زمینه‌ای به وجود می‌آید و منطق آن را متوجه شویم. پیشرفت پلی‌تکنیک هم بعدا در دامن جنبش نوسازی ایران به وجود آمد. یعنی در ایران ساختارها متحجر و کودن هستند

وی در ادامه گفت: پس ببینید فرهنگ دانشگاهی پلی‌تکنیک تهران از طریق مشارکت در مسائل اجتماعی شکل گرفت. یعنی دانش‌آموختگان این دانشگاه در هرجای دنیا که حضور داشته باشند، ذهن آن‌ها سرشار از تجربه‌ها است و حافظه آن‌ها با خاطرات پر است. یکی از خاطرات آن‌ها زلزله بویین‌زهرا است. یعنی هم مشروطه، هم جنبش نوسازی و هم زلزله و… بچه‌ها در این بستر است که نهاد علم را به وجود می‌آورند و جنبش علم‌آموزی مدرن ایران را دنبال می‌کنند. این مسئله در اروپا نیز همین‌طور بوده است. «سرگذشت سوانح دانشگاه ایران» کتاب من است که آن را برای مطالعه به علاقه‌مندان پیشنهاد می‌کنم. در این کتاب من توضیح داده‌ام که در اروپا هم دانشگاه‌هایی مانند آکسفورد، کمبریج، فرانکفورت و… چگونه در اروپا و آمریکای شمالی و آسیا با همین منطق جهانی شکل گرفته است.

نهاد علم بخشی از طرح اجتماعی ایران و طرح تجدد و تمدن است

فراستخواه افزود: پس دوستان این مطالعات به ما می‌گوید که ایران چه منطق‌هایی داشته و با چه منطق‌هایی اوج می‌گرفته است. با چه منطق‌هایی در حضیض می‌ماند و چگونه ما موفق می‌شدیم و چگونه شکست می‌خوردیم؟ داستان موفقیت و داستان شکست ما بخشی از طریق مطالعه دانشگاه قابل پی‌جویی است. خوشا ملتی که اگر شکست می‌خورند، داستان شکست دارند. ما داستان شکست نداریم و گاهی داستان پیروزی‌های‌مان را داستان فتوحات می‌نویسیم اما داستان شکست نداریم. همه ما از موفقیت‌ها می‌گوییم و کسی را نداریم که بگوید من ۲۰ سال کار کرده‌ام و شکست‌هایم را یک کتاب کرده‌ام. منطق دوم این است که در ایران ساختارها متحجر و کودن هستند. خیلی با هوش اشباع نشده‌اند، اما پس چگونه است که ایران چند هزار سال دوام آورده است؟

وی بیان کرد: در ایران ساختارها تعیین‌کننده نبوده‌اند. بیشتر عاملان انسانی بودند که تعیین‌کننده بوده‌اند. عاملیت‌ها بوده‌اند که تعیین‌کننده بودند. در ایران بیشتر عاملان انسانی هوشمند بودند که کار ناتمام ایران را دنبال می‌کردند. درست است که ساختار مهم است و ما اراده‌گرایانه نگاه نمی‌کنیم و اراده‌گرایانه از نظر جامعه‌شناسی قابل دفاع نیست اما علت عاملان انسانی ایران بودند که هوشمند بودند و در ایران همیشه تعیین‌کننده است وگرنه اگر ساختارها کار کند، خیلی از کار ایران می‌ماند. درنتیجه در دانشگاه هم متوجه می‌شویم عاملانی که تعیین‌گر هستند، تعیین‌گرند و منتظر نمی‌شوند تا جاده کشیده شود، میدان فراهم شود تا کار کنند. این‌ها خودشان میدان پیدا می‌کنند و فضا ایجاد می‌کنند. خلاقیت می‌کنند و ماهی کوچولوهای خلاف جریان آب هستند. جا دارد که در ادامه در مورد محمود احتشام مدرسه ایران و آلمان تا حبیب نفیسی که خوب کار شده است تا محمودعلی مجتهدی کتاب خاطرات محمود احتشام را که محمدمهدی معتمدی کار کرده و منتشر شده است، ببینید. محمود احتشام یک عامل انسانی را در مدرسه ایران و آلمان نشان می‌دهد که خیلی موثر بوده است. او عضو انجمن معارف بود، انجمن معارف اولین نهاد غیردولتی ملی ایران در حوزه تفکر، آموزش و تعلیم و تربیت مدرن بوده است. انجمن معارفی که در آن رشدیه و امین‌الدوله پیشامشروطه بوده است. در دوره عهد مظفر بیشتر بوده است و البته قبلاً هم با ناصرالدین‌شاه در آن دوره همزمان بوده، بعدها که رشدیه آمد و انجمن معارف را تشکیل دادند، یکی از اعضای فعال آن همین احتشام‌السلطنه بوده است.

