علی سلیمی: پروژهای با عنوان «ساعت به وقت بهشت» اخیراً در شهرستان فومن اجرا شده که در آن، مفاهیمی مانند قبر، نکیر و منکر، پل صراط، بهشت و جهنم به شکل نمادین اما با صحنهسازیهای واقعی بازسازی شدهاند. بازدیدکنندگان، در یک مسیر تعریفشده از «مرگ» عبور میکنند؛ از جمله مواجهه با فضاهایی تاریک، صدای ناله و فریاد، شعلههای آتش، لرزش زمین و بازجویی در قبر. در حالی که برگزارکنندگان هدف خود را «آشنایی با معاد و افزایش بصیرت دینی» معرفی کردهاند، در مورد کودکان و نوجوانان، مسئلهای عمیقتر مطرح است: تجربهی وحشتزا، آن هم در قالب دین، چه تأثیری بر ذهن و روان آنها خواهد داشت؟
کودکان و نوجوانان، به دلیل ساختار ذهنی و روانی در حال رشدشان، قدرت تفکیک واقعیت از نمایش را بهطور کامل ندارند. مواجهه حسی با تجربهای مانند آتش واقعی، صدای جیغ، تاریکی، چهرههای ترسناک و مفاهیم مبهمی مانند «دوزخ» و «نکیر و منکر»، میتواند منجر به اضطراب، کابوسهای شبانه، ترس از مرگ، ترس از خوابیدن، یا احساس گناه مفرط شود. این تأثیرات، بهویژه در کودکانی که پیشزمینه اضطرابی دارند یا تجربه فقدان یا سوگ را از سر گذراندهاند، میتواند تشدید شود.
مفاهیم مربوط به مرگ و دوزخ در سنین پایین نباید با بار هیجانی شدید یا تصاویر عذابآور آموزش داده شوند. در این سنین، کودک بهجای درک اخلاقی، ممکن است تنها «شرطیسازی ترس» را تجربه کند. یعنی یاد میگیرد که نافرمانی مساوی است با سوختن در آتش، و این آتش، نه بهصورت استعارهای، بلکه بهصورت واقعی، برای او قابل لمس و باورپذیر است. این نوع شرطیسازی، بهجای تربیت اخلاقی، ممکن است منجر به سرکوب هیجانی، دینگریزی، یا حتی تمایلات افراطی دینی از سر ترس شود.
نوجوانان نیز با وجود اینکه توانایی تفکر انتزاعی بیشتری دارند، در مرحلهی حساسی از شکلگیری هویت شخصی، اخلاقی و معنوی قرار دارند. تجربههای وحشتمحور در این دوره، ممکن است بهجای تعمیق ایمان، باعث نفی و طرد کل مفهوم دین بهعنوان منبع ترس و فشار روانی شود. تجربههای دینی در این سن، اگر با پیامهای خشن و تهدیدآمیز آمیخته شوند، میتوانند در ذهن نوجوان، با اقتدارگرایی و فقدان گفتوگو هممعنا شوند.
نباید فراموش کرد که تجربههای هیجانی در دوران کودکی، اثراتی عمیق و گاه ماندگار بر روان میگذارند. ورود بدون فیلتر مفاهیم ترسناک، حتی اگر با نیت آگاهیبخشی انجام شود، باید با در نظر گرفتن رشد روانشناختی مخاطب تنظیم شود. در غیر این صورت، تأثیر معکوس گذاشته و زمینهساز آسیبهایی خواهد بود که شاید در ظاهر قابل مشاهده نباشند، اما در ناهشیار کودک باقی میمانند.
در نهایت، اگر هدف نهادهای دینی از اجرای چنین پروژههایی، تقویت ایمان نسل جوان است، باید پرسید: آیا راه ایمان از آتش و ترس میگذرد، یا از گفتوگو، معنا، و امنیت روانی؟
بیشتر بخوانید: چرا اضافهکاری؟ گیلان که جهنم داشت
نظر شما