این رویداد تنها یک فاجعه فردی نیست، بلکه بازتابی از مجموعهای از مشکلات ساختاری در جامعه ایران است که ریشه در فقر، نابرابری، حاشیهنشینی، بیعدالتی و ضعف نهادهای مدنی دارد. نگاه جامعهشناسی به این حادثه، آن را در بستر عوامل کلان اجتماعی و نه صرفاً به عنوان یک عمل مجرمانه فردی تحلیل میکند.
نابرابری و بی عدالتی، بستر پرورش جرم
در بسیاری از مناطق کمبرخوردار شهری، بهویژه حاشیههای کلانشهر تهران، نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی به شدت محسوس است. شکاف طبقاتی میان طبقات برخوردار و محروم، موجب تضعیف همبستگی اجتماعی و افزایش احساس بیعدالتی و بسط تبعیض های ناروا میشود. در چنین بسترهایی، ارتکاب به سرقت، تعرض یا دیگر جرائم به مثابه راهی برای خروج از فقر، کسب احساس قدرت یا انتقام از ناکامی ها تلقی میگردد. لذا باید فقر و تبعیض را نه تنها یک مسئله اقتصادی، بلکه یک تهدید اجتماعی تلقی کرد.
حاشیهنشینی و محرومیتهای ساختاری
مناطقی که بهطور رسمی یا غیررسمی در حاشیه شهرها شکل گرفتهاند، معمولاً فاقد خدمات شهری متناسب با مناطق مرکزی، امکانات تفریحی، فرهنگی و امنیتیاند. این فضاها به دلایل مهاجرت بیرویه، مدیریت ناکارآمد شهری و فقدان سیاستگذاری اجتماعی عادلانه رشد یافته و به شدت وابسته و نیازمند مناطق مرکزی شهرها بوده و هیچگاه هویت مستقل اجتماعی برای خود پیدا نکرده اند . قربانی و مجرم هر دو اغلب از همین فضا برخاستهاند؛ فضاهایی که زمینهساز گسترش خشونت و بیاعتمادی اجتماعی هستند.
ضعف نهادهای مدنی و مسئولیتپذیری اجتماعی
در چنین شرایطی، نهادهای حمایتی و مدنی، اعم از دولت، آموزش وپرورش، سازمانهای مردم نهاد و رسانهها یا عملکرد مطلوبی ندارند. عدم آموزش مهارتهای زندگی، نبود آگاهی درباره حقوق شهروندی، و غفلت از تربیت اجتماعی، باعث میشود که هم قربانیان نتوانند یه خوبی راه های امنیت بخش را انتخاب کنند و هم مجرمان به راحتی مرزهای اخلاقی و قانونی را زیر پا بگذارند.
سلامت روان و فروپاشی سرمایه اجتماعی
فشار اقتصادی، بیکاری، زندگی در فضاهای ناسالم شهری و ناامیدی از آینده، منجر به گسترش اختلالات روانی، اضطراب، افسردگی و پرخاشگری در میان ساکنان مناطق محروم میشود. در چنین بسترهایی، تصمیمات ناگهانی، واکنشهای خشونتآمیز و بیرحمانه، بهراحتی ممکن است منجر به فجایعی چون قتل شوند.
قتل یک دختر جوان در جریان سرقت، نباید تنها بهعنوان یک جرم فردی در نظر گرفته شود. این حادثه، نتیجه زنجیرهای از عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که نیازمند توجه جدی سیاستگذاران و جامعه است. حل چنین مشکلاتی تنها از طریق برخورد پلیسی ممکن نیست؛ بلکه نیازمند اصلاح ساختارهای اقتصادی، تقویت نهادهای اجتماعی، آموزش عمومی و بازسازی اعتماد اجتماعی است.
جامعه متکثر و متنوع ایران در بطن خود حامل سرمایه های انسجام بخش اجتماعی هستند که متاسفانه در کشمکش های سیاست داخلی دستخوش بی توجهی یا تسویه حسابها قرار گرفته شده است که اگر ریشههای این بحرانها نادیده گرفته شوند، تکرار چنین فجایعی، نه تنها اجتنابناپذیر خواهد بود بلکه زمینه ساز بحران های امنیتی هم خواهد شد.
۲۳۳۲۳۳
نظر شما