فراستخواه در ادامه گفت: من می‌خواهم منطق را بگویم. عاملان در ایران تعیین‌کننده هستند. یعنی باید به فکر کنشگرانی باشیم که مبتکر و خلاق باشند و بتوانند نهاد ایجاد کنند، بتوانند تاسیسات مدرن ایجاد کنند. بتوانند جریان راه بیندازند و فضا تولید کنند. بتوانند جنبش ایجاد کنند و در سر زمان درست اعتراض کنند و راه پیدا کنند و در زمان درست تواضع ایجاد کنند که این خیلی مهم است. این یکی از چیزهایی است که در مدرسه ایران و آلمان تا پلی‌تکنیک یکی از قاعده‌هایی که می‌بینیم، مثلا اطلاعات نفیسی را مولف خیلی خوب در این کتاب آورده است و نشان می‌دهد که چقدر این آدم به عنوان یک عامل انسانی توانسته است راه باز کند. مقاومت اخلاقی و مقاومت ذهنی و مقاومت تاب‌آوری داشته باشد و بتواند کاری را پیش ببرد. البته من به عملکرد احتشام وارد نمی‌شوم ولی برای اینکه دوستان علاقه‌مند شوند و مطالعه کنند، می‌گویم که او به ایده‌آلیزم آلمان توجه داشت. در پشت صنعت آلمان فلسفه و تفکر قرار داشت و خودبخود به وجود نیامده است. فرهنگ سنجش‌گری و فکر سنجش‌گری بود که از دل آن به وجود آمد. او دگرباره می‌اندیشد و به همین خاطر بود که برداشتند و او را محترمانه به کردستان تبعید کردند و کاری به او دادند. او نماینده مجلس مشروطه بود. او دومین رئیس مجلس و تحصیل‌کرده دارالفنون و ناراضی از دارالفنون بود. او در دارالفنون تدریس کرده بود اما منتقد دارالفنون بود و معتقد بود که نحوه تدریس در دارالفنون مشکل دارد و می‌خواست نهاد چالاک‌تری به وجود بیاورد. جالب است که اینهمه به آلمان توجه داشت و به شدت بر نفوذ آلمان بر سیاست ایران حساس بود و می‌خواست که آلمان بر سیاست ایران نفوذ نداشته باشد، بلکه بتوانیم از تجربه‌های ایده‌آلیزم، تفکر و تجربه‌های فلسفی و صنعتی آن استفاده کنیم.

وی افزود: به هر حال این نفیسی بود که در ابتدای شکل‌گیری این نهاد یک آدم موسس بود. ما در ایران کنشگرانی نیاز داریم که موسس باشند. جریان‌ها و نهادهای تازه تاسیس کنند. نوع‌آور باشند و راه تازه‌ای باز کنند و افق‌گشایی کنند. یعنی در همین کتاب ذکر شده است که نفیسی می‌گوید، ایرانی هر کاری بخواهد، می‌کند. این فکری است که می‌تواند از آن جریان پلی‌تکنیک به وجود بیاید. شخصیت سوم بعد از احتشام و نفیسی، مجتهدی است. مجتهدی در اینجا هم درخشید، همان‌طور که در البرز و صنعتی آریامهر درخشید. برای دوستان جوان‌تر می‌گویم که مجتهدی می‌گوید که من متعلق به ایران هستم و مردم فرزندان خود را به من سپرده‌اند. این حس شریف و عملکرد او در البرز و… قابل توجه است.

فراستخواه بیان کرد: نگاهی که او به عالم و آدم داشت، منحصر به فرد بود. جامعه ایران و تاریخ ایران به کسانی نیاز دارد که به مشکلات بخندند، به زندگی لبخند بزنند. یعنی ما که محکوم به زندگی هستیم، به مشکلاتمان می‌خندیم و مقاومت می‌کنیم و زندگی می‌کنیم. خیلی مهم است، خوشحال شدم که اسناد را در این کتاب دیدم. مجتهدی طرح هیات امناء را در پلی تکنیک راه انداخت. هیات امناء یعنی اداره هیات امنایی، در دنیا نهاد هیات امنایی است که دانشگاه را نهاد استقلال می‌کند. یعنی امناء اجتماعی دانشگاه را اداره می‌کنند نه دولت و حکومت. نه یک سازمان مذهبی، دولتی و یا بازار. یعنی دانشگاه را امناء جامعه خارج از چارچوب‌های اداری اداره می‌کنند. گرفتار وضعیت‌های مقرراتی بروکراتیک مانع نیستند. اگر دوستان می‌خواهند تفصیل داستان را از لحاظ تئوریک بدانند، کتاب «گاه و بیگاهی دانشگاه در ایران» را مطالعه کنند. این قصه پرغصه گاه و بیگاهی در دانشگاه را در این کتاب به تفصیل شرح داده‌ام.

وی گفت: منطق سوم این است که ایران و منطق دانشگاه ایران با جهان‌داری به پیش رفت و نه با جهان‌ستیزی. زمانی که با جهان ستیزه کردیم، دانشگاهمان هم نابود شده است و هر زمان که جهانداری کردیم، پیشرفت کردیم. ایرانیان زمانی توانستند پیشرفت کنند که به جای ستیزه‌جویی با جهان ارتباط فرهنگی با جهان داشتند. ارتباط خلاق، آگاهانه، اقتصادی و اجتماعی در پیش بگیرند و تعامل و گفت‌وگو کنند با جهان، یعنی جهانداری کنند نه جهان‌ستیزی. جهانداری عقلانی کنند نه جهان‌ستیزی مسلکی. در نتیجه در اینجا هم از احتشام تا نفیسی و مجتهدی این را می‌بینیم و خوشبختانه در این کتاب هم شواهد خوبی وجود دارد. نفیسی تعامل خلاقی با یونسکو داشت. کمک‌های مالی زیادی می‌تواند از نهادهای علمی دنیا بگیرد. ما با تعامل توانسته‌ایم دانشگاه داشته باشیم و اساساً تمدن ایرانی تمدن تعامل است. ما هیچ تمدن ناب و خالصی نداشته‌ایم، ایران همواره در ارتباط و در داد و ستد بود که ایران شده است. در همه دوره‌ها چنین بوده است.

فراستخواه افزود: منطق پنجم بر این است که اساساً علم در ایران بین‌المللی بود. اساساً دانشگاه بین‌المللی به وجود می‌آید. کتابی با عنوان «استادان چه کردند؟» که به همت نشر نی منتشر شده است. من در آنجا توضیح داده‌ام که در واقع دانشگاه تهران بود که دارالمعلمین عالی و دانشسرای عالی را قبل از سال ۱۳۱۳ به وجود آورد، نصف استادان آن خارجی بودند و طرح آن در تعامل با دنیا شکل گرفته بود. در اینجا هم همین مسئله را می‌بینیم. در تمام دانشگاه‌های دنیا، دانشگاه یک زبان ملی و یک زبان واسط دارد که دانشجویان کشورهای دیگر بتوانند با استفاده از آن زبان واسط بتوانند درس بخوانند و درس بدهند. در این چهل و چند سال ما زبان واسط آموزشی نداریم و آن هم زبان فارسی است که در بسیاری از مکان‌ها هم ممنوع شده است. خیلی از کشورها زبان واسط دارند، از پلی تکنیک به سمت زبان واسط بودن و زبان‌های دیگر به بچه‌ها یاددادن به پیش رفت. اما اینکه چگونه پلی تکنیک با نهادهای گوناگون علمی کار کرده است، دانشگاه نهاد جهانی است. منطق ششم دانشگاه برون‌گراست. دانشگاه در برج عاج توسعه پیدا نمی‌کند، دانشگاه در تعامل با صنعت، با محله، شهر، جامعه و نهادهای تخصصی و حتی دولت شکل می‌گیرد. به جد می‌بینیم که نفیسی چگونه ده سال در وزارت کار و ده سال در آموزش و اساساً با همه اینها به پیش می‌رود. به چنین دانشگاهی دانشگاه ارگانیک می‌گوییم.دانشگاهی که با نهادهای علمی کار می‌کند و در عین حال هنجارهای خاص خودش را هم دارد.

وی بیان کرد: منطق هفتم تفکیک علم‌ورزی با سیاست‌ورزی است. علم یک نهاد متمایز است. سیاست‌ورزی یک مسیر با زبان خاص خود است و علم‌ورزی نیز زبان دیگری دارد. در نتیجه این دو را باید با یک تفکیک هنرمندانه دنبال می‌کردند. قواعد علم‌ورزی با قواعد سیاست‌ورزی نباید قاطی شود و بلوغ سبب پیشبرد اینها با هم می‌شود. منطق هشتم این بود که در ایران برخی از کارها توسط عاملانی به پیش می‌رفت که اینها بین دولت و جامعه در تردد بودند. آنها می‌دانستند که برخی از نیازهای جامعه را می‌توان با رفتن به دولت و فرصت‌هایی از گرفتن با جامعه و از طریق مرزی و عملکردهای مرزی می‌توان فرصت‌هایی برای دانش‌آموختن ملت، آزادی، پیشرفت، تمدن و توسعه برای بقیه فراهم آورد و یکی از چیزهایی که در پلی تکنیک می‌بینیم این است که هر وقت دولت با دانشگاه دوستی می‌کرد، کارها به پیش می‌رفت. هر زمان بی اعتنا به علم بوده و فقط می‌خواست مچ علم را بگیرد، در آن زمان مسئله به وجود می‌آمد. آخرین جمله هم اینکه زندگی در ایران گروگان‌بازی بزرگ جهانی بود. علاوه بر خطاها و اشتباهای خودمان و مشکلاتی که داشتیم، جامعه‌ستیزی، مسلک‌گرایی، سیاست را بد فهمیدن بود. حقیقت این است که موقعیت ما موقعیت خیلی سختی بود. من تعبیر می‌کنم که زندگی، توسعه و از جمله دانشگاه در ایران، گروگان بازی بزرگ جهانی بود. بازی‌های بزرگ جهانی به نحوی بازتابش برای ما پیچیدگی‌هایی را ایجاد می‌کرد. زمانی که پختگی نداشتیم، لطمه می‌دیدیم.

روایت کتاب به‌شدت جذاب است

همچنین فرزاد نعمتی با عنوان دبیر نشست در این جلسه گفت: امروز با جلسه نقد و بررسی کتاب «از دارالفنون تا امیرکبیر» تاریخ ایجاد و رشد دانشکده صنعتی امیرکبیر تالیف عباس عبدی در خدمت شما هستیم. این کتاب به تازگی منتشر شده است و می‌توان آن را ادامه کتابی دانست که مولف در حدود پانزده سال پیش در مورد جنبش دانشجویی در پلی تکنیک نوشته بود.

وی افزود: این کتاب در دو بخش و پانزده فصل تدوین شده است و ۲۶۴ صفحه است و در آن شرح کاملی از پیدایش، تاسیس دانشگاه تا مراحل کنونی و دوران پس از انقلاب در مصاحبه‌هایی که مولف با مدیران و بنیانگذاران و دانشجویان دانشگاه داشته‌، آمده است. در کنار این گفت‌وگوها اسنادی نیز به وفور در کتاب موجود است. معمولاً کتاب‌هایی از این دست گرفتار نوعی ثقیل بودن و در پیچ و تاب اسناد و تاریخ ماندن است اما روایت این کتاب به شدت جذاب است که بخشی از آن به قدرت قلم مولف و بخشی دیگر به ماجرای شگفت‌انگیز تاسیس دانشگاه و بزرگانی که با همت و عزمی پولادین این دانشگاه را تاسیس کردند، برمی‌گردد. کتاب پر از نکات پندآموز است. در این کتاب خاطرات نفیسی را وقتی می‌خوانیم، انگار واقعیت تبدیل به یک سناریوی سینمایی شده است که بسیار هم جذاب است. داستان چک بیست هزار تومانی که برای مشتری فرستاده می‌شود، نشان می‌دهد که حتی یک ریال نباید پول جابه‌جا شود. برخلاف ظاهر کتاب که خشک به نظر می‌رسد، متن کتاب بسیار جذاب است.

در پایان، جلسه با پرسش و پاسخ حضار به پایان رسید.

۲۵۹

کد خبر 2070348

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین